https://ganjepenhan.com/%d8%aa%d9%84%d9%81%db%8c%d9%82-%d8%b9%d8%b4%d9%82-%d8%ae%d8%b1%d8%af-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%86%d8%ac%d8%a7%d8%aa/

سرزمینی که امروز ایران نامیده می‌شود، وارث یکی از کهن‌ترین تمدّن‌های جهانی است. بسیاری ایران باستان را مهد تمدّن جهان و اولین امپراتوری تاریخ می‌دانند۱. گئورگ فردریش هگل می‌گوید: «با امپراتوری ایران، ما برای نخستین بار وارد تاریخ می‌شویم. ایرانیان اوّلین ملّت تاریخی هستند (هگل، گئورگ فردریش؛ فلسفۀ تاریخ؛ ص ۲۶)

با توجه به تعاریفی که از واژۀ «تمدّن۲» می‌شود، به نظر می‌رسد صِرف داشتن نشانه‌های شهرنشینی، سرزمین وسیع و یا ارتشی قدرتمند، ملاک متمدّن بودن یک سرزمین نیست. وقتی ویژگی‌هایی مثل علم، هنر، قانون، تسامح، همزیستی در سرزمینی تولید و عرضه شود، آن سرزمین را متمدّن خوانند و این ویژگی‌ها در ایران باستان کاملاً هویدا بود.

 یک سقوط آزاد

از آغاز تمدّن ایران باستان تا شروع سلسلۀ قاجار۳، در بازۀ زمانی بیش از دو هزار سال، کم و بیش فراز و فرودهایی در شرایط ایران داشته‌ایم. در دوره‌هایی شاهد رشد و شکوفایی و در ادواری نیز پس‌رفت و عقب‌گرد را ناظر بوده‌ایم؛ امّا به‌جرأت می‌توان گفت که دوران سلسلۀ قاجار، یکی از سخت‌ترین دوران ایران بوده است. جامعۀ ایران در منتهای جهل، فلاکت و عقب‌ماندگی قرار داشت، درهای ایران بسته و ایرانیان از جهان پیرامون خود بی‌خبر بودند. در عصری که جهان رو به سوی مدرنیته داشت، حاکمانی با تفکّر قبیله‌ای بر ایران حکمرانی می‌کردند. این حاکمان خود را وارثان عظمتِ گذشتۀ ایران می‌پنداشتند و بر اساس این توهّم، در نهایت عقب‌ماندگی و فلاکت ایران، خود را «قبلۀ عالم» می‌نامیدند.

با باز شدن محدود درهای ایران و آشنایی نسبی ایرانیان با پیشرفت و تمدّن غرب، که پس از انقلاب صنعتی حاصل شده بود، عمق فاجعه نمایان شد. ایران از نظر علمی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نه‌تنها از جهانِ رو به پیشرفت عقب بود، بلکه فاصلۀ بسیار فاحشی با آن داشت. این فاصله، حاصل یک فراز و فرود طبیعی نبود. این به‌وضوح یک سقوط آزاد بود.

شروع زمزمه‌های اصلاحات

برای بسیاری از افراد این سرزمین، موقعیت و وضعیّت ایران قابل قبول نبود. کشوری با آن پیشینۀ درخشان و ثروت طبیعی فراوان، اینک در بدترین وضعیّت ممکن قرار داشت. جمعی که این عقب‌ماندگی فاحش را درک می‌کردند به فکر اصلاح ساختارهای حکومتی و اجتماعی افتادند. این نیاز، موجی از اصلاح‌طلبی در بین طبقۀ روشنفکر و نخبۀ جامعه ایجاد کرد. این موج، طیفی از اصلاحگران با تفکرات متنوع – از روشنفکران مذهبی، لائیک، آزادی‌خواه، ملّی‌گرایان و تفکّرات سوسیالیستی – را در برمی‌گرفت که هر کدام با توجه به دیدگاه و نگرش خود و با روش‌های مختلف، مثل تشکیل گروه و حزب، انتشار کتاب و روزنامه و … سعی داشتند تا با تاثیرگذاری در افکار و اندیشه‌های مردم و حاکمان‌، موجب تغییراتی در ایران شوند. 

