https://ganjepenhan.com/%d8%b5%d9%84%d8%ad%e2%80%8c%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c/

«… خدا جمیع بشر را خلق کرده؛ کلّ یک جنسیم، اختلافی در ایجاد نداریم، امتیاز ملّی در میان نیست، جمیع بشریم، جمیع از سلالۀ آدم هستیم. با وجود این وحدت بشر، چه‌گونه اختلاف کنیم؟ …»

(عبدالبهاء؛ پیام ملکوت؛ ص ۱۰۰)

عبدالبهاء در ابتدای نامه‌اش خطاب به کمیتۀ اجرایی سازمان مرکزی برای صلحی پایدار در لاهه می‌نویسد: «مقصد شما سزاوار هزار ستایش است، زیرا خدمت به عالم انسانی می‌نمایید و این سبب راحت و آسایش عمومی است.»۱ عبدالبهاء توضیح می‌دهد که صلح، نیازمند تحوّل در آگاهی انسانی و تعهّد به اصول معنوی مطرح شده از طرف بهاءالله است؛‌ اصولی از جمله: رفع هرگونه تعصّب، هماهنگی علم و دین، برابری زنان با مردان، تعلیم و تربیت همگانی و یکسان، اجرای برنامۀ عدالت اقتصادی و برپا کردن نهادها و ساختارهای جهانی برای اجرای صلح عمومی و مراقبت از پایداری آن در برابر تمایلات جنگ‌طلبانه و سودجویانۀ برخی رهبران سیاسی.

صلح جهانی، هستۀ اصلی دعوت بهاءالله از سران کشورهای جهان در زمان خودش است. این دعوت عمومی سرلوحۀ همۀ اقدامات تبلیغی پسر ارشد و جانشینش عبدالبهاء در سفر به سه قارۀ جهان بود. عبدالبهاء در همۀ مجامع و مجالس ندای صلح‌خواهی بلند کرد. در برهه‌ای از تاریخ که بشر در آستانۀ نخستین جنگ جهانی قرار داشت، عبدالبهاء هشدار می‌داد که اروپا همچون انبار باروت شده و هردم مستعد انفجار است. همچنین به تحلیل ریشه‌های اصلی جنگ و جنگ‌طلبی می‌پرداخت. همان‌گونه که بهاءالله در نامه‌های خود به امپراتوران و شاهان و رؤسای جمهور کشورهای قدرتمند زمان خود، آنها را به تشکیل انجمن شور برای به دست آوردن توافق صلح فراخواند، عبدالبهاء نیز خطاب به گروه‌های مختلف مردم عادی این فراخوان را تکرار نمود. عبدالبهاء با هیچ رئیس حکومتی مکاتبه نکرد، اما در اجتماعات گوناگون از مردم بی‌خانمان گرفته تا دانشمندان، از کلیسا و کنیسه گرفته تا انجمن‌های مادّیون اروپا و آمریکا، دربارۀ علل اصلی جنگ‌ها که همانا تعصّبات جورواجور و توجّه افراطی به مادّیات و نفع‌پرستی فردی بود، سخن گفت. 

اشاره به صلح جویی عبدالبهاء در روزنامه شیکاگو دیلی نیوز در ۲۵ اکتبر ۱۹۱۲
(روزنامۀ شیکاگو دیلی نیوز و اشاره به صلح‌طلبی عبدالبهاء، ۲۵ اکتبر ۱۹۱۲)

اگر به خطابات عبدالبهاء نگاه کنیم می‌بینیم که چکیدۀ همۀ سخنان عبدالبهاء، فراخواندن انسان‌ها به محبّت و دوستی است. او چارۀ همۀ امراض جامعۀ جهانی را دوستی و مهربانی بی‌قیدوشرط انسان‌ها می‌داند. علل اختلافات را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که این اختلافات یا از نوع تفاوت‌هایی است که موجب تنوع و زیبایی جامعۀ بشری و یا ناشی از ناآگاهی و نادانی انسان‌ها به جنبه‌های اصیل و وحدت‌بخش عالم انسانی است. وی همه را به تحرّی حقیقت دعوت می‌کند تا پردۀ اوهام و خرافات و تقالید و تعصّبات را از برابر چشم ظاهر و باطن خود کنار زنند و به دیدۀ جان‌بین و جهان‌بین به تفاوت‌های میان انسان‌ها بنگرند. تفاوت نژادی، زبانی، فرهنگی، جنسیتی، دینی و هر تفاوت دیگری یا ناشی از فرایندهای طبیعی و جسمانی است و یا بر اثر قرن‌ها دوری جوامع انسانی از یکدیگر و بنیان‌های فرهنگی گوناگون رخ داده است. از نگاه عبدالبهاء هیچ‌یک از این تفاوت‌ها نباید باعث جنگ و ستیز و خونریزی میان انسان‌ها شود. وی تعلیم و تربیت یکسان و همگانی را زمینه‌ساز ایجاد فرهنگ صلح و دوستی میان انسان‌ها می‌داند. همچنین ندای بهاءالله را خطاب به رؤسای دولت‌ها و رهبران ملل عالم به یاد می‌آورد که با تأسیس نهادهای بین‌المللی برای مشورت در امور مهم جهانی و محدود کردن استفاده از تسلیحات و ایجاد نهاد داوری بین‌المللی، می‌توان به اختلافات محتمل میان دولت‌ها از راهی متمدّنانه و بدون توسل به جنگ رسیدگی نمود.

