https://ganjepenhan.com/%d8%b9%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%84%d8%a8%d9%87%d8%a7%d8%a1-%d8%a7%d8%b4%d8%aa%d8%ba%d8%a7%d9%84-%d8%a8%d9%87-%d9%87%d9%86%d8%b1/

از عبدالبهاء هزاران مکتوب و خطابه در موضوعات مختلف و متنوّع باقی مانده که دسته‌بندی موضوعی این مطالب، خود نیازمند تحقیقی جامع و مفصّل است. اما در بین همۀ این مطالب، آنچه در مقایسه با مکاتیب و خطابات موجود از بنیان‌گذاران سایر ادیان به شدّت چشم‌گیر و قابل توجه است، حجم عظیم آثار عبدالبهاء دربارۀ هنر و موسیقی است. این حجم قابل توجّه آثار نه‌تنها موجب حیرت است، بلکه تنوّع موضوعی این مطالب هم برای هر پژوهش‌گری زمینه‌ساز مطالعات خاص در باب هنر می‌تواند باشد. 

در واقع می‌توان گفت که آثار عبدالبهاء دربارۀ هنر، هم از حیث تعداد و هم تنوّع مطالب، از منظر مطالعات دینی بی‌همتاست. به راحتی ده‌ها مکتوب و خطابه را می‌توان از آثار عبدالبهاء شناسایی کرد که مستقیماً و به صراحت دربارۀ هنر، موسیقی یا نقاشی، نمایش و سایر هنرها است. در کنار آنها باید از انبوهی مکاتیب و رسائل یاد کرد که هر چند مستقیماً مربوط به هنر نیستند، ولی یا دربارۀ مفاهیم مرتبط با هنر، همچون زیبایی و جمال یا لطافت است، یا به نوعی فرایند تولّد مدنیت و فرهنگی را ترسیم می‌نمایند که در نهایت شاخص‌ترین ثمرۀ آن هنر خواهد بود. 

در مجموعۀ این حجم کثیر آثار که مستقیماً به مقولۀ هنر پرداخته است، می‌توان طبقه‌بندی‌هایی انجام داد: اهمّیّت یادگیری و اشتغال به هنر، منشأ و خاستگاه هنر، تحوّلات آیندۀ هنرها، کارکردهای اجتماعی هنر، نقش هنر در ترویج دین و … . علاوه بر این موارد، موضوعاتی فرعی ولی مرتبط با هنر از قبیل: موازین اخلاقی؛ لطافت، جمال، جلال و کمال؛ اصول خلق مدنیت جدید و احکام و تعالیمی مثل: ترک تعصّبات، آموزش و پرورش عمومی و اجباری، برابری حقوق زنان و مردان، انتخاب زبان بین المللی و امثال اینها که هرچند به ظاهر مستقیماً به هنر مربوط نمی‌شوند، امّا بدون تردید در فرایند آموزش و خلق هنر در تمدّن و فرهنگ مورد نظر عبدالبهاء بسیار مهم و تاثیرگذار خواهند بود.

شاید اوّلین موضوع هنری که در بین آثار عبدالبهاء باید به آن پرداخته شود، موضوع حلالیت و حرمت هنرهاست. موضوع حرمت هنر در ادیان قبل جزء مسائل غامض مذهبی است. تقریباً هیچ دینی – یا به عبارت بهتر هیچ کدام از پیروان و بزرگان دینی – نیستند که به نوعی برخی از هنرها را اسباب ضلالت و گمراهی ندانند و ادّعای حرمت آنها را نداشته باشند. این نگاه در طول تاریخ، بین پیروان یک مذهب مشخّص هم اختلاف نظرهایی ایجاد کرده است، در حدّی که در مواردی حتّی پیروان یک فرقۀ معیّن هم اتفاق نظر کاملی دربارۀ حرمت و حلالیت هنری از هنرها ندارند. گرچه تقریباً همۀ پیروان ادیان دربارۀ حلالیت هنرهایی از قبیل معماری یا خوش‌نویسی و کتاب‌آرایی هم‌نظرند، سایر هنرها همچون موسیقی، مجسمه‌سازی، نقاشی و … محل مناقشه‌های فراوان بوده و هست و از دید بسیاری منشأ گمراهی و مستحق نفی و حرمت شمرده می‌شوند. 

