https://ganjepenhan.com/%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%d8%af%d9%86%db%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%85%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%88-%d8%aa%d9%81%da%a9%d9%91%d8%b1-%d8%b9%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%84%d8%a8%d9%87%d8%a7%d8%a1/

درآمد

برای نسل کنونی آنچه از افکار و عملکردهای انقلابی و نواندیشانۀ عبدالبهاء در دوران حیاتش گفته می‌شود، هرچند به‌عنوان یک الگوی فکری و عملی بسیار والا و فوق‌العاده ارزشمند می‌نماید؛ ولی به نظر می‌رسد لازم است میزان رابطۀ افکار و اندیشه‌های وی با اوضاع دنیای جدید هم بررسی شود. دنیای امروز نیاز دارد کارکرد این اندیشه‌ها و نوع پاسخ آن را در برابر معضلات امروزی جامعه ببیند و انتظار دارد الگوهای فکری او در این دوران، کمکی مؤثر برای این نسل در جهت غلبه بر مشکلات کنونی جهان باشد. جهانی که اوضاع کنونی آن، چشم‌انداز روشنی را در افق آینده نشان نمی‌دهد.

فروریختن موانع

نوشتن رساله‌ای در غربت تبعید برای نجات ایران و ایرانی از عقب‌ماندگی‌های اجتماعی و اقتصادی، اندیشه و سودای ایجاد وضعیتی برای نزدیکی شرق و غرب و به دنبال آن برقراری صلح عمومی و اتّحاد جهانی و موارد دیگر از این قبیل، موجب شد تا بسیاری از کسانی که فرصت آشنایی با اندیشه‌های عبدالبهاء را داشته‌اند؛ افکار و اعمال او را در آن دوران انقلابی، روشنفکرانه و بسیار جسورانه دیده، او را نابغه‌ای در حوزۀ اندیشه بدانند که به دلیل اوضاع سیاسی و سانسور تفکّرات او به‌وسیلۀ حاکمان و مدّعیان دینی، ایران و جهان از تأثیرات مثبت افکار او در جهت ساختن دنیایی نو و متّحد محروم مانده است.

امّا در این عصر فناوری به علّت پیشرفت‌های فکری و ایجاد فناوری‌های جدید، افراد بیشتری با دیدگاه‌های عبدالبهاء آشنا می‌شوند. این مسأله اوضاع و ضروریات جدیدی را ایجاد می‌کند. در این دوران، لازم است با چشم، گوش و اندیشۀ امروزی به میراث عبدالبهاء توجّه شود تا بتوانیم پاسخی برای سؤالاتی همانند تأثیر اندیشۀ عبدالبهاء برای مواجهه با معضلات امروز چگونه است و مقدار کارایی افکاری که در بیش از یک قرن پیش راهگشا بود، امروزه به چه میزان است؛ بیابیم.

البته باید در نظر داشته باشیم که منظور از راهگشا بودن نظریات عبدالبهاء برای حلّ مشکلات کنونی جهان به معنی، انتظار راه‌حل‌های فنّی، تکنیکی و تخصّصی برای رفع مشکلات در زمینه‌های خاص همچون محیط‌زیست، اقتصاد و غیره نیست؛ زیرا مواجهۀ فنّی با این معضلات، از وظایف نخبگان و متخصّصان علمی جوامع در هر عصر است. آنچه نظریات عبدالبهاء به ما می‌دهد مبانی فکری جهان‌شمولی است که با تنظیم عملکرد خود با آن مبانی فکری و با بهره‌گیری از روش‌های علمی می‌توانیم موجبات تغییرات گسترده و اصلاح مسیر حرکت جوامع را فراهم نماییم. این مبانی فکری می‌تواند به‌عنوان شالوده و بنیان آموزش عمومی، قانون‌گذاری، برنامه‌ریزی و عملکرد جوامع انسانی استفاده شود.

یک نگاه به جهان پیرامون

نگاه به جهان پیرامون

جهان امروز در یک تکاپوی عجیب قرار دارد؛ آرام و قرار در آن نیست؛ سرعت پیشرفت علم و فناوری برای بعضی به مرز ترسناکی رسیده. ابهاماتی دربارۀ آینده بشر وجود دارد. گروهی وحشت‌زده از این سرعت پیشرفت در حوزۀ علم و فناوری و گروهی دیگر، خوشحال و سرمست از توفیقات به‌دست‌آمده و گروه سوم، مردّد و در بیم و امید.