هشدار وقوع جنگ بالکان و جنگ جهانی اوّل در حین سفرهای اروپا و آمریکا و جنگ جهانی دوم پس از معاهدۀ ورسای نشانۀ دقّت نظر وی در روابط سیاسی جهان در زمان خود بود. بارها تکرار کرد که چون دولت‌هایی مانند عثمانی از جنگ با دولت‌های دیگر فراغت یابند با مردم خود به جنگ خواهند پرداخت. حرص و سودجویی و قدرت‌طلبی انسان مادّی و عاری از روحانیّت هیچ حدّ و مرزی نمی‌شناسد. آیا تجربۀ تاریخی بشر، خلاف این دیدگاه را نشان می‌دهد؟ هرچه این هشدارها را با صدای بلندتر گفت، کمتر به آن توجّه شد تا اینکه سرانجام آتش جنگ، اروپا و برخی نقاط دیگر دنیا را فراگرفت و اثرات ویران‌گر آن نظام جهانی را چنان در هم ریخت که بذر کینه و نفرتی شدیدتر را در میان ملّت‌های شکست‌خورده پراکند تا دستمایۀ جنگ‌افروزی و نفرت‌پراکنی برای راه‌اندازی جنگ‌ جهانی دوم گردد.

از دیدگاه عبدالبهاء یکی از علل اصلی جنگ، اکتفا به مدنیّت مادی است؛ چه که در تمدّن مادّی هدف اصلی توفیقات و دستاوردهای اقتصادی است و در این زمینه هرکاری را مجاز می‌دانند، چون آنچه در اولویت است منافع مادی و مالی فرد و وابستگانش است و هیچ اصل اخلاقی مانع سودجویی انسان نیست. رقابت اقتصادی برای دستیابی به منابع ثروت، ناگزیر باعث جنگ به شکل‌های گوناگون آن می‌شود. نتیجۀ جنگ نیز جز گسترش فقر و فاصلۀ میان غنی و فقیر و ناگزیر افزایش نفرت و بیگانگی میان دارا و ندار نمی‌شود. 

یکی از علل دیگر که به علّت فقدان تربیت روحانی بشر در میان انسان‌ها شایع بوده و هست و مایۀ افروختن آتش جنگ از طرف رهبران فکری و سیاسی جهان میان ملّت‌ها می‌شود، تعصّبات گوناگون است. در هر جایی از جهان، جوری از تعصّبات بیشتر رایج است و گاه دیگ درهم‌جوشی از تعصّبات جورواجور فراهم می‌آید تا خوراک زهرآلود اندیشه‌ها و عواطف ناپختۀ انسان‌های نابالغ شود. در زمان عبدالبهاء تعصّبات ملّی، نژادی، طبقاتی، و جنسیتی بیشتر رواج داشت. انگیزۀ دولتمردان زمان او از برافروختن آتش جنگ‌های بزرگ، بیشتر تعصّبات ملّی بود. دیری نپایید که جنگ فقرا علیه اغنیاء نیز با تحریک کسانی که پیرو مرام اشتراکی بودند، زنجیره‌ای از جنگ‌های داخلی و منطقه‌ای را تدارک دید و اساس نفرت و بدبینی دیرپایی میان کشورهای شرق و غرب عالم شد. تعصّبات نژادی نیز که به ظاهر در آمریکا پایان یافته بود، در زیر پوست لایه‌های اجتماعی جریان داشت. عبدالبهاء که این جریان نه چندان نهان را می‌دید، هم در سخن و هم در کردار خویش، کوشید ضد آن اقدام کند و هشدار دهد که اگر آمریکاییان فکری برای ریشه‌کنی تعصّبات و تبعیض نژادی در جامعۀ خود نکنند، در آینده گرفتار درگیری‌های خون‌بار و ویران‌گر خواهند شد. 