در این نوشتار، فرصت پرداختن به دیدگاه‌های مختلف اصلاحی نیست. در اینجا سعی می‌شود در حد توان، دیدگاه و تفکّرات یکی از پیشگامان اصلاحات در این دوره، یعنی عباس نوری ملقّب به «عبدالبهاء۴»، به اختصار معرفی شود. عبدالبهاء از جمله اندیشمندان مصلحی است که نمی توان او را در دسته و یا گروه خاصی از اصلاحگران قرار داد؛ وی ضمن داشتن نقاط مشترک با بسیاری از وطن دوستان و اصلاحگران، تفکّرات و روشهای کاربردی مخصوص به خود داشت.

 عاشقی خردمند

  «… ای اهل ایران، اندکی در تاریخ گذشته جستجو نمایید. در گذشته، کشور ایران همچون قلب عالم و مانند شمعی فروزان در عالم، نور افشان بود. نور معارفش شرق و غرب را روشن ساخته و آوازۀ تاجداران ایران حتّی به نزدیک سرزمین‌های قطبی نیز رسیده بود. توانمندی و برتری پادشاهانش حاکمان روم و یونان را فرمانبردار و حکمت پادشاهانش، حکمای عالم را متحیّر ساخته و قوانین سیاسی آن، دستورالعملی برای چهار گوشۀ جهان بود. مرکز علوم و فنون و منبع صنایع و نو آوری‌های عظیم، و منبع خصایل نیکوی انسانی بود »

(۵نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ صص ۶-۵) 
عبدالبهاء. کسی که آموزش و ساخت مدارس را در ایران تشویق کرد
(تصویری از عبدالبهاء)

آنچه را که خواندیم سخنان یک ناسیونالیست افراطی نیست که متعصّبانه از گذشتۀ کشورش دفاع می‌کند، بلکه قسمتی از بیانیۀ منطبق با واقعیّات تاریخی یک عاشقِ خردمند ایرانی است؛ عاشقی که با وجود جفا دیدن از حاکمان وقت ایران، همچنان عاشقانه به فکر عزّت و کرامت ایران بود. این گفتار، قسمتی از یک نوشتار بلند از عبدالبهاء است که در حدود یکصد و پنجاه سال پیش خطاب به ناصرالدّین شاه و مردم ایران نوشته شده؛ نوشته‌ای از سر دردمندی و مهر به ایران و ایرانی. سخنی برای فعّال کردن حسّ کنجکاوی ایرانیان، تا با مقایسۀ حال و گذشتۀ خود، به این بیندیشند که چرا و چه‌گونه ایران از حدّ و اندازۀ یک امپراتوری متمدّن به این وضعیت فلاکت‌بار رسیده است. در ادامه او خطاب به مردم ایران می‌نویسد: 

  «حال، ای اهل ایران باید قدری از مستی به هوش آمده و از غفلت و کاهلی بیدار گشته، به نظر انصاف نگاه کنیم. آیا غیرت و حمیّت انسان می‌پذیرد که چنین سرزمین پُربرکتی که منشأ تمدّن عالم و مبدأ عزت و سعادت بنی‌آدم بوده و خود مورد غبطه و حسادت کُلِّ ملل شرق و غرب جهان، امروز ملت‌ها و کشورهای دیگر به حالش تأسف بخورند؟»

(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۷)

دو نقل قول فوق، تصویری ملموس از عبدالبهاء به ما می‌دهد؛ تصویر اندیشمندی که تاریخ جهان و کشور خود را به‌خوبی می‌شناسد و می‌داند که به چه چیز و چرا افتخار می‌کند و همزمان تصویر مردی عاشق وطن؛ مردی که دغدغۀ ایران و مردمانش همواره و در همه حال با اوست؛ مردی که از کودکی به دلیل تبعید ناخواسته از موهبت زندگی در وطن محروم بوده ولی همچنان عاشق ایران مانده و چه ساده و پُرمعنی، این عشق خود را بیان می‌کند: 

«من ایرانی هستم، حتّی با وجود اینکه شصت سال است از ایران خارج شده‌ام، هنوز راضی به آن نگشته ام که عادات جزئیۀ ایرانی ترک شود.»