در کنار پیشرفت علم و فناوری و به دنبال آن راحت و دلپذیر شدن زندگی بیشتر انسان‌ها، دلهره و اضطراب جهان رو به افزایش است. سایۀ ترس و وحشت از اختلافات، نابرابری‌ها و جنگ و درگیری؛ بر سر انسان همچنان پابرجاست. هنوز میلیون‌ها فقیر در سراسر جهان در فقر مطلق زندگی می‌کنند. هنوز مؤثّرترین ابزار انسان‌ها برای حلّ مشکلات آن‌چنان که امروز می‌بینیم؛ استفاده از زور و قدرت است. مجموعۀ این واقعیت‌های موجود، سؤالی را فراروی انسان‌ها قرار می‌دهد که جهان به کدام سمت می‌رود؟ تفرقه و اضمحلال و یا اتّحاد و سعادت؟

شاید کم نباشند افرادی که نهایت سرنوشت بشر را ازهم‌پاشیدگی و نابودی به دست خود می‌دانند و معتقدند انسان به طرق مختلف همچون، بیماری‌های همه‌گیر، نابودی محیط‌زیست و یا جنگی ویرانگر، موجب نابودی خود و جهان خواهد شد و یا دست‌کم مسبّب ویرانی‌های گسترده و غیرقابل‌ترمیم خواهد بود.

 و در طرف مقابل، بعضی این نابسامانی‌های موجود را مقدّمه‌ای برای ایجاد تحوّلی عظیم در زندگی بشر می‌دانند و معتقدند که این شرایط نامطلوب می‌تواند موجب پوست‌اندازی جوامع و تجدیدنظر در شیوه‌های نظم کنونی و تولّد نظمی نو، منطبق با جهانی جدید شود. «الوین تافلر» در این خصوص معتقد است:

 «… اتفاقات ناگوار همچون جنگ، سقوط اقتصاد که خود سبب ایجاد مخاطراتی برای زندگی بشر هستند، خود می‌توانند برای ساختن آیندۀ بشر، راهگشا باشند. …»

(تافلر، الوین؛ موج سوم؛ ص ۱۹)

در یک نگاه کلّی به نظر می‌رسد جهان امروز، ابزارهای لازم را برای ایجاد صلح، آرامش و حرکت در مسیر تأمین سعادت خود را دارد. بالا بودن سطح تحصیلی و علمی افراد، رشد صنعت و فناوری، پیشرفت در عرصۀ علوم انسانی و اجتماعی و قوانین مدنی امروزی و ده‌ها مورد دیگر، نشانه‌هایی از داشتن این ابزارها است؛ امّا واقعیت‌های میدانی به ما می‌گوید به‌رغم کوشش‌های بسیار بزرگ و کسب توفیقات مهمّی در این زمینه‌ها، سرعت حرکت در این مسیر، کند و گاه در مواردی متوقف بوده، چه‌بسا با ایجاد بحران‌های گاه‌وبیگاه در جهان، قسمتی از این‌ دستاوردها در هر دوره‌ای از دست بروند. چرا؟

 جستجو در دیدگاه‌های اجتماعی عبدالبهاء به ما می‌گوید، یکی از مهم‌ترین علل ایجاد وضعیت فعلی جهان، ارائه و ترویج تعریفی نارسا از بازیگر مهم و اصلی در جهان هستی، یعنی، «انسان» و نقش «علم» و «دین» به‌عنوان دو نظامی است که باید به او در جهت رشد و ترقّی کمک نمایند؛ دو عاملی که عبدالبهاء در آثار خود به‌دفعات بر نقش کاربردی آنها در رسیدن انسان به آسایش و سعادت، تأکید دارد و آنها را دو بال پرواز انسان می‌داند. به نظر می‌رسد که در جهان کنونی از تمام قوای این دو محرّک انسانی به‌خوبی استفاده نمی‌شود.

 نگاهی گذرا به بخشی از آراء و نظریات عبدالبهاء که می‌تواند در تحرّک بخشیدن به دو بال پرواز انسان، استفاده شود یکی از اهداف این نوشتار است. بدیهی است که این مقاله اشاره‌ای است بسیار مختصر و محدود، با این امید که در آینده به‌صورت گسترده‌تری به آن پرداخته شود.

نقش اوّل و آخر

می‌توان گفت از نظر عبدالبهاء انسان، گران‌قدرترین عضو جهان هستی است. تعریف درست از نقش آن در جهان، موجبات پی‌ریزی ستون‌های آسایش و سعادت خواهد بود و یک تعریف ناقص و یا وارونه می‌تواند موجب فروریختن بنای سعادت بشری گردد.

 طالب قدرت بودن، طماع، خودخواه، لذّت طلب، شاخص‌هایی است که امروزه در بیشتر تحلیل‌های مربوط به انسان از خصوصیات طبیعی او شمرده شده، حضور آنها را به ساختار وجودی انسان نسبت می‌دهند. بر اساس این دیدگاه، فرد به دلیل داشتن این خصوصیات، فقط به فایده، سود و لذّت خود فکر می‌کند. از علل مهم رواج چنین الگوهای فکری را می‌توان تبلیغات مالکان صنایع بزرگ، صاحبان فناوری و بازوی امدادی آنها یعنی رسانه‌های همسو با این جریان‌ها دانست که وجود چنین باورهایی کمک شایانی به بهره‌مندی اقتصادی آنها خواهد نمود.

 شاید بتوان گفت که این دیدگاه دربارۀ انسان، نوعی سوءبرداشت و یا انحراف از اصل «فایده‌گرایی»۱ است که بعد از قرن هیجدهم توسّط تعدادی از فلاسفه و صاحب‌نظران علوم اجتماعی مطرح شد. به هر حال واقعیت‌های عینی نشان می‌دهد که این نظریه در جهان کنونی طرفداران زیادی دارد. در این دیدگاه، مهم‌ترین انگیزه و خصوصیت روحی هر فرد را سودمندی و لذّت طلبی معرّفی نموده و بر این اساس، بسیاری از رفتارهای فردگرایانه و خودخواهانۀ افراد، توجیه و به‌عنوان یک رفتار طبیعی نشان داده می‌شود. غلبۀ این نوع تفکّر در چند دهۀ اخیر در بین جوامع، افرادی را تربیت کرده که مبنای رفتارهای اجتماعی آنها، سود و رضایت شخصی بوده؛ هرچند این رضایت، از زیان دیگران حاصل شود. سود حاصل از ایجاد جنگ و درگیری بین دیگران، برای یک فروشندۀ اسلحه و یا شیوع یک بیماری که می‌تواند سود مالی فراوانی برای صاحب یک شرکت داروسازی داشته باشد؛ از این نوع نگرش است که فراگیر شدن بیشتر این تلقّی و برداشت از نقش فرد در جهان، موجبات جنگ، تخریب محیط‌زیست و نابسامانی‌های بیشتری خواهد شد؛ زیرا بسیاری خوشحالی خود را در رنج دیگران خواهند دید.

 در بررسی آثار عبدالبهاء به الگویی مبتنی بر تجارب و داده‌های علمی از یک رابطۀ دوطرفه بین فرد و اجتماع می‌رسیم که چنین دیدگاه‌های فردگرایانه را به زیر سؤال می‌برد. از نگاه عبدالبهاء، بزرگ‌ترین موهبت برای هر فرد این است که سبب ترقّی و عزّت دیگران شود (رسالۀ مدنیه؛ ص ۷۲) و این نقطۀ اوج انسانیت اوست و نقطۀ پرواز او. پرواز انسان از نظر عبدالبهاء، یک توصیف شاعرانه و عارفانه نیست؛ بسیار قابل‌درک و یک نمود آشکار است. پرواز انسان، «خدمت به عالم انسانی» است. (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ ص ۲۲۹) وی نمونه‌ای از چنین انسانی را که چگونگی و میزان رابطۀ فرد و جامعه را می‌فهمد؛ این‌چنین توصیف می‌کند:

