https://ganjepenhan.com/%d8%b9%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%84%d8%a8%d9%87%d8%a7%d8%a1-%d9%88-%d8%aa%d8%ad%d9%88%d9%91%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%db%8c%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%87%d9%86%d8%b1/

توضیح دربارۀ هنر بهائی صرفاً یک بحث نظری است؛ برخلاف ادیان دیگر که می‌توانند نمونه‌های عینی از هنرشان ارائه دهند، دیانت بهائی هنوز دستاوردی به نام «هنر بهائی» ندارد، زیرا گرچه هر دیانتی مولّد فرهنگی است که به شکل‌های گوناگون شکوفا گردیده، امّا آنچه دربارۀ «هنر بهائی» گفته می‌شود هنوز شکل نگرفته و مبتنی بر حدسیاتی است که از آثار و تعالیم بهائی استنتاج می‌گردد. آثار بهائی سرشار از مطالب متنوّع دربارۀ منزلت هنر و کارکردهای آن است؛ در کنار اینها مباحث کلّی‌تری همچون منشأ هنر، زیبایی، اخلاق در هنر و … نیز در مکتوبات بهائی مطرح گردیده است؛ امّا زود است که مدّعی شویم دستاوردهایی که بتوان آنها را «هنر بهائی» نامید، پدید آمده‌اند. شکل و صورت تمدّن و فرهنگ و هنر بهائی و اشکال و خصوصیات آن هنوز مبهم است، زیرا «اکنون طلیعۀ امر جدید است نه بروز اثمار آن». (ربّانی، شوقی؛ مجموعۀ مستخرجاتی از آثار امری دربارۀ موسیقی، ص ۱۶) بااین‌حال از آثار بهائی – به‌خصوص گفتارها و نوشته‌های عبدالبهاء – الگوهای مختلف و تعیین‌کننده‌ای برای فهم تحوّلات آیندۀ هنر می‌توان استنباط کرد.

ابتدایی‌ترین الگویی که در آثار عبدالبهاء دربارۀ تحوّلات آیندۀ هنر می‌توان دید ضرورت آموزش و اشتغال به هنر است. عبدالبهاء در آثار مختلفش جامعه و فرایندهای آن را مبتنی بر نظریه‌ای سیستمی ترسیم می‌کند و به زبانی بسیار ساده، روابط بین اجزا و نهادهای جامعه را به روابط میان اعضای بدن انسان تشبیه می‌نماید. با این ملاحظۀ طبیعی است که در این ساختار منسجم، تأکیدات مؤکّد عبدالبهاء به مطالبی همچون «ضرورت آموزش هنر به اطفال»، «ضرورت اتقان هنر چه در فرایند یادگیری و چه در جریان اجرا و خلق هنر» و «ضرورت رعایت احترام و منقبت هنر و هنرمندان»، در آینده‌ای که عبدالبهاء توصیف می‌کند باعث می‌شود که هنر از موقعیت ممتازی برخوردار شود. تعلیم مهمّ آموزش‌وپرورش عمومی و اجباری که در بسیاری از نطق‌های عبدالبهاء در سفرش به مغرب زمین و در نامه‌های متعدّدش به پیروان وفادارش در ایران و سایر نقاط جهان، مورد تأکید فراوان قرار گرفته نیز مؤیّد این نکتۀ مهم است. بارها عبدالبهاء در ملاقات‌هایش با جمع مشتاقان غربی، بر اهمّیت و ضرورت آموزش موسیقی و سایر هنرها در مدارس آینده تأکید کرده است و به قدرت آموزشی عظیم هنر نمایش و سایر هنرها در دنیای آینده اشاره می‌نماید.

«…موسیقی هیجان و تأثیر شدیدی در قلوب اطفال ایجاد می‌کند، زیرا قلوبشان پاک و بی‌آلایش است و نغمات موسیقی در آن تأثیر شایان دارد و استعدادهای نهفته‌ای که در قلوبشان به ودیعه نهاده شده از طریق موسیقی، ظهور و بروز می‌نماید. پس شما باید سعی کنید تا آن استعدادها را به حدّ کمال برسانید و به آنها بیاموزید که با لحنی دلپذیر و مؤثّر بخوانند. هر طفلی باید قدری موسیقی بداند، زیرا بدون اطّلاع از این هنر، لذّت واقعی از الحان و نغمات خوش میسّر نخواهد گشت. ایضاً لازم است که در مدارس، موسیقی تعلیم داده شود تا روح و قلب محصّلین مستبشر گردد و حیاتشان به نور شادی منوّر شود

(عبدالبهاء؛ مجموعه مستخرجاتی از آثار امری دربارۀ موسیقی؛ صفحه ۶)
گل بنفش با برگ سبز روی کاغذ نت موسیقی

چنانچه اشاره شد هنر بدیع درنتیجۀ خلق تمدّن جدید پدید می‌آید؛ بنابراین برای شناخت ایدۀ عبدالبهاء برای هنر آینده، لازم است که فرایند تمدّن‌سازی را از منظر او بررسی کرد. عبدالبهاء در سال ۱۹۱۲ به آمریکا سفر می‌نماید. فردی که از ۹ سالگی به مدت ۶۰ سال در تبعید و زندان به سر برده، اکنون پس از آزادی و در کهولت سن، سوار بر کشتی سِدریک به ایالات‌متّحدۀ آمریکا می‌رود و پا در ساحل بندر نیویورک – متمدّن‌ترین شهر دنیا – می‌گذارد. در بدو ورود گروهی از خبرنگاران که از ورود «پیامبر صلح» (نامی که آنها بر وی گذارده بودند) خبردار شده بودند به استقبالش می‌روند. در سفرنامۀ او به غرب با نام «بدایع‌الآثار» چنین آمده است:

«… چون از سفر مبارک، سؤال نمودند با نهایت قدرت و هیمنه فرمودند که:

من آمده‌ام تا مدنیت الهیه را ترویج نمایم، مدنیتی که حضرت بهاءالله در شرق، تأسیس فرمودند؛ مدنیتی که خدمت به عالم اخلاق نماید، مدنیتی که سبب صلح عمومی است، مدنیتی که مروّج وحدت عالم انسانی است.» (۲۷ دسامبر ۱۹۱۲)

(عبدالبهاء؛ بدایع‌الآثار، ج ۲؛ ص ۴۴)
 انتشار اظهارات عبدالبهاء در نشریات غربی؛ عبدالبهاء و هنر

عبدالبهاء خود را مروّج و به عبارتی معمار مدنیّتی جدید می‌داند و در سخنرانی‌های متعدّد در اروپا و آمریکا جوانب مختلف این مدنیت را توضیح می‌دهد. او معتقد است نظام رایج حاکم بر جهان باید تغییر کند و در همۀ ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نظمی جدید در سراسر دنیا حکم‌فرما شود؛ امّا نزدیک به نیم‌قرن قبل از این سفر، عبدالبهاء – که در تبعید و زندان حکومت عثمانی بود – در رساله‌ای خطاب به هموطنانش که آن زمان در آتش بی‌فرهنگی و دوری از تمدّن می‌سوختند، اسرار تمدّن مورد نظرش را کامل و واضح توضیح داده بود.

عبدالبهاء در «رسالۀ مَدَنیه» اساس تمدّن را تکیه بر دو جنبۀ توأمان می‌داند: خرد و اخلاق. او رساله‌اش را با ستایش خِرَد آغاز می‌کند و تمام دستاوردهای علمی، هنری، فنی، سیاسی و اجتماعی بشر را ناشی از خردورزی و عقل‌گرایی می‌داند؛ به‌عبارت‌دیگر او برای تمدّن حقیقی روح و ساختار قائل است که هر دو توأمان باید رشد و ترقّی نمایند و در صورت ترقّی توأمان این دو جنبه، تمدّنی زیبا به دست می‌آید. تعهّد به زیبایی – که در آثارش با الفاظی چون جمال، لطافت، ملاحت، صباحت و خوبی توصیف و تبیین شده است – در رفتار و گفتار عبدالبهاء نقش و حضوری بنیادین دارد. در شرح‌حال‌های متعدّدی که دربارۀ او به قلم افراد مختلف نگاشته شده، ذکر گردیده که عبدالبهاء شخصاً و فرداً ستایشگر جنبه‌های مختلف زیبایی است. از نحوۀ لباس پوشیدنش تا تحسین زیبایی‌های طبیعت. حتّی در بحرانی‌ترین شرایط که جانش در خطر بوده در تزیین و تکمیل تزیینات و ساختمان‌های اماکن مقدّس بهائی به کمال جدّیت مشغول بوده و این رویه و تعهّد را برای جانشین و پیروانش هم به ارث می‌گذارد.

شاید بتوان مدّعی شد که تعهّد به زیبایی در زندگی و آثار عبدالبهاء وجهی اساسی دارد. او بین زیبایی‌ها تعّدد قائل نیست. از نظر او زیبایی یکی است و جلوه‌های متعدّد یافته. او منشأ زیبایی را کمال الهی می‌داند و چون عالم نقص را راهی به درک کمال الهی نیست، لذا تجلّی کمال در عالم وجود را به ستایش جمال، معلّق و منوط می‌کند و تجلّی جمال را در حوزۀ اندیشه (=علم)، ساحت رفتار (=اخلاق) و در عرصۀ ذوق (=هنر و صنعت) می‌ستاید. او اجتماع این‌ها را زمینه‌ساز ساخت مدنیّتی نوین می‌داند. ازاین‌روست که در رسالۀ مدنیه و سایر مکاتیبش مهم‌ترین نشانۀ تمدّن مورد نظرش را که از اجتماع ساختار و روح شکل می‌گیرد، زیبایی می‌خواند:

«…پس باید این مدنیت و ترقّی [ساختار] جسمانی را مُنضمّ به هدایت کبری [روح] کرد و عالم ناسوت را جلوه‌گاه فیوضات ملکوت نمود و ترقّیات جسمانی را توأم به تجلّیات رحمانی کرد تا عالم انسانی درنهایت جمال و کمال در عرصۀ وجود و مَعرض شهود، شاهد انجمن گردد و در غایت ملاحت و صباحت جلوه نماید و سعادت و عزّت ابدیه چهره گشاید

(عبدالبهاء؛ منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء؛ صص ۲۷۴-۲۷۲)

عبدالبهاء، خرد را زیربنای تمدّن می‌داند که همۀ علوم و فنون و صنایع از برکات و ثمرات آن است؛ امّا این‌همه به شرطی مفید و ارزشمند است که «با روح خدمت» انجام شود. عبدالبهاء در رسالۀ مدنیه توضیح می‌دهد که روح خدمت به شرطی حاصل می‌شود که منافع شخصی در امور دخالت نداشته باشد. درحقیقت، وقتی مدنیت بارور می‌شود که افراد جامعه، خیر و مصلحت فردی خود را فدای مصلحت جمع نمایند. این یعنی دوری از هوای نفس. چنانچه قبلاً اشاره شد اخلاق، هستۀ مدنیّت موردنظر عبدالبهاء است و آنچه مانع افراط، یا به تعبیر دیگر، فساد می‌شود اعتدال در امور است (رسالۀ مدنیه؛ صص ۴۱ و ۴۲)

بااین‌حال، جامعیت منظری که عبدالبهاء دربارۀ هنر آینده در برابر چشم ما متصوّر می‌نماید منوط و معلّق به اخلاق و آموزش نیست. در سفر اروپا و آمریکا، عبدالبهاء در ضمن صدها خطابۀ خود، مجموعه‌ای از چندین تعلیم اجتماعی را معرّفی می‌نماید که نزد بهائیان به تعالیم دوازده‌گانه معروف است. این تعالیم، ساختاری را شکل می‌دهد که با اجرای کامل و منسجمشان، بخش مهمی از تمدّن جدید مدّنظر عبدالبهاء شکل می‌گیرد. تعالیمی مثل وحدت عالم انسانی یا صلح عمومی رویکرد جدیدی در خلق هنر و مضامین بدیعی برای هنرمندان می‌تواند به ارمغان بیاورد. مارک توبی نقّاش بهائی و نوگرای قرن بیستم در این زمینه می‌گوید:

«اگر طالب صلح باشیم درک و آشنایی عمیق از همۀ عقاید و زیبایی‌های دنیا جزء ضروریات است، زیرا که ایده‌هایی که بشریت خلق می‌کند در حال تبادل و ترکیب است. ما اوّلین کسانی هستیم که به این مسأله پی برده‌ایم. روح بشری در هنر مجسّم می‌شود و ایمان، قوای معنوی را توسعه می‌دهد. در عصر ماشین، هنرمند کسی است که نظریات و عقایدش بر اساس عوامل غیرمحسوس روحانی مبتنی گردد. آنچه در گذشته به نام هنر مذهبی نامیده می‌شد، نقوشی است فرمایشی محصور در چهارچوب معتقدات و خواست‌های روحانیون؛ حال‌آنکه هنر در دیانت بهائی آزاد شده و مستقل از این نوع آموزش است

(مارک توبی؛ آهنگ بدیع؛ سال ۲۵، ش ۱۱ و ۱۲؛ ص ۲۸۵)

چنانچه ذکر شد آموزش‌وپرورش عمومی و اجباری که شامل مبانی هنر و موسیقی نیز می‌شود، زمینه‌ساز رشد و پرورش استعدادها در ابعاد وسیعی می‌گردد. تساوی حقوق زن و مرد جریان جدیدی در عالم هنر می‌گشاید و به سیطرۀ چندین قرنۀ مردان بر عالم علوم و فنون و صنایع پایان می‌بخشد. تطابق علم و دین، زمینۀ هم‌اندیشی و هم‌افزایی دو پایه از مهم‌ترین ارکان مدنیّت را فراهم می‌کند. ترویج تعلیم زبان بین‌المللی کمک می‌کند که همۀ افراد یاد بگیرند که ضمن حفظ هویت بومی و زبان و فرهنگ ملّی، این قابلیت را به دست آورند که فرهنگ و اندیشۀ همۀ مناطق جهان را دریابند و خود را شهروند جهان ببینند. بدین ترتیب با تکوین جوامع محلّی بر اساس تعالیم عبدالبهاء اقوام مختلف با ملّیت‌ها و فرهنگ‌های متفاوت، جوامع فرهنگی جدیدی را شکل می‌دهند که ضمن حفظ زیباشناسی و فرهنگ بومی‌شان، نوعی زیباشناسی جدید به دست می‌آورند. زیباشناسی‌ای که ریشۀ بومی و فرهنگ جهانی را توأمان دارد و به‌جای توجّه به تضاد، ستایشگر تفاوت و نظم است، تمدّنی مبتنی بر وحدت در عین کثرت.

«بدان که نظم و کمال در جامعیت عالم وجود چنین اقتضا نماید که وجود، منحل به صور غیرمتناهی گردد. لهذا موجودات در یک رتبه و یک مقام و یک نحو و یک جنس و یک نوع تحقّق ننمایند لابدّ از تفاوت مراتب و تمایز صنوف و تعدّد اجناس و انواع است یعنی ناچار از رتبۀ جماد و رتبۀ نبات و رتبۀ حیوان و رتبۀ انسان است چه که عالم وجود به انسانِ تنها ترتیب و تنظیم و تکمیل نیابد؛ و به همچنین به حیوان محض یا نبات محض یا جماد محض، این عالم، منظر بدیع و ترتیب قویم و تزیین لطیف حاصل ننماید لابدّ از تفاوت مراتب و مقامات و اجناس و انواع است تا وجود در نهایت کمال جلوه فرماید. مثلاً این شجر اگر بتمامه ثمر گردد کمال نباتی حاصل نگردد بلکه برگ و شکوفه و بار جمیع لازم تا نبات درنهایت زینت و کمال جلوه نماید

(عبدالبهاء؛ مفاوضات عبدالبهاء؛ ص ۹۸)

یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین تعالیم اجتماعی عبدالبهاء، جستجوی مستقل حقیقت و ترک تعصّبات جاهلانه است. در رسالۀ مدنیه عبدالبهاء به ایرانیان توصیه می‌کند تا ضمن حفظ و ستایش داشته‌های باارزش فرهنگ بومی ایران از اقتباس و تقلید از ملل متمدّن نهراسند و علم و صنعت را از هر صاحب‌کمالی بیاموزند.