عبدالبهاء در تداوم دیدگاه‌هایی که قبل از او توسط باب و بهاءالله ذکر شده بود و در پاسخ به سؤال خانم لوئیز وایت دربارۀ اهمّیّت موسیقی توضیحاتی می‌دهد. عبدالبهاء در شیکاگو این خانم را ملاقات کرده و به او لقب شهناز خانم می‌دهد که به نوعی مبیّن جایگاه موسیقایی اوست. در این بیانات، ایشان حرمت هنر و موسیقی را نفی کرده و علّت بروز نفی و تحریم آنها را تعصّبات می‌شمارد:

«ای مرغ خوش الحان، جمال ابهی (بهاء الله) در این دور بدیع حجبات اوهام را خرق (= پاره) نموده و تعصّبات اهالی شرق را ذمّ و قدح (= عیب گیری و نفی) فرموده. در میان بعضی از ملل شرق نغمه و آهنگ مذموم بود ولی در این دور بدیع، نور مبین، در الواح مقدّس تصریح فرمود که آهنگ و آواز رزق روحانی قلوب و ارواح است…»

(عبدالبهاء؛ مجلۀ پیام بهائی؛ ص ۲۹، ش ۲۷۸)

در این گفتار، عبدالبهاء به صراحت و به یک‌باره نه‌ تنها موسیقی (و عموماً هنر) را حلال می‌شمرد و حرمت آن را ناشی از اوهام و تعصّب می‌داند، بلکه آن را غذای قلب و روح برمی‌شمرد و جایگاهی یگانه به موسیقی عطا می‌نماید. فراموش نباید کرد که از منظر عبدالبهاء «آیات الهی» هم غذای روح است که بدون آن روح انسان ضعیف می‌شود. 

این مقایسه – آیات و هنر – در آثار عبدالبهاء چندان دور از ذهن نیست. در آثار بهائی به طور عام و در آثار عبدالبهاء به‌خصوص ذکر حلالیت با بیان جایگاه رفیع و معنوی هنر توامان ذکر شده است:

«… پیشینیان گمان می‌نمودند که صنعت غفلت است، بلکه آفت است و مانع از قرب حضرت احدیت. حال ملاحظه فرما که رحمت کبری و موهبت عُظمی چه‌گونه جحیم (= دوزخ) را جنّت نعیم کرد و گلخن ظلمانی را گلشن نورانی نمود. اهل صنعت باید هر دم صد هزار شکرانیت به عَتَبۀ مقدّسه اظهار دارند

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ نصوص دربارۀ امر بهائی و هنر؛ ص ۷)

اصطلاح غذای روح در آثار عبدالبهاء بارها ذکر شده و به تعبیری می‌توان ادعا کرد همان ویژگی‌هایی که برای رشد جسم مادی انسان ضروری است، از قبیل تغذیه، بهداشت و ورزش، برای روح هم لازم دانسته شده است. روح انسان برای رشد سالم، مثل جسم، نیاز به ریاضت (ورزش)، صیانت (بهداشت) و تغذیه دارد. و جالب این است که هر کدام از این عناصر در آثار عبدالبهاء تعریف خود را دارند: مثلاً جنس مواد مغذّی برای روح انسان باید از جنس روح باشد. لذا تعبیر غذائیتِ آیات برای روح انسان در آثار عبدالبهاء عجیب نیست، اما اطلاق «مائدۀ روح» بر موسیقی و هنر کاملاً بدیع است و نشانۀ جایگاه متعالی هنر در کنار آیات الهی است:

«…هنر موسیقی، آسمانی و مؤثّر است، موسیقی مائدۀ روح و جان است با نیروی سحرآمیز موسیقی، روح انسانی تعالی می‌یابد…»

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ مستخرجاتی از آثار امری درباره موسیقی؛ ص ۶)