(فرزین دوستدار؛ پیام صلح؛ ص ۶۰)

با مطالعه و بررسی آثار عبدالبهاء در زمینه‌های اجتماعی۶، به‌وضوح می‌توان دید با وجود اینکه از کودکی به همراه خانواده به خارج از ایران تبعید شده و از متن جامعۀ ایران دور بوده است، اِشراف و سیطرۀ عجیبی بر اوضاعِ اجتماعی ایران دارد؛ تصویری که او از ایران به ما می‌دهد تصویری است بسیار دقیق از شرایط زندگی مردم، وضعیت حکومت و ارتباط مردم با حاکمان. این اِشراف بر اوضاع اجتماعی ایران نقطۀ قوت وی برای ارائۀ طرح‌های جامع جهت ایجاد تغییرات بنیادی در ایران است‌. او می‌کوشد با ترکیب حس عشق به وطن و عقل و اندیشه، راهبردی برای رهایی مردم وطن خود از فقر و جهل و عقب‌ماندگی تدوین کند. 

 راهبرد عبدالبهاء برای ایجاد تغییرات

▪ اولین و مهم‌ترین قدم، ایجاد حسّ خودباوری و اعتماد به نفس ملّی 

در آن دوران به علّت مصائب و مشکلات انباشته شده طی قرن‌های گذشته، ملّت ایران در اوج ناامیدی، رخوت و سستی قرار داشت. نه‌تنها روزنۀ امیدی برایشان متصوّر نبود، بلکه اراده‌ای هم برای حرکت وجود نداشت.

یادآوری توانمندی‌ها و افتخارات گذشتۀ ایران توسّط عبدالبهاء، صرفاً برای تحریک حس نوستالژیک افراد و یا خوابیدن در بادِ افتخارات گذشته نیست؛ او می‌داند صرف داشتنِ تاریخی غنی، سبب نجات هیچ ملّتی نخواهد شد. لازم است برای بازتولید و رسیدن به آن عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که موجب پُرآوازه شدن نام ایران شده بود، اقداماتی صورت گیرد. هدف او در مرحلۀ اوّل، ایجاد سؤال در ذهن مردم، با مقایسۀ وضعیّت فعلی با گذشتۀ پُرافتخار، و در مرحلۀ دوم، آگاهی بخشیدن به مردم و تقویت حس خودباوری و اعتماد به نفس ملّی در کشور است. از نظر او تاریخ باشکوه و غنی ایران می‌تواند پشتوانۀ عظیمی برای ایجاد آن حس اعتماد به نفس ملّی و حرکت در جهت اقدامات عملی باشد. به نظر می‌رسد عبدالبهاء با این یادآوری‌ها در صدد بر هم زدن وضعیت سکون و بی‌حرکتی مردم، و تبدیل آن به جنبش و پویایی است. او تأکید دارد که «... دقّت نمایید چه‌گونه معارف و تمدّن سبب عزّت و سعادت و حرّیت و آزادی حکومت و ملّت می‌شود.» (عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۷۷) 

