https://ganjepenhan.com/%d9%be%db%8c%d8%b4%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%d8%aa/

عبدالبهاء در وصف پیشوایان دینی در ایران، آنان را نادانان، بی‌خردان، شورشیان و فتنه‌جویانی می‌نامد که همچون گرگانی در لباس شبان، قرآن‌خوانانی به شیوۀ درّندگان و آدمیانی به سیرت جانوران‌اند که اعمالشان بنیاد انسانی و «بنیان رحمانی» را ویران نموده و به بهانۀ «دین‌ مبین الهی»، آشوبی برانگیخته‌اند‌ و موجب رسوایی ایرانیان نزد جهانیان گشته‌اند. (رسالۀ سیاسیه، صص ۳-۲) او سبب نگارش «رسالۀ سیاسیه» را روشنایی و هوشیار نمودن ایرانیان در درک اساس دین الهی بیان می‌دارد. (همان، ص ۳) 

عبدالبهاء عامل اصلی مشکلات پدیدآمدۀ رفاهی تمامی ایرانیان را بی‌کفایتی پیش‌کاران مملکتی و نادانی بدخواهانی می‌داند که در ظاهر عالِم، ولی به‌حقیقت نادان و فتنه‌انگیزان‌اند. (همان، ص ۱۸)

از نگاه تاریخی عبدالبهاء، دخالت علما و شریعت‌مداران اسلام در سیاست، موجب پراکندگی و آوارگی مؤمنان، شعله‌ور شدن فساد و دشمنی در جهان، تاراج مملکت و اسیری مردمان شده است:

«و هر وقت علمای دین مبین و ارکان شرع متین در عالم سیاسی مدخلی جستند و رأیی زدند و تدبیری نمودند، تشتیت شَمل۱ موحّدین شد و تفریق جمع مؤمنین گشت. نایرۀ فساد برافروخت و نیران عناد، جهانی را بسوخت. مملکت، تاراج و تالان شد و رعیّت، اسیر و دستگیر عوانان۲.»  

(عبدالبهاء؛ رسالۀ سیاسیه؛ صص ۲۱-۲۰)

هرچند عبدالبهاء ظلم، فساد و کینه‌توزی پیشوایان دینی مسلمان را برای جامعه و مملکت بسیار خطرناک می‌پندارد: 

«همچنین در این اوقات، اگر به نظر دقیق ملاحظه نمایید، آن‌چه شایع و واقع، از اعتساف۳ علمای بی‌انصافی بوده که از تقوای الهی محروم و از شریعت‌اللّه مهجور و از نار حِقد و نیران حسد در جوش و خروش‌اند.»

(همان، صص ۳۴-۳۳)

امّا علمای دینی پاک‌دل را از علمای ناپرهیزگار فرق نهاده، آنان را با توصیفاتی چون پاک‌جان، پاک‌دل، رحمت یزدان و موهبت رحمن، شمع هدایت، سراج عنایت، حافظ شریعت، میزان عدالت، صبح صادق، مربّی نفوس، منادی حقّ بین بنی آدم، جواهر وجود، مظهر تنزیه و مشرق آفتاب تقدیس ستایش می‌نماید. (همان، صص ۳۵-۳۴)

او به بیان سه نمونۀ تاریخی از دخالت علما و شریعت‌مداران مسلمان در سیاست در کشور ایران و یک نمونه در سرزمین عثمانی پرداخته، پی‌آمدهای این دخالت‌ها را بیان داشته است.

اواخر عصر صفوی

نخستین مورد بیان شده در رسالۀ سیاسیه، به اواخر عصر صفوی بازمی‌گردد. حکومت صفوی در سال ۹۰۷ هجری قمری، توسّط شاه اسماعیل با خواندن خطبه با نام دوازده امام شیعیان در تبریز و تبرّا از سه خلیفۀ دیگر و به بیانی دیگر، اعلان مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی ایران، بنیاد گذاشته شد. (روزگاران دیگر، ص ۳۳) بدین ترتیب یک حکومت مذهبی پایه‌گذاری شد که به‌تدریج به حکومت پیشوایان مذهبی شیعه مبدّل گشت. (همان، ص ۷۹) در آن زمان که «علماء در امور سیاسی ایران نفوذی خواستند و علمی افراختند و تدبیری ساختند و راهی نمودند و دری گشودند.» (رسالۀ سیاسیه، ص ۲۱)

علّت نخستینِ قدرت بخشیدن به پیشوایان دینی شیعه، بازداری سنّی‌های ازبک در شرق و عثمانی در غرب ایران بود. (دین و دولت در عصر صفوی، صص ۵۱-۵۰) چنین قدرتی در دوران پادشاهان صفوی متغیّر بوده است، چنانچه در دوران شاه عبّاس از نفوذ پیشوایان دینی کاسته و بر قدرت نهادهای سیاسی افزوده شد (همان، ص ۹۸)، هرچند دین همچنان پرقدرت می‌نمود. سلسله مراتب مقامات پیشوایان مذهبی شیعه در عصر صفوی از بالا به پایین عبارت بودند از: صدر، شیخ الاسلام، قاضی، و قاضی عسکر. شرح وظایف این مقامات متغیّر بود. مقام صدر در عهد شاه سلطان حسین به ملّاباشی تغییر یافت. (همان، ص ۶۳)

در زمان سلطان سلیمان بر قدرت پیشوایان شیعه مجدّدا افزوده شده و ملّا محمّدباقر مجلسی که سلطان سلیمان را زیر نفوذ خود داشت، بر آزار و سخت‌گیری نسبت به سنّی‌ها افزود. (روزگاران دیگر، ص ۷۷) بعد از شاه سلیمان، شاه سلطان حسین نیز هم‌چون پدرش به محمّدباقر مجلسی قدرت بسیار بخشید و با ایجاد رتبۀ جدید ملّاباشی، او را بدین منصب پرقدرت جدید بگمارد. (همان، ص ۷۹) اوج قدرت پیشوایان مذهبی شیعه در روزگار سلطنت تهماسب یکم و حسین یکم بوده است. (دین و دولت در عصر صفوی، ص ۶۲)

اذیّت و آزارهای پیشوایان شیعه به سنّی‌ها و دیگر اقلّیت‌های دینی، موجبات ناخشنودی و زمینۀ شورش و ازهم‌گسیختگی ملّی را فراهم نمود. (روزگاران دیگر، ص ۷۹) همچنین، این آزارها و سخت‌گیری‌های متعصّبانه موجب قدرت گرفتن حکومت‌های محلّی در ایران شد (دین و دولت در عصر صفوی، ص ۶۱)، تا این‌که با قدرت گرفتن انقلاب ضدّ شیعی در قندهار (روزگاران دیگر، ص ۷۹) و شورش افغان‌ها، حکومت صفوی پس از جنگ‌های ویرانگر محمود افغان، در سال ۱۱۳۵ هجری قمری سرنگون گردید. (همان، ص ۹۵) 

عبدالبهاء عاقبت ایران و ایرانیان را در عصر صفوی، چنین بیان می‌دارد:

«سلطنت قاهره معدوم شد و دولت باهره مفقود گشت. ظالمان دست تطاول گشودند و بدخواهان قصد مال و ناموس و جان نمودند. نفوس، مقتول گشت و اموال، منهوب. بزرگان، مغضوب شدند و املاک، مغصوب. معمورۀ ایران، ویران شد و دیهیم جهانبانی، مقرّ و سریر دیوان. زمام حکومت در دست درّندگان افتاد و خاندان سلطنت در زیر زنجیر و شمشیر خون‌خواران. پرده‌نشینان، اسیر شدند و کودکان، دستگیر. این ثمرۀ مداخلۀ علمای دین و فضلای شرع متین در امور سیاسی شد

(عبدالبهاء؛ رسالۀ سیاسیه؛ صص ۲۲-۲۱)

