از قرن هیجدهم این رسم به وجود آمد که دولتها برای پیدا کردن راهحل مناسبی برای مشکلات سیاسی، گردهماییهایی تشکیل دهند. بااینکه چند گردهمایی در قرن هیجدهم برگزار شد ولی در آخر قرن نوزدهم بود که با تشکیل نخستین کنفرانس صلح لاهه (هلند) در ۱۸۹۹ این رسم دوباره جان گرفت. این کنفرانس به پیشنهاد نیکلای دوم، تزار مخلوع روسیه، تشکیل گردید. در این کنفرانس ۲۶ کشور، شامل ۲۰ کشور اروپایی، آمریکا، مکزیک، ایران، چین، ژاپن و سیام (تایلند) شرکت کردند. سرانجام، این کنفرانس با امضای سه معاهدۀ بینالمللی و سه بیانیه، به کار خود پایان داد.
با موفّقیت کنفرانس نخست، فرانسه خواهان تداوم چنین اقداماتی شد و سپس ایالاتمتّحدۀ آمریکا نیز در ۱۹۰۴ پیشنهاد تشکیل کنفرانس جدیدی را مطرح کرد که به علّت جنگ روسیه با ژاپن امکان آن فراهم نشد. بار دیگر، تئودور روزولت- رئیسجمهور ایالاتمتّحده آمریکا- پیشقدم شد و پیشنهاد تشکیل دومین کنفرانس را برای سال ۱۹۰۷ مطرح نمود؛ ولی بنابردرخواست تزار روسیه، این افتخار به وی تفویض شد که دعوتنامههای دومین کنفرانس صلح را که باز در لاهه تشکیل میشد، صادر و امضاء نماید. در کنفرانس دوم ۴۴ دولت شرکت نمودند که این بار بیشتر آنها غیراروپایی بودند. ثمرۀ این کنفرانس نیز ۱۳ عهدنامه و یک بیانیه و چهار پیشنهاد بود که به امضای دولتهای حاضر در کنفرانس رسید. باوجوداینکه نتایج این کنفرانسها چندان درخشان نبود، ولی نفس چنین اقدامی نشان میداد که آرمان صلحخواهی در حال رشد و پیشرفت است. این اقدامات بعدها به تدوین قوانینی برای جنگ منصفانه و مراعات حقوق انسانی سربازان و غیرنظامیان در هنگام جنگ انجامید.۱ این کنفرانسها انتخاب روشهای مسالمتآمیز حل اختلاف بینالمللی یا روشهای غیرمسالمت آمیز شامل: مقابلهبهمثل و اقدامات تلافیجویانه را به خود کشورها واگذار کرد؛ ولی از دولتها خواست تا حد امکان و تا جایی که اوضاعواحوال، اجازه میدهد، بهکارگیری روشهای مسالمتآمیز (داوری) را به روشهای غیر مسالمتآمیز ترجیح دهند.
پس از تجربۀ برگزاری دو کنفرانس بینالمللی صلح در لاهه، «سازمان مرکزی برای صلح دائمی»۲ در سال ۱۹۱۵ میلادی در شهر لاهه۳ تأسیس شد. دو فرد بهائی در ایران، به نامهای احمد یزدانی و علیمحمّد ابناصدق، در سال ۱۹۱۵ دربارۀ هیأت اجرایی «سازمان مرکزی برای صلح دائمی» نامهای خطاب به عبدالبهاء نوشته بودند. عبدالبهاء نیز این دو نفر را تشویق میکند که تعالیم بهائی را دربارۀ صلح به این سازمان معرّفی نمایند. هیأت اجرائی این سازمان در سال ۱۹۱۶ به عبدالبهاء نامهای نوشت؛ امّا چون جنگ جهانی اوّل در جریان بود مکاتبات به حیفا نمیرسید؛ بنابراین فرستندگان نامه در آن زمان، پاسخی دریافت نکردند. نامۀ این سازمان، سه سال بعد، پس از پایان جنگ جهانی اول، به دست عبدالبهاء رسید و او نیز پس از دریافت نامه، بهسرعت به آن پاسخ داد و احمد یزدانی و ابناصدق را مأمور کرد تا پیامش را بهصورت حضوری به این سازمان برسانند. نامۀ عبدالبهاء، تغییرات اساسی اجتماعی لازم را برای دستیابی به صلح بینالمللی بررسی میکند. بنا بر تحقیقات «دکتر دی ورایز»۴، زمانی که این دو نفر در ماه مه ۱۹۲۰ به لاهه رسیدند متوجه شدند که «سازمان مرکزی برای صلح دائمی» منحل شده است.
