https://ganjepenhan.com/%d8%b1%d9%81%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d9%88-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c/

آنچه عبدالبهاء به ما می‌گوید

در این نوشتار سعی می‌شود نگاهی داشته باشیم به نوع ارتباط «اخلاق» با مقولۀ «سیاست» از دیدگاه «عبدالبهاء» به‌عنوان یک اندیشمند و مصلح اجتماعی. اخلاق در اینجا فراتر از چارچوب‌های محلی و منطقه‌ای که می‌تواند در هر منطقه متفاوت باشد؛ در قالب هنجارهای جهانی و مشترک بین تمام انسان‌ها مطرح می‌شود. قبل از پرداختن به دیدگاه‌های عبدالبهاء نگاهی مختصر خواهیم داشت به مفهوم «سیاست» و رابطۀ آن با «قدرت» و «اخلاق» ازنظر بعضی از اندیشمندان علوم اجتماعی.

«سیاست» ازجمله واژه‌هایی است که معنی و ماهیت آن از دورۀ یونان باستان تا به امروز دچار تغییرات وسیعی شده است. این واژه، متناسب با اوضاع زمانی و مکانی و نوع برداشت افراد از آن، تعاریف گوناگونی را به خود دیده است. سیاست به مفهوم عام و کلی، یک فعالیت اساسی انسانی جهت انتخاب و اجرای روش‌هایی برای تأمین منافع فردی و گروهی تعریف می‌شود. در چند قرن اخیر وقتی صحبت از سیاست می‌شود، معنی خاصی از آن که درواقع اصول و روش‌های حکمرانی و دولتی است مدنظر قرار می‌گیرد. بر این مبنا «سیاست» در این نوشتار به روش، عملکرد و تصمیماتی گفته می‌شود که سیاستمداران و حاکمان یک کشور، برای تدبیر امور داخلی کشورشان و یا تعیین نوع روابط با دیگر کشورهای جهان استفاده می‌کنند.

 سیاست و قدرت

«ماکس وبر»۱ یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان عرصۀ اجتماعی و جامعه‌شناسی مدرن که همزمان با عبدالبهاء می‌زیسته، مهم‌ترین شاخص «سیاست» را وابستگی تام آن به مفهوم «قدرت» می‌داند. ازنظر «وبر»، قدرت و سیاست، جدایی‌ناپذیرند و هیچ سیاستی بدون قدرت، قابلیت اجرایی ندارد. وی سیاست را تلاش برای به دست آوردن سهمی از قدرت و یا تأثیرگذاری بر توزیع قدرت می‌داند. بر اساس این تعریف، می‌توان گفت سیاست، چیزی جز جنگ برای به دست آوردن سلطه و قدرت نیست و هرکسی که با سیاست درگیر است درواقع برای به دست آوردن سهمی از قدرت و یا به قول «وبر» برای تأثیرگذاری بر چگونگی توزیع آن می‌جنگد. منظور از قدرت را می‌توان توانایی تأثیرگذاری یا مهار تصمیمات، روش‌ها، ارزش‌ها و یا داشته‌های دیگران دانست که می‌تواند شامل قدرت اقتصادی، ایدئولوژیک و یا سیاسی (حکمرانی) باشد.

اخلاق و سیاست

پیوند و رابطۀ میان سیاست و قدرت، یک رابطۀ طبیعی است؛ زیرا انسان‌ها برای انتخاب و انجام هر روش و عملکردی چه در امور شخصی و خانوادگی و چه در سطحی کلان، همچون امور مربوط به حکومت‌داری، نیاز به یک قدرت اجرایی و کنترلی جهت عملی کردن آن روش‌ها دارند؛ اما ازنظر بسیاری تمرکز قدرت در دست سیاستمداران می‌تواند بستر تولید فساد، سوءاستفاده و یا نادیده گرفتن اصول اخلاقی را فراهم نماید. البته برای جلوگیری از شکل‌گیری فساد و یا سوءاستفاده از قدرت، سعی شده با تدوین قوانین و روش‌های مبتنی بر دموکراسی، همچون تشکیل احزاب و برگزیدن سیاستمداران بر اساس انتخابات آزاد، مانع این انحراف شوند. دربارۀ میزان موفقیت روش‌های حزبی و انتخاباتی در جلوگیری از ایجاد فساد، ‌نظرهایی وجود دارد که مجال طرح آنها در این گفتار نیست؛ لذا با توجه به مشکلات حاصل از سیاست‌ورزی با روش فعلی در سطح جهان، تعدادی از اندیشمندان علوم اجتماعی لزوم حضور عامل دیگری همچون «اخلاق» را در بطن سیاست مطرح می‌کنند؛ زیرا تأثیر اخلاق را در تصمیم‌گیری‌های سیاسی، مانع انحراف آن می‌دانند.

 «سیاستمداران و دولت‌مردان برای حفظ انسجام اجتماعی و یا برای ارتقای یکپارچگی جامعه، اغلب دست به فعالیت‌هایی می‌زنند که به‌خوبی با معیارهای اخلاقی جامعه، هماهنگ نیست… اخلاق هم اهداف و هم ابزارهایی را در نظر می‌گیرد تا مشخص کند که چگونه باید به مشکلات اجتماعی پرداخته شود و چه چیزی باید بهترین وسیلۀ ممکن برای دستیابی راحت به اهداف اجتماعی باشد.»

(Introspecting the Relation between Ethics and Politics)

از یونان باستان تاکنون که سعی شد مفهوم سیاست صورت‌بندی شود؛ رابطۀ «اخلاق» و «سیاست»، همیشه مورد مناقشه بوده و تا امروز نیز همچنان ادامه دارد.

 «افلاطون» معتقد بود، دارندگان قدرت سیاسی باید از میان فیلسوفان انتخاب شوند؛ زیرا فیلسوفان، اخلاق مدار و حکیم هستند؛ به همین علت بهترین گزینه برای به دست گرفتن قدرت سیاسی‌اند.

ارسطو، با اندکی تفاوت نظر با او دربارۀ اولویت داشتن فیلسوفان در حکومت، خود نیز نوعی اخلاق را در سیاست دخیل می‌داند و هدف جامعۀ سیاسی را امکان زندگی بهتر و کامل شدن می‌داند.

 «ماکیاولی»۲ به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان مهم علوم اجتماعی و سیاسی در قرون اخیر، حضور اخلاق در سیاست را نمی‌پذیرد او معتقد است سیاست بر اساس واقعیت موجود عمل می‌کند؛ و بر این اساس، هیچ امر وجدانی و اخلاقی را در برنمی‌گیرد. وی تعیین «چگونه باید باشد» را برای سیاست قبول نمی‌کند. برای او واقعیت موجود و «چگونه هست»، مهم و اساسی است.

«سیاست واقع‌گرایانه» یا Realpolitik که امروزه مبنای حرکت بسیاری از کشورها است برخاسته از اندیشۀ جدایی کامل سیاست از مفاهیمی همچون وجدان و یا اخلاق است. در این روش، اهداف عملی جای آرمان‌ها را می‌گیرد. در تعریف این نوع از سیاست می‌خوانیم:

 «سیستمی از سیاست که بر اساس وضعیت واقعی و نیازهای یک کشور یا حزب سیاسی است تا بر پایۀ اصول اخلاقی.»

(فرهنگ لغت آکسفورد)

بر این اساس، «واقع‌گرایان سیاسی استدلال می‌کنند که اخلاق و سیاست با یکدیگر قابل‌مقایسه نیستند. برای واقع‌گرایان، سیاست یک تعقیب فعال قدرت است. دولت‌ها و ملت‌ها برای به حداکثر رساندن امنیت خود در نظام جهانی پرهرج‌ومرج، درگیر مبارزۀ دائمی با یکدیگر هستند. پس اگر قرار است سیاستمداران و دولت‌مردان در این نظام آنارشی (بدون اقتدار مافوق) تأثیرگذار باشند. آنها نمی‌توانند به برخی اصول انتزاعی اخلاقی که این طلب قدرت را محدود می‌کند؛ مقید باشند. واقع‌گرایان سیاسی اصول اخلاقی را رد می‌کنند؛ زیرا این اصول، کشورها را در دستیابی به قدرت محدود می‌کند.»