سابقۀ چنین تفکّر و رویه‌ای در ایران به گذشته‌های دور برمی‌گردد. از هنر و فرهنگ هخامنشی تا دوران صفویه الگوی «هنرِ برگرفته» (Eclecticism) در ایران رایج بوده است. هنرِ برگرفته «روش برگزیدن و به کار بستن هر جزء یا عنصر یا اندیشۀ پسندیدنی از میان انواع مکاتب اجتماعی، فلسفی و هنری» است. (فرهنگ مصوّر هنرهای تجسمی) چنانچه هنر هخامنشی برگرفته از هنر مصری و آشوری تا هندی است. یا نگارگری دوران صفوی که عناصر هنر چین تا بیزانس را در خود دارد.

امّا ذکر یک نکته ضروری است. برگرفتگی ظاهری همیشه ره به مقصود نمی‌برد. ما با امتزاج مجموعۀ عناصر مختلف و متفاوت، لزوماً به یک مجموعۀ منسجم و یکپارچه نمی‌رسیم. با درهم آمیختن نخود و لوبیا و سبزی و رشته و کشک و آب و … آش به دست نمی‌آید و عنصر دیگری چون حرارت لازم است تا مجموعۀ این عناصر را به معجونی متّحد و یکپارچه تبدیل کند. هر امتزاجی برگرفتگی نمی‌شود و هر اقتباسی فرهنگ‌ساز نیست. آنچه هنر هخامنشی یا هنر دوران صفوی را ماندگار و ستودنی می‌کند حرارت فرهنگ و روح تمدّن ایرانی است. به همین ترتیب عبدالبهاء هم از مخاطبانش می‌خواهد که از اقتباس نهراسند، از دیگری اجتناب نکنند، از تعصّب جاهلانه بپرهیزند و به اتّحاد و الفت با همۀ مردم جهان مشغول باشند؛ امّا هرچند به دلیل استفاده از وقت و بهره بردن از دستاوردهای جمیع جهان، برگرفتگی را تجویز می‌نماید امّا او هم قائل به روح فرهنگی است تا تمدّن حقیقی شکل گرفته بر اساس این اندیشه، قابلیت عروج جسمانی و روحانی را برای اقتباس‌کننده فراهم نماید.

به همین دلیل است که هرچند امروز دربارۀ شکل هنر در تمدّن آینده نمی‌توانیم قضاوت کنیم ولی می‌توانیم ادعا نماییم که از منظر عبدالبهاء، انتظار می‌رود هنر در آینده هرچند واجد زیبایی‌های همۀ هنرها و فرهنگ‌های پیشین است، لکن «بدیع» است.

شاید این مقاله را نیز دوست داشته باشید:
رهنمودهای عبدالبهاء برای هنرمندان

کتاب‌شناسی:

  1. عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ طهران: بی‌نا؛ ۱۶۰ بدیع (نسخه منتشر شده در ایران سال ۱۳۸۴)
  2. عبدالبهاء؛ منتخبات مکاتیب عبدالبهاء؛ بی‌جا: بی‌نا؛ بی‌تا.
  3. محفل ملی بهائیان ایران؛ مجموعۀ مستخرجاتی از آثار امری دربارۀ موسیقی؛ طهران؛ نشر محفل ملی بهائیان ایران؛ بی‌تا.
  4. بارنی؛ لورا کلی‌فورد؛ مفاوضات عبدالبهاء؛ چاپخانه به ریل، هلند؛ ۱۹۰۸.
  5. زرقانی، محمود؛ بدایع‌الآثار (وقایع‌نگاری اسفار عبدالبهاء به اروپا و امریکا)، ج ۲؛ هندوستان: انتشارات کریمی پریس؛ چاپ اول، ۱۹۲۱.
  6. مجله آهنگ بدیع؛ سال ۲۵؛ شماره ۱۱ و ۱۲.

مرزبان، پرویز و معروف، حبیب؛ فرهنگ مصور هنرهای تجسمی؛ تهران: انتشارات سروش؛ ۱۳۷۱.

7
  • شهریار سیروس

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

16 دقیقه

مقالات اخیر

فیلم های اخیر