عبدالبهاء در ابتدای نامهاش خطاب به هیأت اجرایی «سازمان مرکزی برای صلح دائمی» در لاهه مینویسد: «مقصد شما سزاوار هزار ستایش است زیرا خدمت به عالم انسانی مینمایید و این سبب راحت و آسایش عمومی است.»۵ در این نامه، عبدالبهاء با یادآوری نتایج ویرانگر جنگ جهانی اوّل به مقایسۀ آثار و نتایج جنگ و صلح میپردازد و مینویسد: «نفسی نمانده که وجدانش شهادت بر این ندهد که الیوم در عالم انسانی امری اعظم از صلح عمومی نیست.»۶ عبدالبهاء پیش از آنکه به راهها و لوازم ایجاد صلح بپردازد اصلی عمومی را بیان میکند. وی مینویسد:
«در نزد نفوس آگاه که مطّلع هستند بر روابط ضروریّه که منبعث از حقایق اشیاست، ملاحظه مینمایند که مسألۀ واحده چنانکه باید و شاید نفوذ در حقیقت انسانیّه ننماید زیرا تا عقول بشری اتّحاد حاصل نکند هیچ امر عظیمی تحقّق نیابد.»۷
بنابراین از نظر عبدالبهاء «صلح عمومی، امری است عظیم؛ ولی وحدت وجدان لازم است که اساس این امر عظیم گردد تا اساس متین شود و بنیان رزین گردد.»۸ و در ادامۀ نامۀ خود این تحوّل در آگاهی انسانی و «وحدت وجدان» را منوط به تعهّد همۀ انسانها به اصول معنوی و تعالیم اجتماعی مطرحشده از طرف بهاءالله میداند؛ اصولی همچون تحرّی حقیقت، ترک هرگونه تعصّب جاهلانه، لزوم هماهنگی دین با علم و عقل، برابری حقوق زنان با مردان، لزوم تمسّک به دین حقیقی و تحقیقی و نه تقلیدی، انتخاب زبان و خط واحد و مشترک، تعلیم و تربیت الزامی، واحد و عمومی و جز اینها.
عبدالبهاء به اعضای این جمعیت بینالمللی یادآور میشود:
«بهاءالله، پنجاه سال پیش بیان صلح عمومی فرمود. در حالتی که در قلعۀ عکّا مسجون بود و مظلوم بود و محصور بود این امر عظیم، یعنی صلح عمومی را به جمیع ملوک، مرقوم فرمود و در شرق در بین دوستان خویش تأسیس فرمود.»۹
تا آنها بدانند که زمین] و وضعیت تاریخی هنگام دعوت بهاءالله از رؤسای ملل و دول جهان به صلح عمومی چهگونه بوده است. باوجوداین، هیأت اجرائی سازمان به نامۀ عبدالبهاء، پاسخ داد و سبب شد که عبدالبهاء نیز نامۀ دوم خود را خطاب به «جمعیت صلح لاهه» بنویسد. در این نامه که کوتاهتر از نامۀ نخست است، عبدالبهاء مینویسد:
«چنانکه البتّه شنیدهاید در ایران، در این سبیل هزاران نفوس جان فدا کردهاند و هزاران بنیان ویران شد با وجود این به هیچ وجه فتوری حاصل نگشت الیالآن میکوشیم بلکه روز بروز بر کوشش میافزاییم؛ زیرا صلحجویی ما منبعث از افکار نیست، بلکه امری است اعتقادی دینی و از جمله اساس ابدیّۀ الهی لهذا به تمام همّت میکوشیم بلکه از جمیع مصالح خویش و راحت و آسایش خود و تنظیم امور خویش چشم میپوشیم و در این امر عظیم میکوشیم و این امر عظیم را اسّ اساس ادیان الهی میدانیم»۱۰.