(Introspecting the Relation between Ethics and Politics)

عبدالبهاء و سیاست

همان‌طور که گفته شد تعاریف و روش‌های جدید سیاست پس از عصر روشنگری و رنسانس شروع و در دوران حیات عبدالبهاء رونق فراوانی داشت. شاید بتوان گفت سیاست‌های استعماری دولت‌های استعمارگر غربی در قبال دیگر کشورها در این دوران، بر مبنای چنین تلقی و برداشتی از سیاست بنانهاده شده بود؛ یعنی اجرای روش‌هایی برای تأمین منافع، بدون در نظر گرفتن هنجارهای اخلاقی.

عبدالبهاء در اوج مطرح بودن چنین نظریه‌هایی، به‌عنوان یک اندیشمند اجتماعی که روش‌های ارزیابی مخصوص به خود را دارد؛ مقولۀ «سیاست» را همچون دیگر پدیده‌های اجتماعی بر مبنای نوع ارتباط آن با تعاریفی که از انسان، عدالت، اخلاق و وحدت جهانی در نظر دارد، بررسی می‌کند. ازنظر او جهت و کارکرد هر مقولۀ اجتماعی باید رشددهندۀ مفاهیم فوق باشد.

قسمتی از سخنرانی عبدالبهاء در اروپا، دیدگاه وی را بیان می‌کند. او می‌گوید:

… » در پاریس خیلی جمعیت‌ها تشکیل می‌گردد. یا محفل نشر معارف است، یا مجلس توسیع تجارت است، یا جمعیت ازدیاد صنایع است، یا مشورت در امور سیاست است. این مجامع و محافل، جمیع مفید و مقبول و سبب ترقیات مادیه در عالم وجود؛ ولی انجمن ما انجمن رحمانی است و به جهت توجه به ملکوت ربانی و حصول احساسات روحانی و ترویج وحدت عالم انسانی تا بکوشیم که تعصب از بین ملل و مذاهب زایل گردد.»

(مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول، ص ۵۶)

در این گفتار، وی ضمن تأیید و تأکید بر مفید بودن و لازم بودن فعالیت‌های علمی، اجتماعی و سیاسی برای زندگی بشر، با اشاره به‌نوعی دیدگاه انسان‌گرایانه و اخلاقی، سعی در پیوند این خصوصیات با عوامل رشد علمی و اجتماعی و تکمیل اقدامات مفیدی دارد که در غرب در حال انجام است.

در همین مورد وی در نوشته‌ای دیگر با تأکید بر مسألۀ سیاست می‌نویسد:

 «امور سیاسی هرچند از مَهام (بااهمیت) امور است؛ ولی بالنسبه به این امر عظیم، سراب است، نه شراب و در مقابل بنیان ملکوت اَوْهَن (سست‌ترین) بیوت (خانه‌ها) است.»

(منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد دوم، ص ۲۰۱)

با تآمل در این گفتار می‌توان گفت هدفِ عبدالبهاء، تخفیف و یا تحقیر امور سیاسی نیست؛ بلکه همان‌گونه که خود آن را یک امر بسیار مهم می‌داند وجود دولت، کارگزاران و اتخاذ روش‌هایی برای تأمین منافع مردم در هر جامعه‌ای از اولویت‌های اساسی آن جامعه به‌حساب می‌آید؛ زیرا واقعیت‌های اجتماعی می‌گوید بدون سیاست‌ورزی، چرخش اوضاع جهان غیرممکن است. باور او تخطئه یا نادیده گرفتن ِ اصل سیاست نیست؛ بلکه او معتقد است روش‌های سیاسی موجود در ساختارهای اجتماعی، بیشتر دارای اهداف محدودی است که در بهترین حالت، تنها می‌تواند منافع اندکی برای مردم تأمین نماید؛ هرچند در بیشتر مواقع به علت عدم همراهی با اخلاق انسانی و وجود تعصبات، موجب تضاد و درگیری می‌شود.

این روش‌های سیاسی با توانایی محدود، در مقابل روش‌ها و عملکردی که عبدالبهاء آن را «امر عظیم» می‌داند و شامل تأمین منافع مادی و معنوی توأمان برای کل بشر است؛ ازنظر او تنها نمایی از واقعیت است که ناپایدار به نظر می‌رسد؛ زیرا روش‌های سیاسی موجود با این خصوصیات، توان همراهی انسان در جهت رهیافت به ایجاد عدالت و اتحاد جهانی را نخواهد داشت. به همین علت او معتقد است این‌گونه مشارکت در فرآیندهای سیاسی که در آن زمان معمول بود؛ به‌تنهایی نمی‌تواند به تغییرات بنیادی منطبق با اصل وحدت عالم انسانی منجر شود. این موضوع، شامل سیاست‌های داخلی یک دولت، نهادهای سیاسی یک کشور و روابط بین‌المللی می‌شود.

از طرف دیگر، بررسی عملکرد عبدالبهاء به ما می‌گوید این نوع نگاه به سیاست به معنی دست شستن از روش‌های سیاسی موجود نیست. شاید بتوان گفت، عبدالبهاء به‌صورت رسمی و عملی در دوران جوانی با نوشتن «رسالۀ مدنیه»۳ عملاً رفتاری سیاسی از خود بروز می‌دهد. وی در این رساله با مخاطب قرار دادن دو گروه از طبقات الیت (نخبه) جامعه یعنی حکمرانان و علمای ایران که دارای قدرت سیاسی و مذهبی بودند؛ راهکارهایی همچون ایجاد مجالس مشورتی، انتخاب کارگزاران مناسب، تغییرات اساسی در نگرش به حقوق اساسی مردم و تغییرات بنیادی در شیوه‌های آموزشی، راه‌ها و روش‌هایی را برای بهبود زندگی و تأمین منافع مردم ایران ارائه می‌کند و خواستار اصلاحات سیاسی می‌گردد. البته بدون اینکه خود، طلبی از قدرت داشته باشد. وی چند سال بعد، نوشتاری با عنوان «رسالۀ سیاسیه»۴ منتشر می‌کند که در آن به تبیین و چگونگی رابطه دین و علمای دینی با دولت، در عرصه سیاسی کشور ایران می‌پردازد.

عبدالبهاء در «رسالۀ مدنیه» بعضی از ساختارهای سیاسی نو آن زمان را مطرح و روش‌های بهره‌گیری مناسب از آنها را برای سیاستمداران تشریح می‌کند. وی می‌نویسد:

 «تشکیل مجالس و تأسیس محافل مشورت، اساس متین و بنیان رزین ِ عالم سیاست است و لکن از لوازم این اساس، اموری چند است…»

(رسالۀ مدنیه، ص ۲۲)

عبدالبهاء سپس موانع به ثمر نشستن این بنیان رزین را این‌گونه عنوان می‌کند:

«… اما اگر اعضای مجالس برعکس ِ این قضیه، دون (فرومایه) و نادان و بی‌خبر از قوانین حکومت و سیاست ِ ممالک و بلدان (کشورها) و پست‌همت و بی‌غیرت، جاهل و کاهل و طالب منافع ذاتیۀ خود باشند، ثمره و فوایدی بر تأسیس مجالس، مترتب نشود.»

(رسالۀ مدنیه، ص ۲3)

دانش و آگاهی به امور سیاست داخلی و بین‌المللی و به همراه آن، داشتن یک باور اخلاقی که مانع از سوءاستفاده از قدرت برای کسب منافع شخصی می‌شود، از شروطی است که ازنظر عبدالبهاء، سیاستمداران را قادر می‌سازد تا عملکردی قابل‌قبول داشته باشند؛ در غیر این صورت، تشکیل چنین نهادهایی یک اقدام صوری و ظاهری است که نه‌تنها فایده‌ای برای ملت نخواهد داشت؛ بلکه می‌تواند بسیار خطرناک نیز باشد.

در ابعادی وسیع‌تر، عبدالبهاء در دوران تبعید و یا سفر به غرب، علاوه بر دیدار و سخنرانی در مجامع علمی و مذهبی، با تعدادی از اهالی سیاست و انجمن‌های سیاسی دیدار و گفتگو داشته است. تذکرات او به دولت‌های اروپایی دربارۀ قریب‌الوقوع بودن جنگ و آیندۀ اروپا، تأکید کاملی بر وجود یک خلأ اخلاقی عظیم در روش‌های سیاست بین‌المللی است. از نگاه عبدالبهاء با خارج شدن اخلاق از بستۀ سیاست، محتوای موجود نه‌تنها نمی‌تواند موجبات پیشرفت و ترقی بشر را فراهم سازد؛ بلکه به خسارات جبران‌ناپذیر منجر خواهد شد.

«اروپا تبدیل به یک اسلحه‌خانه شده و منتظر یک شعله کوچک است تا منفجر شود و زلزله شدید بر ارکان عالم انسانی اندازد و جهان را ویران نماید و کشورها همچون درندگان همدیگر را بدرند و شاید از درندگان هم بدتر عمل نمایند.» (نقل به مضمون)

(مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد سوم، ص ۲۸۵)

این یک تحلیل مبتنی بر واقعیت موجود در بستر جوامع اروپایی است که عبدالبهاء با مطالعۀ نوع رفتارها و عملکردهای سیاسی دولت‌ها، به آن رسیده است. بستری که از کم‌رنگ شدن قدرت وجدان و اخلاق و پررنگ شدن تعصبات بی‌منطق و رقابت‌های مبتنی بر اولویت منفعت در میان افراد، احزاب و دولت‌ها شکل‌گرفته است.

 برای اثبات تهی بودن روش‌های سیاسی موجود از عقل و خرد، عبدالبهاء به روش خود، مثالی بسیار ساده و درعین‌حال دارای عامل استدلالی قوی را مطرح می‌کند. او می‌گوید:

«ملاحظه کنید الآن در بالکان (کشورهای جنوب شرقی اروپا) چه خون‌ها ریخته می‌شود. جوانان شرحه شرحه می‌شوند. مادرها بی پسر می‌گردند. اطفال، بی‌پدر می‌شوند. خانه‌ها خراب می‌گردد … چقدر انسان بی‌فکر است، چقدر انسان بی‌انصاف است. گرگی که یک گوسفند را می‌درد این‌قدر مبغوض است؛ اما اگر یک انسانی الآن در بالکان، سردار باشد و صد هزار نفر را بکشد؛ جمیع سیاسیون و جنگجویان می‌گویند این شخص شجاع، بی‌نظیر و مثیل است. این شخص، سزاوار ستایش است؛ زیرا صد هزار نفر را کشته است، این چقدر بی‌فکری است.»

(مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد دوم، ص ۲۵۸)

در این گفتار، عبدالبهاء به دو نکتۀ اساسی توجه دارد: اول، مسألۀ عدم بهره‌گیری از عقل و انصاف در روش‌های سیاسی موجود و نکتۀ دیگر که بسیار عمیق‌تر به نظر می‌رسد؛ تحریف و واژگونه کردن واژه‌هایی همچون شجاعت و دلیری است.

نمود واقعی این استدلال در دسترس است. در پایان جنگ جهانی دوم، مسؤولان کشتار زندانیان در اردوگاه‌های آلمان، در دفاع از خود در دادگاه «نورنبرگ» می‌گفتند ما تنها مجری سیاست‌های اتخاذشده بودیم. سیاست‌هایی که برای تحقق منافع کشور آلمان از طرف رهبرانی اتخاذشده بود که سیاست را تنها بر مبنای واقعیت‌های موجود و کسب قدرت ارزیابی می‌کردند. به‌موازات رفتار سیاستمداران، در زمان کشتار مردم بی‌گناه در سراسر جهان توسط ارتش آلمان، بسیاری از مردم آن کشور، رهبران سیاسی و جنگجویان خود را فاتحانی بزرگ و قابل‌ستایش می‌دانستند که برای تأمین منافع کشور و به فرمان سیاستمداران کشتار می‌کردند.

این مفهومی که عبدالبهاء ارائه می‌کند به‌تنهایی می‌تواند کل داستان ِ غم‌انگیز ِ جدا قلمداد کردن رفتارها و عملکرد سیاسی از احساسات انسانی و نوع‌دوستانه را نشان دهد. رفتارهای این‌چنینی که می‌توان آن را حاصل تفکر داروینیسم اجتماعی نامید؛ موجبات خسارات بسیار عظیمی برای جوامع بشری شده و این روند همچنان ادامه دارد. امروز هم در بسیاری از نقاط جهان ازجمله در کشور عبدالبهاء، ایران، کاربرد و نتیجۀ رفتارهای سیاسی ِ خالی از هنجارهای انسانی و اخلاقی را می‌توانیم مشاهده کنیم. سیاستمدارانی که با قربانی کردن احساسات انسانی و اخلاق اجتماعی و نادیده گرفتن حقوق اساسی افرادِ خارج از حزب و گروه خود، تنها به فکر تأمین منافع گروهی خاص، با توسل به قدرت دولتی و بهانۀ تأمین منافع عمومی هستند.

درمجموع و با نگاهی به آنچه از عبدالبهاء در این نوشتار نقل گردید؛ می‌توانیم بگوییم که معیارهایی همچون، عدم طلب منفعت و قدرت برای بهره‌گیری فردی و گروهی، دور شدن از رقابت‌های مخرب، نفی تعصبات در رفتارهای سیاسی، تقویت حس نوع‌دوستی و یگانگی انسان‌ها و نگاهی جهانی داشتن برای صلح و آسایش عمومی، به همراه عقلانیت و دانش سیاسی، می‌تواند یک بستۀ ایدئال از دیدگاه عبدالبهاء برای امر سیاست و یا آنچه امروزه به نام سیاست اخلاقی نامیده می‌شود؛ باشد.

لزوم بازنگری

افزایش فقر، تهدید آزادی‌های بنیادی، تخریب محیط‌زیست، استبداد حکومت‌های خودکامه، دستگیری و نابودی مخالفان حکومتی در کشورها، برپایی جنگ و حمله به کشورهای دیگر به بهانۀ تأمین منافع ملی که در این قرن شاهد آن هستیم؛ علامت سؤالی بزرگ پیش روی روش‌های سیاسی موجود نهاده است. روش‌هایی که به نظر می‌رسد بر پایۀ اصل ِ «هدف، وسیله را توجیه می‌کند» بنانهاده شده‌اند. می‌توان گفت که این تعریف از سیاست و سیاست ورزی، جز منافع گروهی خاص را در جهت خیر عمومی تأمین نمی‌کند. شاید لازم باشد نیاز به تغییر روش از سوی اندیشمندان علوم اجتماعی، مطالعه شود

 ««Benoît Girardin از محققان علوم اجتماعی در کتاب «اخلاق در سیاست» دربارۀ لزوم بازنگری در شیوه‌های رایج رفتارهای سیاسی می‌نویسد:

«اخلاق در سیاست به ما یادآوری می‌کند که سیاست‌ها، برنامه‌ها و اقدامات سیاسی برای رویارویی با چالش‌های پیش روی جوامع، عالم بشری و زمین را نمی‌توان به رویکردهای تکنوکراتیک محدود کرد. درواقع، دانش ضروری است؛ اما کافی نیست. اهداف بلندمدت بر اساس ارزش‌ها ارزیابی می‌شوند. منافع زمین و نسل‌های آینده باید به‌عنوان یک الزام در نظر گرفته شود»

(اخلاق در سیاست صفحات ۱۵۶ و ۱۶۲)

درحالی‌که آزادی و برابری در برابر قانون، اصول حاکم بر اشکال عالی جامعۀ سیاسی است؛ عدالت، اخلاق متقابل و امتناع از خودسری است که به‌عنوان سنگ بنای زندگی متمدن عمل و خیر عمومی را ترویج می‌کند. (اخلاق در سیاست)

کرامت انسانی مستلزم احترام غیرقابل‌انکار است؛ به‌ویژه با پرهیز از هر نوع ظلم و خودسری. ارزش‌های زمینه‌ای ممکن است متفاوت باشد؛ اما اخلاق مشترک برای همۀ انسان‌ها باید بر بازیگران سیاسی، فعالیت‌ها و فرآیندهای سیاسی حاکم باشد. (اخلاق در سیاست)

و کلامی ماندگار از عبدالبهاء که به‌خوبی جهت روند رفتارهای سیاسی را برای امروز و فردا روشن می‌کند:

 «اگر انسان از اخلاق رحمانی و تربیت روحانی محروم باشد عَلَم (وسیله، نشانه) و آلت ظلم شود و تربیت ظاهری بهانه و وسیلۀ تجاوز و تعدی گردد؛ در هر عالمی مضرتی بخشد و مایۀ ضرر و زحمتی شود. در عالم سیاست، بزم رزم بیاراید؛ بنیان آسایش را منهدم و ویران سازد.»

(بدایع‌الآثار، جلد دوم، ص ۳۳۴)

 یادداشت‌ها:

۱ – Max Weber جامعه‌شناس، حقوق‌دان و استاد اقتصاد سیاسی آلمانی (۱۸۶۴ – ۱۹۲۰)
۲ – Niccolo Machiavelli فیلسوف سیاسی ایتالیایی (۱۴۶۹ – ۱۵۲۷)
۳ – «اسرار الغیبیه لاسباب المدنیه» که بعدها به «رسالۀ مدنیه» مشهور شد؛ نوشتاری است که در سال ۱۸۷۵ میلادی توسط عبدالبهاء تحریر و در آن ضمن تحلیل اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران، رهنمودهایی برای پیشرفت و ترقی ایران به ناصرالدین‌شاه قاجار پیشنهاد شد.
۴ – عبدالبهاء «رسالۀ سیاسیه» را در سال ۱۸۹۳ با تمرکز بر مسائل سیاسی ایران و رابطۀ دو نهاد دین و حکومت نوشته است.

کتاب‌شناسی:

  • – عبدالبهاء؛ رسالة مدنیه؛ بی‌نا، ۱۶۰ بدیع [۲۰۰۳]. (نسخۀ منتشرشده در سایت کتابخانۀ مراجع و آثار بهائی).
  • – عبدالبهاء؛ مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملّی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ ۱۹۲۱.
  • – عبدالبهاء؛ مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد دوم؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ ۱۹۲۷.
  • – عبدالبهاء؛ مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد سوم؛ مصر: ناشر: فرج‌الله زکی الکردی؛ ۱۹۲۱ میلادی.
  • – عبدالبهاء؛ منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد دوم؛ بی‌جا: Baha’i World Centre Publication؛ 1984 میلادی.
  • – زرقانی، محمود؛ بدایع‌الآثار (سفرنامه عبدالبهاء به اروپا و امریکا)، جلد دوم؛ آلمان: مؤسسه ملی مطبوعات امری؛ بی‌تا.
  • – Debnath, Kunal – Introspecting the Relaxation between Ethics and Politics / Key Concerns and Future Ahead – Department of Politics and International Relations Central University of Jharkhand
  • – Girardin, Benoit – Ethics in Politics / Globethics.net Focus 5 Benoît Girardin, Ethics in Politics Geneva: Globethics.net, 2012

0
  • الف. کشاورز

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

22 دقیقه

مقالات اخیر