 ▪ برطرف کردن موانع داخلیِ رشد و پیشرفت ایران 

از نظر عبدالبهاء، جنگ‌ها و درگیری‌های داخلی، هجوم و اشغال این سرزمین توسّط بیگانگان از علل مهمِ تضعیف ایران است۷. وی در عین حال، جدا از عوامل ذکر شده، مهم‌ترین موانع داخلی رشد و پیشرفت ایران را جهل و بی‌سوادی، نبود قانونی مدون، رهبران دینی واپسگرا‌، حاکمان نالایق، اقتصاد ناتوان و عدم ارتباط ایران با جهان مدرن می‌داند. به نظر او اقداماتی فوری و عاجل برای برطرف کردن این موانع لازم است. اگر چه وی برای ایجاد تغییرات از قدرت اجرائی برخوردار نیست، ولی به امید بهره گرفتن حاکمان و دلسوزان کشور، پیشنهادهایی عملی و اجرائی جهت رفع این موانع در «رسالۀ مدنیه» ارائه می‌کند. بررسی کامل پیشنهادهای ارائه شده در رسالۀ مدنیه در این نوشتار مقدور نیست، ولی به صورت فهرست‌وار می‌توان گفت عبدالبهاء چنین راه حل‌هایی ارائه می‌کند: «حضور افراد دلسوز و با اخلاق در مناصب دولتی»، «ایجاد قوانین حقوقی یکدست» «عدم دخالت روحانیون در سیاست»، «تأسیس مدارس در سراسر ایران»، «استفاده از تکنولوژی‌های جدید» و «فراهم نمودن زمینۀ آشنایی ایرانیان با علم و دانش». در این میان، ریشه‌کنی جهل و بی‌سوادی از مهم‌ترین دغدغه‌های او است، چنانچه معتقد است: « … باعث اعظم تنزّل و تزلزل ملل، جهل و نادانی است.» (عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۷۶) 

▪ لزوم ارتباط با کشورهای جهان 

روابط گستردۀ دیپلماتیک که امروزه یکی از عوامل مهم توسعه و پیشرفت کشورها به حساب می‌آید، در نگاه عبدالبهاء اهمّیّت فوق‌العاده‌ای دارد. او در «رسالۀ سیاسیه» می‌نویسد: «جوامع بشری طبیعتاً محتاج روابط و دستورالعمل‌هایی در این زمینه هستند، زیرا بدون این روابط، امنیت و سعادت به دست نمی‌آید، ارجمندی و عزّت انسان نمایان نمی‌شود، آرزوها تحقق نمی‌یابد، کشور و سرزمین‌ها آباد نمی‌شود.» (نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ رسالۀ سیاسیه؛ ص ۳۶) 

از نظر او یکی از عوامل تأثیرگذار در رشد و پیشرفت هر کشوری، ارتباط مستمر با جهانِ پیرامون و استفاده از ظرفیت‌های علمی، صنعتی و فرهنگی دیگر کشورها در جهت رشد و توسعه و یا به زبان امروز، همکاری بین دولت‌ها و جذب سرمایه‌گذاری خارجی است.

حضور عبدالبهاء در غرب۸ این شرایط را برای او فراهم می‌کند تا در عین این که برای نزدیکی و اتّحاد کلیِ شرق و غرب تلاش می‌کند، برای ایجاد ارتباط بین ایران و کشورهای صنعتی، نهایت سعی و همّت خود را به کار گیرد. او در دیدارها و سخنرانی‌های خود همواره از آن کشورها برای همکاری و ارتباط با ایران دعوت می‌کند. از نظر او این ارتباطات، همراه با اقداماتی که شرح داده شد، می‌تواند فرایند خروج ایران از وضعیت عقب‌ماندگی را تسریع نماید.

  او در یک سخنرانی در کتابخانۀ ملی واشنگتن (آوریل ۱۹۱۲) می‌گوید‌: 

« … اگر میان دو کشور (ایران و آمریکا) ارتباط، همکاری و همیاری کامل برقرار گردد، شکی نیست که موجب پیشرفت و سود بسیار خواهد شد … یعنی در ایران مدنیت مادّیه (تمدّن جدید) رواج و شیوع یابد و درهای تجارت برای آمریکا باز خواهد شد و یقین است سبب ترقی و منفعت طرفین گردد

(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۳۱)

همان‌طور که در نقل قول بالا می‌بینیم‌، نگاه او برای ارتباط بین ایران و دیگر کشورها‌ ارتباطی مبتنی بر روابط استعماری متداول آن زمان نیست، بلکه وی خواهان ایجاد روابطی مبتنی بر تحقّق سود هر دو طرف و احترام متقابل است.