عبدالبهاء در نامهای خطاب به احمد یزدانی در لاهه به او اطّلاع میدهد که نامۀ ۱۴ ژوئن ۱۹۲۰ او و نامۀ «بعضی از اعضای مجلس صلح» را دریافت نموده است و پاسخشان را نوشته و فرستاده است تا به آنها بدهد. در همان نامه مینویسد:
«معلوم است که این جمعیت چنانچه شهرت دارد نیست؛ آنطور که بایدوشاید ترتیب و تنظیم ندارد. باری هر قسم میخواهد باشد، ولی امری را که تشبّث نمودهاند بسیار عظیم است، باید به درجه مجلس لاهای قوّت و نفوذ داشته باشد که کلمهاش بر دول و ملل نافذ باشد.»۱۱
و توصیه میکند که در گفتوگو با آنها به ایشان بگوید:
«مجلس لاهای پیش از حرب، رئیسش امپراتور روس بود و اعضایش اعظم رجال. باوجوداین مانع از این حرب مهیب نگشت. حال چگونه خواهد شد؟ زیرا در مستقبل حربی شدیدتر یقیناً واقع گردد قطعیاً، در این شبهه نیست؛ مجلس لاهای چه چاره خواهد کرد؟»۱۲
بنابراین عبدالبهاء نهتنها پیش از جنگ جهانی اوّل، وقوع آن را پیشبینی کرده بود؛ پس از پایان آن نیز بهصراحت وقوع جنگ بعدی را هم هشدار میدهد و آن را قطعی میداند؛ ولی به احمد یزدانی توصیه میکند:
«شما جواب نامه را برسانید و بسیار اظهار محبّت و مهربانی کنید و آنان را به حال خویش بگذارید. درهرصورت باید از شماها راضی باشند.»۱۳
عبدالبهاء برای انتشار پاسخش به نامۀ این جمعیت به احمد یزدانی توصیه میکند که «آن نامۀ مفصّل مرا که ترجمه به انگلیسی شده طبع نمایید و نشر دهید ولی به اطّلاع آنان.»۱۴ وی همچنین در پینوشت نامهاش به احمد یزدانی مینویسد: «از سستی و سردی مجلس لاهای محزون مگردید توکّل بر خدا نمایید.» و «تخمی حال شما افشاندید البتّه انبات خواهد شد انباتش با خدا است.»۱۵
برای مطالعۀ این دو نامۀ عبدالبهاء به ذیل مراجعه نمایید:
شاید این اثر هم برای شما جالب باشد:
معرّفی «لوح هفت شمع وحدت»
۱ – کلییار، کلود آلبر؛ نهادهای روابط بینالملل؛ ترجمه و تحقیق از هدایتالله فلسفی؛ تهران: نشر نو؛ ۱۳۶۸؛ صص ۸۷-۸۵.
۲ – The Central Organization for a Durable Peace
۳ – The Hague
۴ – de Vries
۵ – مکاتیب عبدالبهاء، جلد سوم؛ قاهره (مصر): فرجالله زکیّالکردی؛ ۱۹۲۱ میلادی؛ ص ۱۰۰.
۶ – همان؛ ص ۱۰۱.
۷ – همان؛ ص ۱۰۲.
۸ – همانجا.
۹ – همان؛ صص ۱۰۳-۱۰۲.
۱۰ – مکاتیب عبدالبهاء، جلد چهارم؛ طهران: مؤسّسۀ ملّی مطبوعات امری؛ ۱۲۱ بدیع (۱۳۴۳ ه.ش)؛ ص ۲۰۰.
۱۱ – مکاتیب عبدالبهاء، جلد سوم؛ قاهره (مصر): فرجالله زکیّالکردی؛ ۱۹۲۱ میلادی؛ ص ۴۴۷.
۱۲ – همانجا.
۱۳ – همانجا.
۱۴ – همانجا.
۱۵ – همان؛ ص ۴۴۸.
.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید