https://ganjepenhan.com/%d8%af%db%8c%d9%86-%d8%b9%d9%84%d9%85/

«… اگر دین، ضدّ علم باشد آن جهل است؛ پس باید دین مطابق عقل و علم باشد و این اختلافی که در بین بشر است جمیع، منبعث از جهل است. اگر آنها دین را تطبیق به عقل الهی و علم بکنند، همه پی به حقیقت برند؛ هیچ اختلافی نمی‌ماند؛ جمیع متّحد و متّفق می‌شوند. …»

(عبدالبهاء؛ پیام ملکوت؛ ص ۹۲)

  یکی از عرصه‌های ستیز در میان انسان‌ها نزاع طرفداران علم با دینداران است. برخی از افراد در هر دو سوی این جدال چنین تصوّر می‌کنند که دین با علوم بشری ناسازگار است. هر کدام نیز برای اثبات دیدگاه خود از متون و تاریخ بشر شواهدی در دست دارند. عبدالبهاء در این زمینه نیز، چون هر موضوع جدال برانگیز زمان خود، قائل به وحدت و توافق و سازگاری دو طرف جدال است.

عبدالبهاء دین الهی را مروّج علم می‌داند. اگر دینی با علم راستین مخالفت داشته باشد، به معنای طرفداری از جهل و نادانی است. غیر علم چیزی جز جهل نیست. پس اگر دین برای تربیت انسان آمده است، علم نیز همین کار را می‌کند. چه‌طور ممکن است دو مربّی انسان با هم ستیز و ناسازگاری داشته باشند؟ 

وی می‌گوید رکن اعظمِ دین علم و دانایی است. دین حقیقی و علم حقیقی را چون دو بال برای عالم انسانی می‌داند که هرگاه یکی از آن دو ضعیف شده، پرواز بشر در آسمان تمدّن و انسانیت ناممکن گردیده است. دین و علم نه با هم ضدند و نه در کار هم دخالت می‌کنند. نه علم می‌تواند به انسان در اخلاق و روحانیات چیزی بیاموزد و نه دین قرار است قوانین طبیعت را کشف کند و برای بهبود زندگی مادّی انسان به کار رود.

عبدالبهاء دین و علم حقیقی را چون دو بال برای عالم انسانی می‌داند که برای پرواز بشر در آسمان تمدّن و انسانیت ضروری است.

عبدالبهاء بزرگ‌ترین مایۀ فخر و مباهات انسان را علم او می‌داند. چون انسان به عقل و علم از حیوان ممتاز است، مخالفت با عقل و علم از طرف دینداران نیز پذیرفته نیست. انسان به وسیلۀ علم اسرار کائنات را کشف می‌کند و به اسرار قرون گذشته پی‌می‌برد. با کمک علم می‌تواند از رویدادهای آینده آگاه شود و براساس پیش‌بینی آن رویدادها اسباب راحت و آسایش خود را فراهم سازد. انسان با علم خود هم به اسرار پنهان کرۀ زمین دست می‌یابد و هم می‌تواند رازهای کرات دیگر و آسمان پهناور را بگشاید. هرچه دانش انسان از جهانی که در آن زندگی می‌کند بیشتر شود، هم به راز آفرینش آگاه می‌شود و هم به قدرت آفریدگار پی می‌برد.

عبدالبهاء علم را سبب عزّت و بزرگواری و شرف و حسن شهرت انسان‌های عالم می‌داند. علم حتی در کشف اسرار کتاب‌های آسمانی به دینداران یاری می‌رساند. اگر علوم زبانی و ادبی و تاریخ و منطق و دیگر علوم نبودند، چه‌گونه می‌توانستیم به معانی متون دینی گذشتگان دست یابیم و آنها را بخوانیم و بفهمیم؟ هرجا دینداران از علم بهره برده‌اند از تقالید و خرافات و اوهام نجات یافته‌اند. علم خادم عالم حقیقت است. با روش‌های علمی است که حقیقت ادیان الهی نیز کشف و درک می‌شود.

انسان اگر عقل و علم نداشت، همچون سایر موجودات، اسیر عالم طبیعت بود؛ امّا انسان با کمک عقل و علم خود توانسته از اسارت طبیعت رهایی یابد و قوانین طبیعت را کشف کند و برای رفاه و امنیت و شادکامی خود آنها را به کار گیرد. آیا می‌توان تصوّر نمود اگر این همه پیشرفت در علوم طبیعی رخ نداده بود، امروز ما نیز چون دیگر جانداران زمین در چه حال و روزی گرفتار بودیم؟ انسان حتّی با شناخت قوانین طبیعت توانسته برخلاف آن قوانین عمل کند. این کار ممکن نبوده مگر به قوّۀ عقل و تجربۀ بشر و کشف قوانین حاکم بر روابط میان پدیده‌های طبیعی. همۀ آلات و ادوات و ابزارهای ساخت دست بشر نتیجۀ پیشرفت‌های علمی انسان است. اگر علم نبود این همه صنایع عظیم و پیچیده چه‌گونه ساخته می‌شد؟ و اگر این صنایع نبود زندگی ما در چه سطحی از رفاه و آسایش و امنیت بود؟

ممکن است کسانی از زیان‌هایی که برخی تلاش‌های علمی داشته‌اند و نتیجه‌شان ساخت ابزار و ادوات جنگی یا کشتار انسان‌ها با میکروب‌ها و سموم بوده، سخن گویند و آن را دلیلی روشن برای اثبات زیان‌بخش بودن علوم بدانند. عبدالبهاء این ضعف و نقص را متوجّه خود علم نمی‌داند، چون این شخص عالم است که به چنین راهی می‌رود. گاهی حتّی تقصیر علما هم نیست، بلکه انسان‌ها نمی‌دانند که از یافته‌های علمی باید برای چه اهدافی استفاده نمایند. این کاری است که دین باید انجام دهد. اگر ادیان و رهبران و علمای ادیان نتوانند انسان‌هایی تربیت کنند که هر دانش و صنعتی را برای رفاه و بهبود زندگی همۀ انسان‌ها به کار گیرند، انصاف نیست که مسئولیّت ویرانی‌ها و کشتارها را به گردن علم بیندازیم. دین است که باید اخلاق پسندیده را به انسان‌ها بیاموزد تا آنها در هر زمینه و رشتۀ علمی که چیزی یاد می‌گیرند و به یافته‌هایی می‌رسند، بدانند که همه را باید تابع اصول اخلاقی به کار برند. اگر دانشمندان دین نداشته باشند چه عاملی باید آنها را از انحرافات اخلاقی و سودجویی شخصی حفظ نماید؟ 

همۀ فایده‌هایی که برای علم می‌شناسیم و همۀ احترامی که دانشمندان و پژوهشگران عرصۀ علوم دارند، بسته به این است که آنها دستاوردهای علمی خود را برای چه مقاصدی به کار می‌گیرند. اگر دانشمندی آگاهانه و از روی عمد از دانش خود برای ساخت وسایل نابودی و آزار انسان‌ها و دیگر جانداران استفاده کند، شایستۀ نام انسان نیست. اگر کسانی هم از یافته‌ها و ساخته‌های دانشمندان چنین نابه‌جا بهره برند، عیب از آنهاست، نه از علم و عالم. پس اینجاست که ضعف دین خود را نشان می‌دهد. چیزی که امروزه در تمدّن عصر حاضر به روشنی نمودار است پیشرفت علمی بدون پیشرفت روحانی و اخلاقی است. یعنی بال علم قوی ولی بال دین تضعیف شده است. عبدالبهاء برای جبران این کاستی، عالم بشری را دعوت می‌کند تا تمدّن پیشرفتۀ مادّی کنونی را با روحانیات و اخلاقیات همراه کنند تا در جسم زیبای این تمدّن روح دمیده شود. یکی از راه‌های مهم برای این کار، توجّه به اصل توافق دین با علم و عقل است. 

از دیدگاه عبدالبهاء علم بر دو قسم است: علوم طبیعی که هدفشان شناسایی قوانین طبیعت و جهان مادّی است و نتیجه‌اش نیز بهبود جنبه‌های مادّی زندگی انسان است، و قسم دیگر علوم روحانی است که هدفشان تربیت معنوی انسانی و شناخت قوانین روحانی حاکم بر روابط عالم هستی، به خصوص روابط انسان‌هاست. با کمک این علم است که می‌توان تمدّن مادّی را تکمیل نمود. عبدالبهاء تأکید می‌کند که منظور از دین، اصول مشترک ادیان الهی است و نه تعصّبات و تقالیدی که در دست پیروان ادیان است. این تقالید خود ثمرۀ دور شدن رهبران ادیان و پیروان آنها از هسته و جوهر ادیان الهی است که هدفشان وحدت عالم انسانی بوده است. 

بر همین اساس عبدالبهاء برای همۀ علما – چه علمای علوم طبیعی و چه علمای علوم دینی و روحانی – مقامی والا قائل است و هر دو گروه را مربّیان عالم انسانی و پرچمداران تمدّن می‌داند. علما هستند که باعث بینایی انسان‌های نادان می‌شوند. در مدارس به کمک دانش‌آموزان می‌آیند تا آنها را با حقایق و اسرار کائنات آشنا کنند و با بلند کردن پرچم دانش راستین، لشکریان تعصّب و تقلید را در هم شکنند. دانشمندان علوم طبیعی و علوم روحانی به کمک هم می‌توانند آنچه را باعث اختلاف میان انسان‌هاست برطرف کنند تا اختلاف به ائتلاف و دشمنی به دوستی بدل شود. علم است که عالم انسانی را متحّد خواهد نمود. همۀ اختلافات ثمرۀ نادانی است.

«… علم، عزّت ابدی است. علم، حیات سرمدی است . ملاحظه کنید حیات مشاهیر علماء را که هر چند جسم متلاشی شد، ولی علمشان باقی است. سلطنت ملوک عالم موقّتی است؛ ولی سلطنت شخص عالِم ابدی است و صیتِ شهرتش سرمدی. انسان دانا به قوّت علم شهیر آفاق شود و کاشف اسرار کائنات گردد. شخص ذلیل به علم عزیز شود. شخص گمنام، نامدار گردد و مانند شمع روشن مابین ملل درخشنده شود؛ زیرا علم، انوار است و شخص عالِم مثل قندیل درخشنده و تابان. جمیع خلق، میّت‌اند و علماء، زنده. جمیع خلق، گمنام‌اند و علماء، نامدار. مشاهیر علماء سلف را ملاحظه کند که ستارۀ عزّتشان از افق ابدی درخشنده است و تا ابدالآباد باقی و برقرار. …»

(عبدالبهاء؛ پیام ملکوت؛ ص ۸۴)

شاید این نقاله نیز برایتان جالب باشد:
جلوه‌هایی از تفکر عبدالبهاء (۳)، بهره‌گیری از عقل و علم

برای مطالعۀ بیشتر:

  1. مفاوضات عبدالبهاء؛ گفت‌وگوهای لورا کلیفورد بارنی با عبدالبهاء
  2. خطابات عبدالبهاء (سه جلد)
  3. نامۀ عبدالبهاء در پاسخ به نامۀ پروفسور فورل 
  4. پیام ملکوت؛ گردآوری و تألیف عبدالحمید اشراق خاوری
8
  • تحریریۀ گنج پنهان

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

11 دقیقه

مقالات اخیر