 ▪ پرورش نسلی جدید، جهت تضمین آینده کشور

عبدالبهاء برای ایجاد تغییرات تنها به اصلاحات بسنده نمی‌کند، او دگرگونی کامل نظام‌ آموزشی قدیم و غیر مؤثّر را در نظر دارد؛ از نگاه او «از جمله اموری که لازم است دگرگونی و اصطلاحات کامل در آن صورت گیرد، روش و نظام آموزشِ علوم و یادگیری فن و صنعت است.» (نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۷۳) 

در زمانی که در ایران به جز موارد معدود – اقلّیت‌های مذهبی – عموماً از مدارس جدید خبری نبود و اندک کودکانی هم که درس می‌خواندند معمولاً در مکتب‌خانه‌ها و به روش سنّتی مشغول به تحصیل بودند، اصلاح روش‌های آموزشی و تبدیل مکتب‌خانه‌های سنتی به مدارس جدید که در آن علوم جدید تدریس می‌شد از جمله اقدامات جسورانۀ عبدالبهاء در جهت ایجاد تغییرات بنیادی در جامعۀ ایران بود. در دورانی که ایجاد مدارس جدید با مقاومت‌هایی در ایران مواجه و رفتن دختران به مدرسه برای بسیاری یک تابو محسوب می‌شد، او با دیدگاهی پیشرو تأسیس مدارس دخترانه را به دلیل محرومیت فوق‌العاده دختران نسبت به پسران در قرون گذشته، مهم‌تر از مدارس پسرانه می‌دانست۹. عبدالبهاء می‌نویسد‌: «مدرسه بنات۱۰ اهَمّ از مدرسه ذکور۱۱ است، زیرا دوشیزگان این قرن مجید باید نهایت اطلاع از علوم و معارف و صنایع و بدایع این قرن عظیم داشته باشند، تا به تربیت اطفال پردازند.» (عبدالبهاء؛ مکاتیب عبدالبهاء، ج ۴؛ ص ۱۳) تأسیس مدارس دخترانه و پسرانه (بعدها مدارس ادغام شد و دختران و پسران در کنار هم درس می‌خواندند) که در آن به شیوه‌های نو تدریس می‌شد توسّط وی و همفکران او در ایران، این نکته را مشخص می‌کند که تربیت نسلی نواندیش، متفکّر و مسؤولیت‌پذیر یکی از دغدغه‌های مهم عبدالبهاء بوده است. او با آگاهی از کمبود و یا نبود مدارسی که در آنها به شیوۀ جدید تدریس شود، کوشش فراوانی در جهت تأسیس مدارس جدید در کشور داشت، زیرا معتقد بود تغییرات بنیادی، تنها از طریق علم و دانش و تربیت نسل جدید، میسر خواهد شد. 

مدرسه وحدت بشر کاشان در ایران

در دو نقل قول از عبدالبهاء دقیقاً می‌توان به این اعتقاد راسخ او پی برد: 

« … در این عصر جدید، اقدام اساسی، گسترش و تسهیلِ آموزشِ علم و دانش است. و تأکید می‌شود، باید جمیع اطفال به مقدار لازم، تحصیل علم و دانش نمایند، پس باید در هر شهر و روستایی مدارس تأسیس گردد و تمام کودکان به قدری که لازم است در شهر و روستا تحصیل نمایند.» 

(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، ج ۱؛ ص ۱۳۱)

در کلامی دیگر از او، دلیل این اعتقاد مشخص می‌شود: 

« … تربیت است که شرق و غرب را تحت حکومت انسان در می آورد، تربیت است که این همه صنایع جدید را به وجود می‌آورد، تربیت است که این علوم و فنون عظیمه را ترویج می‌نماید، تربیت است که این اکتشافات و امور مفید جدید را عرضه می‌کند

(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ مفاوضات؛ ص ۶) 