از دیدگاه عبدالبهاء هر چند انسان در عالم مادّه زندگی می‌کند و در سیطرۀ تفکّر مادی است، امّا نه‌تنها می‌تواند با ابزاری روحانی بر عالم مادّه غلبه نماید، بلکه این توانایی را دارد که با تغییر در ماهیت قوای مادّی نتایج روحانی به دست آورد. مثلاً ذکر می‌کند که «نظافت ظاهره هرچند امری است جسمانی ولکن تأثیر شدید در روحانیات دارد» (عبدالبهاء، گردآوری اسدالله فاضل مازندرانی؛ امر و خلق، جلد ۳؛ ص ۲۹۶) در واقع از منظر عبدالبهاء و با ارجاعی دقیق به حکمت کهن ایران، هر پدیده‌ای که به مقام لطیف برسد، خاصیتی آسمانی می‌یابد.۱ چنانچه در حکمت باستانی ایرانی نور جایگاهی خدایی و آسمانی دارد و رنگ، جلوۀ مادّی و زمینی نور است. هر چه رنگ «لطیف» شود، روحانی می‌شود تا آخر در اوج لطافت به نور تبدیل می‌گردد. یا سنگ اگر ریاضت ببیند و صیقل یابد آیینه‌ای لطیف می‌شود که منعکس‌کنندۀ جلوۀ روی یار است. مثال دیگر که بسیار به موضوع ما نزدیک است «نی» است که از نظر مولوی هرگاه به نهایت لطافت و پاکی برسد، از خود صدایی ندارد و نی و «نایی» یکی می‌شوند تا از جدایی‌ها شکایت کنند. 

این لطافت مادّی و تبدیل آن به مقوله‌ای روحانی است که هنر را به پدیده‌ای ملکوتی تبدیل می‌نماید:

«فرمودند: کثیف، طالب کثیف است. پاکی تأثیر کلی در روح دارد، ولو خود پاکیزگی عَرَض است، اما تأثیرش در روح است. حال تأسیس امرالله نشده. وقتی که امر الله تاسیس شود، خواهید دید که طهارت و نظافت از اُسِّ اساس امرالله خواهد شد … بعضی اشیاء هستند که ولو عَرَض‌اند، امّا تأثیر کلیه در روح دارند: مثل پاکی، مثل لحن خوش. این صوت، چیزی نیست جز تَمَوّجات هوایی که به صماخ گوش می‌خورد و عصب سامعه را متأثر می‌کند؛ ولی چه تأثیر غریبی در روح دارد. به همین نحو، پاکیزگی است. تأثیر در روح دارد

(عبدالبهاء؛ خاطرات حبیب، ج ۱؛ صص ۲۳۸-۲۳۷)

این تأثیر عجیب که به تعبیر ایشان «نغمه و صوت عادی با آنکه تموّج هوا است و کیفیتی مادّی است» و می‌تواند با تحریک «عصب سمع، سبب اهتزاز روح گردد» با این توضیح که «روابط عجیب در عالم وجود» موجود است، ستایش می‌شود. این همان مقولۀ لطافت است. روابطی که چنان لطف و اهتزازی در تموّجات مادی هوا ایجاد می‌کند که روح انسان به اهتزاز می‌آید. (یادداشت‌هایی دربارۀ حضرت عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۸۹۰) و این چنین یکی از وجوه اساسی تشویق عبدالبهاء به آموزش و اشتغال به هنر شکل می‌گیرد؛ زیرا از منظر جهان‌بینی او ترقّی روح از اعظم وظایف انسان است.

شاید از همین رو باشد که آموزش، اکتساب و اشتغال به هنر در آثار عبدالبهاء بارها توصیه شده است. از دید او «هر طفلی باید قدری موسیقی بداند»؛ زیرا گذشته از آنکه قبلاً اشاره کردیم که موسیقی وسیله‌ای ضروری برای ترقّی روحانی است، عبدالبهاء معتقد است که اطفال «قلوبشان پاک و بی‌آلایش است و نغمات موسیقی در آن تأثیر شایان دارد.» این آموزش نه تنها مربوط به خود موسیقی و به تبع آن ترقّی روحانی است، بلکه باعث می‌شود «استعدادهای نهفته‌ای که در قلوبشان به ودیعه نهاده شده از طریق موسیقی، ظهور و بروز» بنماید. به همین دلیل در ادامه تأکید می‌نماید که «لازم است در مدارس، موسیقی تعلیم داده شود» (عبدالبهاء؛ مجموعۀ مستخرجاتی از آثار امری درباره موسیقی؛ ص ۶) 

«اطفال را از صِغَر سن به اکتساب هر صنعتی تحریص (= تشویق) نمایید تا قلب هر یک به عُونِ[یاری و کمک] حق مانند آیینه، کاشف اسرار کائنات گردد و به حقیقت هر شیئی پی برد و در علوم و معارف و صنایع مشهور آفاق شود

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ آثار مبارکه دربارۀ تربیت بهائی؛ صص ۴۲-۴۱)
کودک و اشتغال به هنر