عبدالبهاء در تشویق به محبّت و عطوفت میان انسان‌ها به دنبال سخنان شاعرانه و آرمان‌گرایانه نبود. او صلح میان انسان‌ها را پیش‌نیاز تحقّق وحدت عالم انسانی و ریشه‌کنی هرگونه عامل جنگ و نزاع می‌دانست. صلح عمومی در جهان، تنها راه درمان بیماری‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. تا بشر از هزینه‌های سرسام‌آور جنگ و تدارکاتش رهایی نیابد، نمی‌تواند عدالت و آزادی موعود و مطلوب خویش را محقّق نماید. سعادت و رفاه و آرامش جامعۀ بشری در صلح پایدار جهانی است. برای رسیدن به این صلح نیز هم ترویج اندیشه‌های صلح‌جویانه لازم است، هم تربیت نسل آینده با ارزش‌های صلح و دوستی بین انسان‌ها. از طرف دیگر سران کشورهای قدرتمند جهان و اندیشه‌ورزان سیاسی و دست‌اندرکاران سازمان‌های بین‌المللی باید نظامی از قوانین و نهادهای اجرایی و داوری بنا نهند تا براساس آن نظام به اختلافات موجود و محتمل در آینده رسیدگی کنند. اندیشۀ بزرگ صلح و دوستی بین ملل، عنصر پیدا و پنهان تمامی سخنرانی‌ها و نوشته‌های عبدالبهاء است. اگر به این سخنان و نوشته‌ها رجوع کنیم و منصفانه آنها را بخوانیم، می‌بینم بزرگ‌ترین صلح‌دوست در جهان معاصر و پیام‌آور محبّت حقیقی میان انسان‌ها عبدالبهاء است که زندگی‌اش نیز آیینۀ تمام‌نمای اندیشه و سخنانش بوده است. کسی که از طرف پدرش، بهاءالله، این مأموریت را تا واپسین دم پی‌گرفت.

«در عالم انسانی صلح و وحدت یا از ارتباط وطنی است که به واسطۀ هموطنی جمعی با هم مربوط می‌شوند یا از ارتباط جنسی است یا از ارتباط سیاسی. ولی اینها هیچ‌یک کفایت ننماید. چه بسیار هموطنان که با یکدیگر در جنگ و جدال‌اند. و علاوه چون کسی تنها وطن خود را دوست دارد، این دوستی، خود سبب دشمنی او با دیگران می‌شود. همین طور ارتباط جنسی و سیاسی سبب اختلاف قومی و اختلاف در منافع سیاسی. ممکن نیست این ارتباط‌ها باعث صلح عمومی گردد. پس چه باقی ماند؟ قوّۀ الهی. چنین قوّه‌ای روحانی لازم است تا سبب صلح و اتّحاد عمومی شود.»

(عبدالبهاء؛ بدایع الآثار، ج ٢‏؛ ص ۲۰۲)

شاید این مقاله را نیز دوست داشته باشید:
«سفیر صلح» در سال‌های «جنگ بزرگ»

یادداشت‌ها:

 ۱– نامۀ اوّل عبدالبهاء در پاسخ جمعیت صلح لاهه ( مکاتیب عبدالبهاء؛ جلد سوم؛ ص 101) https://reference.bahai.org/fa/t/ab/MA3/ma3-101.html

برای مطالعۀ بیشتر:

  1. خطابات عبدالبهاء (سه جلد)
  2. بدایع‌الآثار (سفرنامۀ عبدالبهاء به اروپا و آمریکا) تألیف محمود زرقانی (دو جلد)
  3. الواح خطاب به جمعیت صلح لاهه
  4. لوح هفت شمع وحدت اثر عبدالبهاء
  5. پیام ملکوت؛ گردآوری و تألیف عبدالحمید اشراق خاوری
11
  • تحریریۀ گنج پنهان

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

reezvaneh | 11 August 2021

انچه که حضرت عبدالبها، بیان داشته اند برای اسایش بثر وصلح وارمش برای دنیا و وحدت نوع بشر و مهر ومحبتوعطوفترا پرورش دادن و ریشه کنی جنگ ونزاع بود وبرقرارکردن عدالت وازادی و دوستی بین ملل تمام زندگی حضرت عبدلبها، سر چشمه عشق ونوع دوستی همه اقوان بوده .

12 دقیقه

مقالات اخیر

فیلم های اخیر