حکومت آقا محمّدخان

دیگر مورد بیان شده از دخالت پیشوایان دینی مسلمان در سیاست، در ابتدای سلطنت آقامحمّدخان، مؤسّس پادشاهی قاجار است: «در امور سیاسی طرحی تازه ریختند و بر فرق ایرانیان خاک مذلّت بیختند.» (همان، ص ۲۳) آنان در تعیین سلطنت، دخالت نموده، به تشویش اذهان وعربده‌جویی پرداخته، اختلاف‌ها و آشوب‌ها و نافرمانی‌ها و هرج و مرج را دامن زده، تا آنکه سران قبایل را به جان هم انداختند و سروری جستند و کل مملکت را بی‌سروسامان ساختند، تا آنکه «واقعۀ فاصلۀ کرمان به وقوع پیوست و غبار فتنه و فساد بنشست.» (همان، صص ۲۴-۲۳)

شاید منظور عبدالبهاء از سخنان بالا، آشوب‌هایی است که در نتیجۀ دخالت پیشوایان شیعی در زمان حکومت صفوی واقع گردید و در پایان به شورش اقوام سنّی افغان و ازبک انجامید و شرح کوتاه آن در بخش مربوط به حکومت صفوی بیان گردید. زرّین‌کوب از جمله علّت‌های عقب‌ماندگی ایران را تسلیم شدن ایرانیان به رهبری امناء بی‌مسؤولیت می‌داند. گویا او از بردنِ نام پیشوایان مذهبی شیعه ابا دارد و منظورش از امناء بی‌مسؤولیت، پیشوایان مذهبی شیعه است. (روزگاران دیگر، ص ۱۳۶)

حکومت فتح‌علی شاه

فتح‌علی شاه قاجار
فتح‌علی شاه قاجار

سوّمین مورد از دخالت علمای اسلام در سیاست که در رسالۀ سیاسیه بیان شده، در زمان حکومت فتح‌علی‌شاه روی داده است:

«پیشوایان، باز زلزله و ولوله انداختند و علم منحوس برافراختند و ساز جهاد با روس ساختند و با طبل و دهل قطع سبل نمودند تا به حدود و ثغور رسیدند.» 

(عبدالبهاء؛ رسالۀ سیاسیه؛ ص ۲۴)

با روی کار آمدن حکومت قاجار، آقامحمّدخان قاجار قفقاز را فتح و به خاک ایران اضافه نمود. (تاریخ ایران، مجموعه کمبریج، ص ۱۶۷) فتح‌علی‌شاه با از دست دادن قفقاز در سال ۱۸۳۳ میلادی، مجبور به قبول معاهدۀ تحقیرآمیز صلح گلستان شد. (تاریخ ایران، پژوهش آکسفورد، ص ۳۷۷) جنگ با روسیه بر اهمّیّت آذربایجان که حکومت آن به عبّاس‌میرزا، ولیعهد فتح‌علی‌شاه، سپرده شده بود، بیفزود. (همان، ص ۳۷۵) این جنگ، عبّاس ‌میرزا را به فکر بهره بردن از امکانات نظامی اروپاییان و نو کردن قوای نظامی ایران انداخت. (همان، ص ۳۷۸) در فاصلۀ سیزده سالی که از پایان جنگ نخست با روسیه می‌گذشت، حکم‌رانان ایران سعی بسیار در بازگرداندن حداقل مناطق شیعه‌نشین نمودند. آنان حاضر بودند از مناطق مسیحی‌نشین گرجستان و سنّی‌نشین داغستان بگذرند، امّا مناطق شیعه‌نشین را به ایران بازگردانند. (واﻛﺎوی آﻏﺎز دورۀ دوم ﺟﻨﮓﻫﺎی اﻳﺮان و روﺳیه، ص ۴۲) به سبب وجود انگیزه‌های مذهبی و سیاسی موجود در آن زمان، برای شروع دوبارۀ جنگ با روسیه علّت‌های گوناگونی بیان گردیده است:

  1. مورّخین قاجار، از قبیل نویسندگان «روضة الصّفا»، «ناسخ التّواریخ»، و «مآثر سلطانیه» (از ماست که بر ماست، ص ۱۱) بر تحریک مردم و تشویق آنان به جنگ با روسیه توسّط سیّد محمّد طباطبائی، معروف به مجاهد از پیشوایان بزرگ شیعه در نجف، تأکید فراوان نموده‌اند. فتواهای مجتهدان شیعه به فتح‌علی‌شاه حتّی اختیار جمع‌آوری هزینه‌ها‌ی جنگ را از مردم می‌داد. (واﻛﺎوی آﻏﺎز دورۀ دوم ﺟﻨﮓﻫﺎی اﻳﺮان و روﺳیه، صص ۴۰-۳۹) میرمحمّد مجاهد علّت صدور فتواهای خود را تجاوز به زنان مسلمان قره‌باغ و گنجه عنوان می‌کرده است. (همان، ص ۴۳) اینان بر آن‌اند که فتواهای مجتهدان متعدّدی هم‌چون «آقا سیّد محمّد»، «آقا سیّد علی» مقیم عتبات عالیات و «آقا عبدالحسین» و «حاجی ملّا احمد تبریز» و عدّه‌ای دیگر، عبّاس میرزا را مجبور بدین کار نمود. (از ماست که بر ماست، ص ۱۶)
  2. برخی دیگر امّا، بر آن‌اند که عبّاس میرزا خود به علما التجاء نمود و از آنان درخواست فتوا کرد. (واﻛﺎوی آﻏﺎز دورۀ دوم ﺟﻨﮓﻫﺎی اﻳﺮان و روﺳیه، ص ۴۴) تکیۀ آنان در این ادّعایشان، به دو نامۀ عبّاس‌میرزا و یک نامۀ فتح‌علی‌شاه به عبّاس میرزا است. (همان، صص ۴۶-۴۵) طرف‌داران این نظر برآن‌اند که عبّاس‌میرزا زائران کربلا را که از حدود قفقاز می‌آمده‌اند، تشویق می‌نموده است تا پیشوایان مذهبی کربلا را فریب داده، بگویند روس‌ها با مسلمانان بدرفتاری نموده، به خانواده‌شان تجاوز می‌‌نمایند. (از ماست که بر ماست، ص ۱۴)
 از پیشوایان سیاست، عباس میرزا، ولیعهد قاجار
عباس میرزا، ولیعهد قاجار
  1. گروهی دیگر، فرصت‌طلبی بریتانیا را با توجّه به تغییر و تحوّلات روسیه و عدم تمایل روس‌ها به جنگ، و توطئه‌های کمپانی هند شرقی علیه روسیه را از عوامل و محرّکان جنگ دوّم ایران با روسیه می‌دانند. (از ماست که بر ماست، صص ۱۴-۱۳) 
  2. با عنایت به مدارک و اسناد و استدلال‌هایی که در چند نظرگاه بالا می‌توان دید، می‌شود گفت که ضعف و بحران مشروعیتی که حکومت قاجار با آن مواجه بود و نیز قدرت گرفتن پیشوایان اصولی شیعه بر اخباری‌ها و در نتیجه، افزایش دایرۀ نفوذ سیاسی و دخالت‌های مجتهدان اصولی شیعه در ایران (واکاوی جنبش نرم افزاری روحانیون شیعه در دورۀ اول جنگ‌های ایران و روسیه، ص ۱۲)، حکم‌رانان و پیشوایان مذهبی هر کدام با انگیزه‌ی خاصّ خود به فکر جنگ با روسیه بوده‌اند: حکم‌رانان و در رأس آنان شاه و به‌ویژه ولی‌عهد، در فکر بازپس‌گیری مناطق از دست‌رفته و اعتبار سیاسی خویش بوده‌اند (ایران در دورۀ سلطنت قاجار، ص ۲۱۳) و پیشوایان مذهبی با روحیۀ فتنه‌جویی همیشگی خویش، از دست رفتن خاکِ تنها حکومت شیعه در جهان و نیز حکومت غیرمسلمانان را بر مسلمانان در قفقاز، بهانه نموده، مردم را به میادین جنگ کشانیدند، امّا به گفتۀ عبدالبهاء، در میدان جنگ از تمامی شعارهای خویش گذشتند و هرکدام به سویی گریختند (رسالۀ سیاسیه، صص ۲۵-۲۴) و در نتیجۀ این دخالت‌ها و فتنه‌انگیزی‌ها، نیمی از آذربایجان و دریای مازندران از دست رفت و سه و نیم میلیون تومان غرامت به ایرانیان تحمیل گردید. (همان، ص ۲۵) 

حکومت عبدالعزیزخان 

چهارمین نمونۀ بیان شده در رسالۀ سیاسیه از دخالت علمای دینی در سیاست، مربوط به حکومت عبدالعزیزخان است: 

«در اواخر ایّامش که پیشوایان امّتِ عثمانیان بنای طغیان گذاشتند و رایت عدوان برافراشتند، از روی جنون حرکتی نمودند و در مهامّ امور۴ مدخل و شرکتی خواستند. فتنه‌ها برانگیختند و با رجال دولت درآویختند.»  

(عبدالبهاء؛ رسالۀ سیاسیه؛ ص ۲۵)

عبدالعزیز پس از برادرش، عبدالمجید، در سال ۱۸۶۱ میلادی به سلطنت رسید. (فرمانروایان شاخ رزّین، ص ۱۴۰) روزی در حالی که سلطان عبدالعزیز برای برگزاری نماز جمعه در قسطنطنیه عازم مسجد بود، دوهزار نفر از طلّاب قسطنطنیه جلوی او را گرفتند و از او درخواست برکناری صدراعظم نمودند. عبدالعزیز از ترس بروز انقلاب، درخواست آنان را پذیرفت و مدحت پاشا، رهبر انقلابیون را به صدراعظمی برگزید. (همان، ص ۱۴۶) عبدالبهاء بیان می‌دارد که پیشوایان دینی اسلام ابتدا به بهانۀ دین‌خواهی، خواستار برکناری وزرا شده، با وارونه‌سازی حقایق، خائنان را محبوب و خیرخواهان را دور ساختند. (رسالۀ سیاسیه، صص ۲۶-۲۵) 

مدحت پاشا پس از مدّتی، با هم‌دستی وزیر جنگ و فتوای شیخ الاسلام قسطنطنیه، عبدالعزیز را برکنار و ولی‌عهد بیمار و ناتوانش، مراد، را بر تخت نشانید. (فرمانروایان شاخ رزّین، صص ۱۵۰-۱۴۹) عبدالعزیز، پنج روز پس از برکناری به طرز مرموزی به ظاهر خودکشی کرد. (همان، صص ۱۵۲-۱۵۱) سلطان مراد نیز پس از سه ماه به علّت بیماری روانی درمان‌ناپذیری که داشت، از سلطنت برکنار شد و برادر کوچک‌ترش، عبدالحمید، بر تخت نشست. (همان، ص ۱۵۳) عبدالبهاء به این دخالت شیخ الاسلام قسطنطنیه اشاره می‌نماید که آنان به این قناعت ننموده، فتوای برکناری سلطان عبدالعزیز را صادر نمودند و چنین دخالت‌هایی موجب رسوایی و بی‌اعتباری اسلام گردیده است. (رسالۀ سیاسیه، ص ۲۶) 

روسیه که سال‌های بسیاری در انتظار چنین فرصتی بود، به بهانۀ کشتاری که دولت عثمانی در زمان حکومت عبدالعزیز در بلغارستان مرتکب شده بود، در سال ۱۸۷۷ میلادی به حکومت عثمانی اعلان جنگ نمود. (فرمانروایان شاخ رزّین، ص ۱۶۹) عبدالبهاء بدین موضوع نیز اشاره می‌نماید که: در پی این رویدادها علمای اسلام اصرار بر جنگ با روسیه نمودند و چنین شایع کردند که حکومت روسیه ناتوان و ناامید گشته، توان برابری با ما را ندارد. پس حکم به جهاد داده، بی‌گناهان بسیاری را به خاک و خون کشانده، سیصد‌هزار جوان را هلاک ساختمد و هزاران آبادی را ویران نمودند و یک‌میلیون نفر را آواره کرده، ثروت بسیاری را بر باد دادند، و خود در میدان جنگ: «به حرب قلیل از اجر جزیل و ثواب جلیل گذشتند و رو به فرار آوردند و این مصیبت کبری را فراهم کردند.» (رسالۀ سیاسیه، صص ۲۹-۲۷) 

 عبدالبهاء سپس، در نهایت تعجّب می‌نویسد: 

«سبحان اللّه! کسانی که تدبیر لانه و آشیانه و تربیت خانه و کاشانۀ خویش نتوانند و از بیگانه و خویش بی‌خبرند، در مهامّ امور مملکت و رعیّت مداخله نمایند و در معضلات امور سیاسی معانده.»

(عبدالبهاء؛ رسالۀ سیاسیه؛ ص ۲۹)

او بر آن است که در تاریخ، نمونه‌های بی‌شماری از دخالت‌های ویرانگرانه و فتنه‌جویانه‌ی رؤسای دین در امور سیاسی موجود است. (همان، ص ۳۰)

‌بدین ترتیب عبدالبهاء با بیان این چهار شاهد تاریخی در چهار دورۀ مختلف در دو کشور ایران و عثمانی، زیان‌ها و ویرانی‌ها و مصیبت‌های ناشی از دخالت پیشوایان دینی در امور سیاسی را اثبات نموده، مردم را آگاه و پیشوایان دینی را از چنین امری برحذر می‌دارد.‌

شاید این مقاله را نیز دوست داشته باشید:
دین و سیاست (جدایی دو مرجع/نهاد دیانت و سیاست)

یادداشت‌ها:

۱– شَمل: گروه، جماعت
۲– عوانان: ظالمان، سخت‌گیرندگان، ربایندگان
۳– اِعتساف: بی‌راه رفتن و بیداد کردن
۴– مهامّ امور: امور مهمّ

کتاب‌شناسی:

1. عبدالبهاء؛ رسالۀ سیاسیه؛ طهران: بی‌نا، ۱۹۳۴ میلادی.[از سایت کتابخانۀ مراجع و آثار بهائی دریافت شده است. https://reference.bahai.org/fa/t/ab/RST/rst-1.html]

2. آقازاده، جعفر؛ واکاوی جنبش نرم افزاری روحانیون شیعه در دورۀ اول جنگ‌های ایران و روسیه؛ دوفصل‌نامه مطالعات قدرت نرم؛ پیاپی ۱۳، پاییز و زمستان ۱۳۹۴.

3. آوری، پیتر؛ تاریخ ایران، مجموعۀ کمبریج، جلد هفتم-دفتر اوّل؛ ترجمۀ مرتضی ثاقب‌فر؛ تهران: انتشارات جامی؛ چاپ چهارم، ۱۳۹۷.

4. باربر، نوئل؛ فرمانروایان شاخ رزّین؛ ترجمۀ عبدالرّضا هوشنگ مهدوی؛ تهران: نشر گفتار؛ چاپ دوّم، ۱۳۶۵.

5. دهقان‌نژاد، مرتضی و دیگران؛ واﻛﺎوی آﻏﺎز دورۀ دوم ﺟﻨﮓﻫﺎی اﻳﺮان و روﺳیه؛ مطالعات تاریخ اسلام؛ سال سوّم، شماره ۱۰، پاییز ۱۳۹۰.

6. زرین‌کوب، عبدالحسین؛ روزگاران دیگر؛ تهران: انتشارات سخن؛ چاپ اوّل، ۱۳۷۵.

7. شمیم، علی‌اصغر؛ ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ تهران: انتشارات بهزاد؛ چاپ دوم، ۱۳۸۹.

8. گروه نویسندگان؛ تاریخ ایران، پژوهش آکسفورد؛ ویراستۀ تورج دریایی، ترجمۀ شهربانو صارمی؛ تهران: انتشارات ققنوس؛ چاپ دوّم، ۱۳۹۹.

9. میراحمدی، مریم؛ دین و دولت در عصر صفوی؛ تهران: انتشارات امیرکبیر؛ چاپ دوّم، ۱۳۶۹.

10. ناطق، هما؛ از ماست که بر ماست؛ تهران: انتشارات آگاه؛ چاپ سوّم، ۱۳۵۷.

0
  • احسان زرّین

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

18 دقیقه

مقالات اخیر