با این حال این تأکید بر یادگیری فقط شامل حال کودکان و موسیقی نمی‌شود. این دیدگاه، واجد نوعی جامعیت و عمومیت است. عبدالبهاء خطاب به یک نقّاش می‌گوید:

«از اینکه مشغول به اکمال صنعتی بسیار مسرورم؛ زیرا صنعت در این دور بدیع، عبارت از عبادت است. هر چه بیشتر کوشی به خدا نزدیک‌تر گردی. چه موهبتی اعظم از این است که صنعت انسان مثل عبادت حق باشد؛ یعنی چون قلم تصویر در دستت باشد، مثل این است که در معبد به عبادت حق مشغولی

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ نصوص دربارۀ امر بهائی و هنر؛ ص ۴۷)

تأکید بر گسترش اکتساب و اشتغال به هنر به این موارد ختم نمی‌شود. عبدالبهاء طی ده‌ها مکتوب خطاب به محافل روحانی، که هیأت‌های مدیریت امور اداری جوامع خرد و کلان بهائی در سراسر عالم می‌باشند، ضمن برشمردن وظایف متعدّدی از قبیل تعمیم معارف و مبارزه با بی‌سوادی، آموزش مسائل اخلاقی و ترویج فضایلی همچون راستی، صداقت، جرأت، صراحت، شجاعت و ایجاد برابری بین زنان و مردان و بسیاری موارد دیگر، به عناصری همچون «تمسک به لطافت و نظافت» تأکید می نماید و «تفنّن و تدقیق در علوم و فنون و صنایع» را بر می شمرد. (مائدۀ آسمانی، ج ۶؛ ص ۴۴) به بیان دیگر اگر بخواهیم مکاتیب و بیاناتی را که در آنها عبدالبهاء به پیروان خود اکتساب و اشتغال به هنر را توصیه کرده است گرد بیاوریم، کتابی مجزّا باید تألیف گردد.

اما شاید شاخص‌ترین ویژگی و بارزترین توصیۀ عبدالبهاء به هنرمندان و هنرجویان مقولۀ «اتقان» است. اتقان در لغت به معنی کاری را محکم و استوار انجام دادن و امری را به کمال رساندن است (فرهنگ عمید):

«امر جمال مبارک [بهاءالله] … این است که هر کس [به] هر صنعتی دست زند نهایتِ اتقان را مُجری دارد و چون چنین کند آن صنعت، عبادت است

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ نصوص دربارۀ امر بهائی و هنر؛ ص ۶۱)

به این تعبیر، نه تنها هیچ‌گونه ممنوعیتی برای هنرها و صنایع قائل نیست و آنها را حرام نمی‌داند، بلکه آنها را اسبابی برای ترقّی روح می‌داند و افراد جامعه را به آموزش و اشتغال به هنر تشویق می‌نماید و فراتر از همۀ اینها خطاب به پیروان خود در مواضیع متعدّد «اتقان» در هنر را عین عبادت می‌داند :

«… به موجب تعالیم الهی، تحصیل فنون و اتقان صناعت عبارت از عبادت است. شخصی اگر به تمام همّت به تحصیل علمی پردازد و یا به اتقان صناعتی کوشد، مانند آن است که در کنائس و معابد عبادت الهی می‌نماید…»

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ نصوص دربارۀ امر بهائی و هنر؛ ص ۶۳)

بدیهی است که آن هنر و صناعت که جایگاه ترقّی روحانی دارد، برای هنرمند عین عبادت است. این حد از کمال‌گرایی در آثار بهائی بی‌سابقه نیست. در کتاب بیان فارسی سیّد باب هم تعابیری از این قبیل دارد و جنّت هر صُنعی را کمال آن می‌داند که اگر صانع (= هنرمند) صُنع (= اثر هنری) را از کمالِ مقدور، ممنوع کند موجب اعتراض و شکایت صُنع قرار می‌گیرد.۲ بهاء‌الله هم در آثارش –بالاخص در کتاب اقدس– جایی که پیروانش را مأمور به ساختن عبادتگاه‌هایی با نام مشرق‌الاذکار در هر شهر می‌نماید، از عبارت «اَبدَعِ ما یُمکِنُ فِی الاِمکان» (= زیباترین و کامل‌ترین شکلی که در توان دارید) استفاده می‌نماید. از همین روست که عبدالبهاء این وظیفه و منزلت را برای هنرمندان شایستۀ شُکر می داند:

