https://ganjepenhan.com/%d8%a7%d8%b5%d8%b7%d9%84%d8%a7%d8%ad%e2%80%8c%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d9%87%d9%86%d8%b1-%d8%b9%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%84%d8%a8%d9%87%d8%a7%d8%a1-%d8%b5%d9%86%d8%b9%d8%aa/

عبدالبهاء شاخص‌ترین چهره در بین رهبران معنوی ادیان جهان است که چنین حجم عظیمی از نامه‌ها و بیانات دربارۀ هنر و موسیقی دارد. به جرأت می‌توان گفت که در هیچ کدام از ادیان رایج عالم، شخصیتی با چنین جایگاه دینی یافت نمی‌شود که در ابعاد مختلف هنر – از اهمّیّت کسب هنر تا ضرورت آموزش آن و نکات فلسفی دربارۀ هنر تا تحوّلات آیندۀ هنر – سخن گفته باشد. ولی با توجه به سبک نگارش او که طبعاً یادآور زبان و ادبیات دورۀ قاجار است و تنوع این آثار، باید ابتدا به الگویی روشن دربارۀ ترمینولوژی یا اصطلاح‌شناسی عبدالبهاء و مسألۀ هنر بپردازیم. 

«هنر» لغتی باستانی در ادبیات فارسی است و ریشۀ آن به دوران هخامنشی باز می‌گردد۱. در ادبیات کلاسیک ایران این واژه به کرّات استفاده شده. هر چند این استفاده با معنای امروزین هنر به‌کلی متفاوت است. واژۀ هنر در مفهوم سنتی آن به معنای «توانایی و قابلیت انجام کاری درخشان و نمایان» آمده است.(فرهنگ فارسی عمید) در جایی که هزار سال پیش فردوسی می فرماید «هنر برتر از گوهر آمد پدید» مقصود او چنین نبوده که مثلاً نقاشی و موسیقی از جواهر و طلا ارزشمندتر است. بلکه این بیت را باید این گونه خواند که توانایی انجام کاری به درستی و نمایانی، بهتر از آن است که فرد دارای نسبی اشرافی باشد. به عبارت بهتر هر دو واژۀ هنر و گوهر در طول تاریخ مفهومشان تغییر کرده و امروزه به معنای دیگری خوانده و فهمیده می‌شوند. 

تعبیر از هنر به عنوان کار نمایان و درخشان، کارکرد خود را در زبان فارسی امروزین همچنان حفظ کرده است. هنوز هم برای کار دشوار و نمایان هر فرد ماهری – مثلاً جراحی که عمل بسیار دقیقی انجام می‌دهد یا ابزارمندی که با قدرت، دقت و ظرافت وسیله‌ای تولید می‌کند – صفت هنرمند به کار می بریم. تعابیری همچون هنر آشپزی، هنرهای رزمی یا هنر عشق ورزیدن را نیز می‌توان در همین راستا خواند و فهمید. (گاهی هم به طعنه به دیگری می گوییم «هنر کردی» یعنی به خیال خودت کار دشوار و نمایانی انجام دادی.)

معادل لغوی واژۀ هنر در زبان فارسی نیز بسیار متنوّع و گسترده است. با جستجویی ساده در کتب لغت در برابر هنر با واژگانی چون: صناعت، صنعت، علم، معرفت، دانش، فضل، کمال و … روبه‌رو می‌شویم. (همانجا) این تنوع، هم نشان از درک مفهومی متنوّع ما ایرانیان از هنر است و هم کثرت دامنۀ عملی آن در فرهنگ ایران زمین.

بنابراین در مواجهه با واژۀ هنر – بالاخص در ادبیات ماقبل مدرن ایران – و مطالعۀ متون و مکاتیب در باب هنر باید با دقت به واژگان پرداخت و متوجّه بود که هر واژه با توجه به عواملی همچون دورۀ تاریخی، محتوای متن مرجع، انتظار مخاطبان آن دوره، آثار سایر نویسندگان هم‌عصر و …، چه‌گونه باید خوانده و فهمیده شود. وگرنه پژوهش‌گر لاجرم دچار گم‌گشتگی و سردرگمی خواهد شد. یادمان باشد که کمال الملک، نقّاش برجستۀ نیمۀ دوم دورۀ قاجار اسم اولین آکادمی هنرهای زیبا را که تأسیس کرد «مدرسۀ صنایع مستظرفه» می‌گذارد. (مکتب کمال‌الملک، ص ۱۴)

در واقع فرایند تخصّصی شدن زبان و انتخاب معنای اختصاصی برای هنر و واژگان مرتبط و همپوشان آن از زمانی در ایران آغاز شد که اوّلین تلاش‌ها برای ترجمه‌های اصولی و دقیق از متون غربی آغاز گردید. از آن زمان به بعد واژۀ هنر در زبان فارسی معنایی خاص پیدا کرد و از واژگانی همچون «صنعت» و «فن»، که معنای خاص خودشان را یافتند، متمایز شد. هرچند از همان زمان تا امروز، هر کدام از این واژه های تخصصی دایره‌های معنایی کم و بیش همپوشان یافته‌اند.

طبعاً این تنوّع در آثار عبدالبهاء نیز وجود دارد. در مکاتیب و بیانات او برای توصیف هنر به کرّات از واژۀ «صنعت» استفاده شده ولی عبارات و لغات دیگری همچون «فنون، علوم، صنایع بدایع، صنعت یدی، صنایع مرغوبه» و امثال آن نیز به کار رفته است. برای مثال در نامه‌های ذیل توجه کنید:

«شعبه موسیقی باید در نهایت اتقان باشد. این فن از فنون جلیله است، تحصیلش از لوازم این عصر سلطان احدیت؛ لکن باید اتقان نمود نه مثل دیگران ناقص گذاشت..

(عبدالبهاء؛ پیام آسمانی، ج ۲؛ ص ۴۳)

یا می گوید:

«… موسیقی از علوم ممدوحۀ درگاه کبریاست….»

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ مستخرجاتی از آثار امری درباره موسیقی؛ ص ۵)
موسیقی؛ یکی از هنر هایی که در آثار عبدالبهاء به آن اشاره شده است. در آثار او صنعت به معنی هنر است

هر چند این متون به صراحت دربارۀ موسیقی و اهمّیّت و ضرورت به کمال رساندن آن است، ولی دربارۀ آن از الفاظ «فن» و «علم» استفاده شده و برای تأکید با عباراتی چون «فنون جلیله» یا «علوم ممدوحه» مؤکّد گردیده‌اند. به همین ترتیب در اصطلاح‌شناسی امروز ایران، واژه‌های «فن» و «صنعت» به ترتیب در برابر Technology و Industrial به کار می‌روند و چنان‌چه از قبل هم اشاره شد، اگر پژوهش‌گر بدون در نظر گرفتن مبانی تاریخی و زبان‌شناسانه به متن رجوع کند، دچار سردرگمی خواهد شد. 

«... بدایع صنایع در این دور جامع از عبادت جمال لامع شمرده گشته. ملاحظه فرما که چه عنایت است و چه موهبت که صنعت، عبادت است. پیشینیان گمان می‌نمودند که صنعت، غفلت است، بلکه آفت است و مانع از قرب حضرت احدیّت. حال ملاحظه فرما که رحمت کبری و موهبت عظمی چه‌گونه جحیم را جنّت نعیم کرد و گلخن ظلمانی را گلشن نورانی نمود. اهل صنعت باید هر دم صد هزار شکرانیت به عتبۀ مقدّسه اظهار دارند و در صنایع خویش نهایت همّت و دقّت را مجری نمایند تا ابدع صنعت در نهایت لطافت و ظرافت در معرض عمومی عالم جلوه نماید

(عبدالبهاء؛ منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، ج ۱؛ صص ۱۴۲-۱۴۱، ش ۱۲۷)

چنان‌چه بخواهیم نامۀ فوق را با ادبیات امروز بخوانیم دچار سردرگمی خواهیم شد. در ابتدا، مطلب روشن به نظر می رسد. صنعت [کذا] در این دور(= در این دین) عبادت شمرده می‌شود و این موهبت بزرگی است. به عبارت دیگر می‌توانیم این متن را بدین گونه بفهمیم که تراش‌کاری، نجّاری، آهنگری و امثال آنها در این دور، عبادت محسوب می‌شوند. اما ابهام به زودی خود را آشکار می‌سازد. جایی که ذکرمی‌شود پیشنیان صنعت را غفلت، آفت و گمراهی می‌دانستند. اما در هیچ دوره‌ای از تاریخ و در هیچ جایی از دنیا، صنعت به معنای امروزین آن، آفت و گمراهی نبوده است که فضل این ظهور آن را تبدیل به عبادت نموده باشد. آنچه همیشه در برخی جوامع مانند ایران پس از اسلام، مایۀ غفلت و گمراهی دانسته می‌شده، موسیقی و مجسمه‌سازی و رقص و نقاشی بوده است. حال، متن معنای واضح‌تری می‌یابد. این گونه است که در پرتو تعالیم این ظهور و در قالب مکاتیب عبدالبهاء، دوزخ تبدیل به بهشت می‌شود و هنر(= صنعت) عبادت تلقی می‌گردد.

مطلب شایان توجه دیگر در آثار عبدالبهاء، گستردگی مفهوم و مصادیق هنر است. عبدالبهاء بین مفاهیم خلّاقیت، هنر و صناعت ارتباط برقرار می‌کند (در مقاله‌ای دیگر باید به توضیح مفصّل این مقوله پرداخت) و صفت «صانع» را، که از صفات جلالۀ پروردگار است، برای بندگان الهی بسیار می‌پسندد. این نوع نگاه باعث می‌شود که صناعت دامنه‌ای وسیع پیدا کند که از آن در برخی موارد، هنر مستفاد می‌شود و در موارد دیگر صنعت؛ در این زمینه دارالتحقیق بیت‌العدل اعظم، توضیح می دهد: 

«… در ترجمه‌های انگلیسی آثار بهاءالله و عبدالبهاء، اشارات بسیاری به هنرها موجود است؛ لکن اصطلاح “هنر و فن” در بسیاری از فقرات مربوطه ممکن است ذهن را منحرف نماید، چه‌که معنای کلمۀ اصلی غالباً شامل بُعد وسیعی از فعّالیّت‌ها مانند حرفه‌های صنعتی و تجاری گردد. ..

(دارالتحقیق بیت‌العدل اعظم؛ مجموعۀ نصوص درباره امر بهائی و هنر؛ ص ۷۵)

پس برای درک درست واژگان مربوط به هنر در آثار قلمی و بیانات عبدالبهاء دو راه پیش رو داریم:

  1. استنباط از کلّیت مطلب 

چنان‌چه توضیح داده شد با وسعت مفاهیم هنر، صنعت و فن، پژوهش‌گر باید با توجّه دقیق به متن، مفهوم کلی آن را تحلیل نماید و استنباط دقیق از آن به دست بیاورد. در جایی صحبت از فن می‌شود و مقصود موسیقی است و در جای دیگر سخن از صنعت به میان می‌آید و مطلب مربوط به کشاورزی می‌شود.

  1. استناد به ترجمه‌های مصوّب وگردآوری‌های دارالتحقیق بین‌المللی

ترجمه‌های مصوّبِ مهم‌ترین بیانات عبدالبهاء یا مستقیماً توسط شوقی افندی، جانشین او، انجام گرفته یا بر اساس الگوی مدّ نظر وی ترجمه گردیده. برای همین در مواردی نفس ترجمه حاوی نوعی تفسیر و تبیین است که با توجه به وضوح زبان انگلیسی از دقّت بیشتری برخوردار است. 

فراتر از همۀ این موارد در آثار عبدالبهاء ارجاعات مکرّر و صریحی به هنر موسیقی دیده می‌شود. هر چند به یقین دلیل اصلی این همه عنایت به موسیقی قابلیت‌های حیرت‌انگیز این شاخه از هنر است، شاید تعبیر دیگری هم برای این ارجاعات بتوان ذکر کرد. 

برای صحبت دربارۀ چیستی و هستی‌شناسی یک پدیده (مثلاً هنر یا حتی لباس) قدم اول، ایجاد توافق بین طرف‌های بحث دربارۀ ماهیت آن پدیده است. مهم است که گوینده و شنونده، هر دو بر سر این واقعیت که دربارۀ چه موضوعی گفت‌وگو می‌کنند توافق داشته باشند. فلاسفه و حکما برای وصول به این مهم، سعی در ارائۀ تعاریف جامع و مانع می‌کنند. 

مسألۀ اساسی اینجاست که دربارۀ هنر، واژه و مفهوم مورد توافقی در اواخر دورۀ قاجار در بین مخاطبان فارسی‌زبان وجود نداشته است. ارائۀ هر نوع تعریف فلسفی، شکلی یا کاربردی از هنر در آثار عبدالبهاء نیز می‌توانست منتج به سوء تعبیرهای جدی‌تری بشود. 

مفهوم هنر و کاربرد آن – ایضاً فن و صنعت و … – در حوزه‌های مختلف تاریخی و جغرافیایی معانی مختلف و شاید متفاوتی داشتند. تنوع شکلی هنر هم بر این تفاوت‌ها می افزود. سؤال اصلی و ابهام همچنان باقی است. کیفیت ذاتی و عنصر مشترک بین هنرها که باید محور تعریف باشد، کدام است؟ چه ویژگی ممتازی موجب تبیین شأن هنری یک اثر می‌شود؟ فراموش نکنیم که پیامبران و مظاهر امر به درستی هیچ‌گاه فلسفه‌ورزی نکرده‌اند، بلکه همیشه با بیان حقایقی زمینه‌های اندیشیدن برای حکما و فلاسفه ایجاد کرده‌اند. 