 «… تفکّراتش چنان گسترش پیدا می‌کند که منفعت و سود کلّ بشر را اساس منفعت فردی می‌داند و زیان کلّ بشر را همچون زیان دولت، ملت، خانواده و خود می‌داند. پس با تمام توان برای ایجاد منفعت و سعادت کلّ بشر کوشش می‌کند. …» (نقل به مضمون)

(خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد سوم؛ ص ۳۶)

 در جهانی که پر زدن پروانه‌ای در شرق می‌تواند موجب ایجاد طوفانی بزرگ در غرب شود؛ نکتۀ اساسی و کلید حلّ بسیاری از معمّاهای عصر کنونی، درک این میزان از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متقابل فرد و اجتماع و شناخت این رابطه‌ها است. هماهنگ کردن اندیشه با واقعیت‌های جهان و درک وظایف متقابل فرد و جهان پیرامون خود، یکی از روش‌های عبدالبهاء برای ایجاد دگرگونی‌های ساختاری است. این جهان‌بینی می‌تواند در عصر کنونی مبنای آموزش در مدارس و مراکز علمی برای رشد افکار و اندیشه‌ها در جهت تقویت حس همگرایی و همدلی، ترویج واقعیت یگانگی انسان و عشق به همنوع در انسان‌ها شود.

 به‌جرأت می‌توان گفت تا زمانی که این‌گونه نگاه به انسان در جهانْ حاکم نشود، پروژه‌های مهم اصلاحی در مقیاس جهانی، موفّق نخواهند بود و این دور باطل کشمکش‌ها و درگیری‌ها همچنان برقرار خواهد ماند. از ایدۀ «جهانی‌شدن» می‌توان به‌عنوان یکی از این پروژه‌ها نام برد. تلاش برای عملی کردن این پروژه از چند دهۀ قبل آغاز شده و برنامه‌ریزی‌های گسترده به همراه اقدامات عملی در این زمینه در جریان است؛ ولی تاکنون در حد انتظار، فراگیر نشده است. شاید یکی از مهم‌ترین علل آن، این باشد که اصل یگانگی انسان و خیر عموم، پایه و مبنای این حرکت، قرار داده نشده و بسیاری از دولت‌ها و سازمان‌ها که کوشش در جهت جهانی‌شدن می‌کنند از منظر سود اقتصادی به این مقوله می‌پردازند و بر اساس اصل سودخواهی، جهان را برای خود می‌خواهند؛ نه برای همه. بسیاری جهانی‌شدن را به معنای بهره‌گیری افراد خاص، یک ملّت و یا نژاد از امکانات کلّ دنیا می‌دانند؛ نه بهره بردن همۀ انسان‌ها از همۀ دنیا.

دینی برای امروز

دین، یکی دیگر از بازیگران عرصۀ جهانی است که چگونه بودن آن تأثیرات زیادی بر چگونه شدن جامعه دارد. نقش دین به‌عنوان یکی از موتورهای تحرّک تمدّن بشری قابل‌چشم‌پوشی نیست؛ امّا به علّت وضعیت خاصّ دین که امکان جذب خرافات، انحراف و درنتیجه، امکان سوءاستفاده را فراهم می‌کند؛ بیشتر ادیان کهن و تاریخی با یک زاویۀ انحرافی شدید تبدیل به کانون‌های جهل، تعصّب، تفرقه و جنگ شده و اصولاً ماهیت دیگری گرفته‌اند. ادیان کهن به علّت انحراف ایجاد شده در آنها نه‌تنها هیچ راهکاری برای بهتر شدن دنیا ندارند؛ بلکه بیشتر رهبران این ادیان با دمیدن در آتش جهل و تعصّبات، موجب افزایش و فراگیر شدن مشکلات جهان می‌گردند. درواقع این ادیان نه‌تنها به حلّ مشکل نمی‌پردازند؛ بلکه خود، یکی از مشکلات اساسی جهان هستند.

امّا تعریفی که عبدالبهاء از دین ارائه می‌کند تمام ذهنیت‌های رایج در جهان کنونی را دربارۀ دین درهم می‌ریزد. او تعریفی نو و مدرن از دین ارائه می‌کند که نه‌تنها منطبق با اوضاع کنونی است؛ بلکه توانایی انطباق و هماهنگی با تغییرات اجتماعی آینده را نیز دارد. عبدالبهاء ضمن تأیید اصول مشترک ادیان گذشته که مبتنی بر خیرخواهی بشر بوده؛ به علّت تغییرات انجام شده در مناسبات اجتماعی، راهکارهای عملی ادیان کهن را مناسب این عصر و دوران نمی‌داند. دینی که عبدالبهاء تعریف می‌کند برای انسان امروز و دغدغه‌های کنونی اوست. انسانی که از کودکی خود عبور کرده و در آستانۀ بلوغ فکری قرار دارد. دین مورد نظر او نیاز امروز بشر را می‌فهمد؛ به همین دلیل است که راه رشد اندیشه را نمی‌بندد؛ توانمندی‌های انسان را زیر سؤال نمی‌برد و به تحقیر و کوچک کردن او نمی‌پردازد؛ او را تهدید نمی‌کند و تکالیف بدون فهم به او تحمیل نمی‌کند. دین مورد نظر عبدالبهاء، محقّق می‌خواهد نه مُقلّد. این دین، افیون توده‌ها نیست؛ بلکه موجب بیدار شدن است؛ مُتَحرّی حقیقت می‌سازد نه دنباله‌رو صرف. نظام مراد و مریدی را در هم می‌ریزد و راز موفّقیت انسان‌ها را بهره‌گیری بیشتر از عقل می‌داند.

مهم‌تر اینکه، دینی که او معرفی می‌کند با علم توأم است. دست در دست علم و با بهره‌گیری از عقل و با توجّه به هر دو بعد جسمانی و روحانی انسان، به ساختن دنیا می‌پردازد. اصلاً این دین، بدون منطبق بودن با علم، وجودش ضرورتی ندارد؛ چون هدف نیست؛ بلکه راهی است با چراغ‌هایی روشن برای راهنمایی انسان تا رسیدن به سرمنزل صلح عمومی و اتّحاد جهانی. چنانچه معتقد است: «… دین اگر سبب وحدت عالم انسانی نشود، البتّه نباشد بهتر است. …» (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ ص ۲۵۲)

 به همین دلیل، محدودۀ تعلّق این دین، تنها مؤمنانش نیستند. نگاهی به وسعت تاریخ، کلّ جهان و آیندۀ بشری دارد. هدف این دین، پرورش مؤمنان بی‌عمل نیست؛ هدف، تربیت مردان و زنان مسؤول، خیراندیش و عاشق برای ساختن دنیای خود است؛ انسان‌هایی که خود مسؤول ساختن جهان خویش‌اند و با بهره‌گیری از آموزه‌های آن، اقدام به ترویج افکار همدلی، همگرایی و عشق به هم نوع در محیط زندگی خود و اقداماتی عملی جهت ایجاد رفاه مادّی و معنوی جوامع خود می‌کنند تا برخلاف ادوار گذشته که تعصّبات دینی یکی از مهم‌ترین عوامل تخریب اتّحاد و همدلی انسان‌ها بوده، در این عصر نقش دین به‌عنوان عامل ایجاد یکپارچگی و وحدت نمایان شده و «سبب ترقّی جمیع ملل شود» (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد دوم؛ ص ۳۰۷)

در جهان کنونی ترویج چنین نگاه و برداشتی از دین می‌تواند گوشه‌ای از مشکلات موجود را که محصول کج‌فهمی و تعصّبات بی‌پایه است؛ پاک نماید تا قدمی دیگر به طرف اصلاح ساختارها برداشته شود.

عظمت علم

عظمت جهان و علم

 ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی عموم انسان‌ها را که توسّط علم و محصول آن فناوری، ایجاد شده؛ می‌توان به‌عنوان بزرگ‌ترین دستاورد بشر، نام برد. دستاوردی که موجب دگرگونی‌های مثبت در زندگی انسان‌ها در ابعاد مختلف شده است. با نگاهی دقیق‌تر به مسأله فناوری و نقش آن در جهان کنونی، نوعی نگاه خاص و تا حدودی افراطی به پدیدۀ فناوری را می‌توانیم مشاهده نماییم. پدیده‌ای که با رشد نامتعارف خود، موجبات ایجاد مشکلاتی نوظهور در جوامع شده است. این پدیده، درعین‌حال که موجبات راحتی و آسایش انسان‌ها را فراهم کرده؛ امّا تأثیرات نامطلوب آن بر محیط‌زیست، اخلاق، سیاست و رفتارهای اجتماعی، کاملاً مشهود است. نمونۀ بارز این تأثیرات نامطلوب در پدیدۀ مصرف‌گرایی، دیده می‌شود که علاوه بر تأثیرات بر محیط‌زیست، فرصت اندیشه و تفکّر را از انسان‌ها گرفته و با ایجاد عطش مصرف، آنها را تبدیل به ماشین‌های تولید و مصرف می‌کند. انسانی که قرار بود به کمک علم و فناوری از اسارت طبیعت، آزاد شود؛ گرفتار دامی نو در دنیای جدید می‌شود.

در بیش از یک قرن پیش، نوع استقبال عبدالبهاء از علم و محصول آن یعنی فناوری‌های موجود آن زمان، بسیار شگفت‌انگیز است. از نظر او علم همانند نور است که موجب روشنایی بخشیدن به زندگی و موجب آزادی انسان می‌شود و شاید بالاتر از این، «علم، حیات است.» (مفاوضات عبدالبهاء؛ ص ۹۹) همچون خودِ زندگی.

در کنار این تعریف از علم، عبدالبهاء به تمجید از فناوری‌های آن روز همچون، تلفن، تلگرام، راه‌آهن، عکّاسی، فناوری‌های جدید آموزشی می‌پردازد و از آنها به‌عنوان دستاوردهای بزرگ بشری یاد می‌کند؛ زیرا رشد فناوری را یاری کنندۀ انسان برای رهایی از قیدوبند طبیعت و به دست آوردن آزادی و ابتکار عمل در جهت کوشش برای رسیدن به کمال انسانی می‌داند.

با این مقدار تمجید عبدالبهاء از علم و فناوری، وی نهایت علم را فناوری نمی‌داند؛ او برای علم کارکردهای مهم‌تری تعریف می‌کند؛ کارکردهایی که به نظر می‌رسد تاکنون به علت فربه‌شدن فناوری، نادیده گرفته شده و یا کمتر دیده شده است. از نظر وی علم، رسالت مهمّی همچون، آزاد کردن انسان از قید سلطۀ طبیعت دارد. (خطابات حضرت عبدالبهاء،جلد دوم؛ ص ۷۹) علم با پاک کردن خطوط فرضی میان کشورها، منجر به رونق گرفتن یک جهان‌بینی فراگیر در انسان‌ها می‌شود و درنهایت با شکستن موانع نژاد، ملّیت و تعصّب، بشر را به صلح عمومی و وحدت جهانی می‌رساند و بدین ترتیب سبب عزّت دائمی انسان می‌شود؛ زیرا علم واقعیت‌های متّصل‌به‌هم همچون، واقعیت مادّی، اجتماعی و واقعیت درونی انسان را قابل‌فهم می‌کند. (همان؛ صص ۷۰ تا ۸۸)

درواقع می‌توان گفت پرداختن و توجّه به کارکردهای مهمّ دیگر علم همچون زایش دانش برای درک صحیح جهان و قوانین حاکم بر آن، آزادی انسان از قیود طبیعت، افزایش فهم بشر از رابطۀ ارگانیک میان عناصر و درک تأثیرپذیری متقابل بین تمام عناصر طبیعی، ازجمله فرد و اجتماع، می‌تواند تسریع‌کنندۀ یافتن راه‌هایی برای غلبه بر ناهنجاری‌های جهان باشد.

 انسان، علم و دین

نگاهی گذرا به مهم‌ترین معضلات جهان کنونی همچون بی‌عدالتی در حوزه‌های اجتماعی و حقوقی، جنگ، تروریسم ناشی از تعصّبات مذهبی، تخریب محیط‌زیست، مصرف‌گرایی افراطی و مهم‌تر از همه خنثی‌شدن حسّ نوع‌دوستی در انسان‌ها و ایجاد نوعی تخدیر فکری محصول تبلیغات فردگرایی شدید، نشانگر این موضوع است که مبانی فکری، ساختارها و سازمان‌های بین‌المللی ِ موجود، به‌رغم کوشش‌های فراوان و موفّقیت‌های نسبی، ناتوان از اصلاح شرایط و پی‌ریزی ساختارهای جدیدند.

علل این وضعیت تقریباً روشن است. به‌رغم تأکید بر برابری انسان‌ها در منشور حقوق بشر که مورد تأیید قریب به‌اتّفاق انسان‌هاست و به دنبال آن تأسیس سازمان‌های حقوق بشری و تبلیغات رسانه‌ای گسترده، انسان در بستر واقعیت‌های میدانی بر اساس خصوصیات ظاهری و یا تعلّق به دین و یا نژادی خاص، ارزش‌گذاری می‌شود؛ به صفات شرقی و غربی توصیف می‌شود؛ جهان‌سومی و یا جهان اولی است؛ سفیدپوست و یا رنگین‌پوست است؛ مؤمن و یا کافر است. شاید این صفات و تفاوت قائل شدن در بسیاری از مواقع به‌صورت علنی اعلام نشود؛ امّا در حجم بزرگی از سیاست‌گذاری‌های جاری در سطح جهان این نگاه تبعیض‌آمیز را به‌وضوح می‌توان دید.

همزمان با غلبۀ منطق سودگرایی بر افکار منطقی و عقلانی، از تمام ابزارهای موجود برای تشویق و ترغیب انسان، به مصرف‌گرایی استفاده شده تا با فروکاستن خصوصیات انسانی، او را به موجودی تبدیل کنند که نهایت آرزویش رسیدن به خوشی‌ها و سرگرمی‌های لحظه‌ای باشد. چنین انسانی تنها خود را می‌بیند و نیازهای کاذبی که بر او تحمیل شده است. چنین انسانی بعید است بتواند در ساختن جهان پیرامون خود مشارکت داشته باشد.

مجموع این شرایط، نیاز به اندیشه‌هایی همچون اندیشه عبدالبهاء را برای شکستن بن‌بست موجود، بیشتر می‌کند. انسانی که عبدالبهاء وجودش را بر مبنای یگانگی و خدمت به دیگران تعریف می‌کند با کمک علم و دینی مسؤولیت‌پذیر، می‌تواند آینده‌ای سرشار از شوق و امید برای امروز و فردای جهان ترسیم کند؛ فردایی که همۀ انسان‌ها فارغ از هر نوع مرزبندی به آسایش روحی و جسمی و برقراری صلح و اتّحاد جهانی دست پیدا کنند.

وحدت جهان

شاید این مقاله را نیز بپسندید:
رابطۀ دو سیستم دانایی و عمل (علم و دین)

کتاب‌شناسی:

  • عبدالبهاء؛ مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملّی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ ۱۹۸۴ میلادی.
  • عبدالبهاء؛ مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد دوم؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ ۱۹۸۴.
  • عبدالبهاء؛ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد سوم؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ بی‌تا.
  • عبدالبهاء؛ رسالة مدنیه؛ بی‌نا، ۱۶۰ بدیع [۲۰۰۳]. ( نسخۀ منتشرشده در سایت کتابخانۀ مراجع و آثار بهائی)
  • بارنی، لورا کلی‌فورد؛ مفاوضات عبدالبهاء؛ بی‌جا: مؤسّسۀ چاپ و انتشارات مرآت؛ ۱۹۸۸.
  • تافلر، الوین؛ موج سوم؛ ترجمه: شهین‌دخت خوارزمی؛ تهران: نشر سیمرغ؛ چاپ نهم،۱۳۷۳.

یادداشت‌:

۱ – آموزه‌ای که می‌گوید، عمل اگر مفید و یا به نفع اکثریت باشد درست است. یک عمل تا جایی که باعث شادی و رضایت فرد می‌شود درست است. (oxford dictionary) جرمی بنتام (Jeremy Bentham-1748_1832) و جان استوارت میل (John Stuart Mill- 1806_1873) از بنیان‌گذاران نظریۀ (فایده‌گرایی = Utilitarianism) هستند.

1
  • الف. کشاورز

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

28 دقیقه

مقالات اخیر