«…اهل صنعت باید در هر دم صد هزار شُکرانیت به عَتَبۀ (= آستان) مقدّسه اظهار دارند و در صنایع خویش نهایت همّت و دقّت را مجری نمایند تا اَبدَع صنعت در نهایت لطافت و ظرافت در معرض عمومی عالم جلوه نماید

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ نصوص دربارۀ امر بهائی و هنر؛ ص ۶۲)

شاید این مقاله را نیز دوست داشته باشید:
رهنمودهای عبدالبهاء برای هنرمندان

یادداشت‌ها:

 ۱– دربارۀ مطلب لطافت و ارتباط آن با حکمت باستانی ایران، آثار مولانا و سایر عرفای پارسی‌گو مملو از این اشارات است. از لطافت نوای نی گرفته تا مسابقه نقاشان رومی و چینی. درباره رابطه نور و رنگ در حکمت باستانی ایران که رنگ را وجه مادّی و منجمد نور می دانند و نور را رنگ لطیف و مجرد، پیشنهاد می شود به درس‌گفتارهای دکتر حسن بلخاری رجوع نمایید. (حکمت و تأویل رنگ‌ها در هفت پیکر نظامی – مجموعه سخنرانی‌های دکتر حسن بلخاری – نشر مرکز فرهنگی شهر کتاب)

 ۲– در دین بیان … نهی شده که کسی شیئی را با نقص ظاهر فرماید، با آنکه اقتدار بر کمال اون داشته باشد. مثلاً اگر کسی بنای عمارتی گذارد و آن را به کمال آن چه در آن ممکن است نرساند، هیچ آنی بر آن شیئ نمی گذرد مگر آنکه ملائکه طلب نقمت می‌کنند از خداوند بر او، بلکه ذرات آن بنا هم طلب می کنند. زیرا که هر شیئی در حد خود، وصول الی ما ینتهی در حد خود را تمنّا دارد و همین قدر که کسی مقتدر شد و در حق اون ظاهر نکرد، از او سؤال می شود. (باب سوم از واحد ششم بیان فارسی )

کتاب‌شناسی:

  1. پیام بهائی؛ نشریۀ ماهانه محفل روحانی ملّی فرانسه برای بهائیان [متأسّفانه به علّت از دست دادن بسیاری از یادداشت‌ ها به علّت حوادث روزگار مشخصات دقیق این شماره در دسترس نبود.]
  2. مجموعه نصوص درباره امر بهائی و هنر؛ جمع‌آوری توسط دارالتحقیق بیت‌العدل اعظم (ترجمه این مجموعه به صورت اینترنتی منتشر شده. اصل انگلیسی آن برگرفته از سایت Bahai Library Online است.) 
  3. مجموعۀ مستخرجاتی از آثار امری دربارۀ موسیقی؛ طهران؛ گردآوری و نشر محفل ملّی بهائیان ایران
  4. مؤیّد، حبیب؛ خاطرات حبیب؛ طهران؛ مؤسّسه ملّی مطبوعات امری؛ ۱۲۹ بدیع(۱۳۵۱ ه.ش)
  5. محمودی، هوشنگ؛ یادداشت‌هایی درباره حضرت عبدالبهاء؛ طهران؛ مؤسّسه ملّی مطبوعات امری؛ ۱۳۰ بدیع (۱۳۵۲ ه.ش)
  6. مجموعه آثار مبارکه درباره تربیت بهائی؛ تنظیم شده از طرف دایرۀ مطالعۀ نصوص و الواح بیت العدل اعظم الهی؛ ترجمه نصرالله مودت؛ مرکز جهانی بهائی: آگوست ۱۹۷۶   
  7. بهاءالله؛کتاب اقدس؛ مرکز جهانی بهائی. 
  8. فاضل مازندرانی، اسدالله؛ امروخلق، جلد سوم؛ طهران: مؤسسۀ ملی مطبوعات امری؛ نشر سوم؛ ۱۴۲ بدیع( ۱۹۸۶ م).
  9. ربّانی، شوقی؛ مائدۀ آسمانی، ج ۶؛ گردآورنده: عبدالحمید اشراق خاوری؛ طهران: مؤسّسۀ ملّی مطبوعات امری؛ ۱۲۸ بدیع(۱۳۵۰ ه.ش).
0
  • شهریار سیروس

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

18 دقیقه

مقالات اخیر

فیلم های اخیر