یک راه منطقی و کارآمد باقی می‌ماند. برای شناخت ماهیت یک پدیده می‌توان یک نمونۀ مثالی مورد توافق عموم را معرفی کرد. سایر همگنان آن پدیده در طیف آن عنصر مثالی – به قدر نزدیکی و دوری از آن ویژگی‌ها – قرار می‌گیرند. مثلاً اگر ما «کت و شلوار» را به عنوان نمونه مثالی «لباس» بدانیم سایر پوشیدنی ها به اندازۀ دارا بودن ویژگی‌های کت و شلوار، «لباس» یا «غیر لباس» محسوب می‌شوند. با این وصف هرچند «کت و شلوار» و «جوراب» هر دو پوشیدنی به حساب می‌آیند، ولی برای شأن «لباس بودن» بین این دو فاصله بسیار است و «جوراب» در طیفی از لباس بودن اما شاید بسیار دور از کت و شلوار قرار می‌گیرد. (اقتباس مضمون از کتاب هنر و ارزش – جرج دیکی) 

«… هنر موسیقی، آسمانی و مؤثّر است. موسیقی مائدۀ روح و جان است. با نیروی سحرآمیز موسیقی، روح انسانی تعالی می‌یابد …»

(عبدالبهاء؛ مجموعۀ مستخرجاتی از آثار مبارکه دربارۀ موسیقی؛ ص ۶)

با توجه به مطالبی که گفته شد و خطابۀ عبدالبهاء شاید بتوان به جرأت گفت موسیقی هر چند در بین هنرها دارای جایگاهی بی‌مانند (غذای روح، آسمانی، اسباب تعالی روح انسان) شمرده می‌شود، ولی این ویژگی انحصاری موسیقی نیست. بلکه بر اساس نظریۀ نهادی، موسیقی نمونۀ مثالی است که عالی‌ترین شأن هنر را، فراتر از طبیعت و با عنایت به ویژگی‌های انتزاعیش، داراست. لکن هر شعبۀ دیگری از دستاوردهای بشری که کم و بیش دارای ویژگی‌های موسیقی باشد، کم و بیش دارای همان تأثیر و البتّه همان جایگاه هم خواهد بود. پس شاید به تعبیر نگارنده در اکثری از مواضیع در آثار عبدالبهاء بتوان خواند موسیقی و فهمید هنر. 

شاید این مقاله را هم دوست داشته باشید:
عبدالبهاء و اشتغال به هنر

یادداشت‌ها:

 ۱– هنر. [ هُ ن َ ] (اِ) علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت و کمال . (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کیاست . فراست . زیرکی . (یادداشت مؤلف ).این کلمه در واقع به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و هنر و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب هنر را برتر از دیگران می‌نماید. (لغت‌نامۀ فارسی دهخدا)

کتاب‌شناسی:

  1. مجموعه نصوص درباره امر بهائی و هنر – جمع‌آوری توسط دارالتحقیق بیت‌العدل اعظم (ترجمه این مجموعه به صورت اینترنتی منتشر شده. اصل انگلیسی آن برگرفته از سایت Bahai Library Online می باشد.) 
  2. مجموعۀ مستخرجاتی از آثار امری دربارۀ موسیقی – گردآوری و نشر محفل ملی بهائیان ایران 
  3. مبانی فلسفه هنر – آن شپرد – علی رامین – شرکت انتشارات علمی فرهنگی – چاپ اول 1377 
  4. هنر و ارزش – جرج دیکی – مهدی مقیسه – تهران- شرکت انتشارات فرهنگستان هنر – چاپ اول – 1393 
  5. مکتب کمال الملک – مجموعه آثار کمال الملک و شاگردانش – نشر آبگینه، وابسته به نشر فرهنگی رجاء – چاپ اول – زمستان 1364
  6. فرهنگ عمید، فرهنگ مفصل و مصور – تالیف حسن عمید – موسسه انتشارات امیرکبیر – تهران – 1360- چاپ پانزدهم
10
  • شهریار سیروس

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

بهزاد | 30 July 2021

به ویرایش

بهزاد | 30 July 2021

نیاز

بهزاد | 30 July 2021

الله ابهی. خداقوت.

13 دقیقه

مقالات اخیر

فیلم های اخیر