 فردای ایران در نگاه عبدالبهاء

«… آیندۀ ایران در نهایت شکوه و عظمت و بزرگواری است … همۀ کشورهای دنیا توجه و نظر احترام به ایران خواهند نمود و یقین بدانید چنان ترقی نماید که دیدگان همۀ بزرگان و دانایان عالم حیران مانَد

(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ پیام آسمانی، ج ۱؛ ص ۷۸)

آنچه عبدالبهاء در مورد آیندۀ ایران می‌گوید، یک شعار و یا پیش‌گویی صرف نیست. عبدالبهاء باور دارد به دلیل ویژگی‌های منحصر به فرد ایران، آیندۀ این سرزمین روشن است. از نظر او «سابقۀ تمدّن هزاران ساله»، «هوش و استعداد طبیعی ایرانیان» و «شرایط مناسب جغرافیایی و اقلیمی» (عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ صص ۸-۷) قابلیت‌های بالقوه‌ای هستند که اگر در جهت درست، هدایت شوند می‌توانند موجب تحوّلات بزرگی شوند. در زمان او به عللی که فرصت پرداختن به آن نیست، متأسّفانه پیشنهادها و راه حل‌های او و اندیشمندان خیرخواهِ دیگر که می‌توانست در این مسیر کارساز باشد، مورد توجه حاکمان قرار نگرفت، ولی تفکّرات و اقدامات عبدالبهاء موجب روشنگری در سطح جامعه و باعث ایجاد تغییرات عمیقی در افکار و اندیشه‌های جمعی از مردم شد که بعدها در جامعۀ ایران نمایان شد.

بدون تردید، نهال‌های مدارس و آموزش جدید که بیش از یک قرن پیش توسّط عبدالبهاء و همفکران او در ایران کاشته شد، در طی این سالیان رشد نمود و ثمرات گرانقدری را تقدیم کشور ایران کرده است. نهال‌های دیروز، اینک به درختان ریشه‌داری تبدیل شده‌اند که آینده‌ای روشن برای ایران را تضمین می‌نمایند. 

در طی این سالیان با وجود مقاومت صاحبان قدرت و طرفداران جهل و بی‌خردی، تغییرات ملموسی در نسل‌های جدید قابل مشاهده است، نسل‌هایی که با فاصله گرفتن از جهل، خرافات و تقلید، رو به سوی کسب علم و دانش، پرسشگری، آزاداندیشی و خردورزی دارند.

امروزه افزایش معنادار تعداد افرادی که دغدغۀ وطن دارند و در عین حال معتقد به ایجاد تغییرات تدریجی و عمیق در افکار و ساختارهای اجتماعی برای رسیدن به ایرانی آباد، آزاد و پیشرفته هستند، خود دلیل محکمی برای به ثمر نشستن درختِ آینده نگریِ عبدالبهاء خواهد بود.

در پایان این نوشتار که شرحی بسیار مختصر در مورد راهبرد اصلاحی عبدالبهاء برای ایرانِ قرن گذشته بود، شاید سؤالی ذهن ما را به چالش بکشد، و آن اینکه آیا این روش و راهبرد برای امروز هم کارساز است؟

بدون هیچ پاسخ خاصی، نگاهی خواهیم داشت به گزید‌‌ه‌ای از گفتار این اندیشمند ایرانی شاید پاسخی بیابیم:

«مهم‌ترین و واجب‌ترین کارها گسترش علوم و فنون است، و از هیچ ملّتی بدون رشد و گسترش این امر، انتظار سعادت و رستگاری متصور نیست

(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ ص ۷۶)

«تا زمانی که همّت و غیرت یک ملّت به حرکت در نیاید، تکیه و امید بر هر وسیله و ابزاری بی‌فایده است، زیرا ملّت همانند جسم‌اند و همّت و غیرت، همانند روح. جسم، بدون روح حرکتی ندارد. در زمان حاضر این نیروی عظیم در سرشت و طبیعت ایرانیان در بالاترین حد، وجود دارد. تنها افزایش علم و آگاهی می‌تواند آن را به حرکت درآورد

(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۷۸)

شاید این مقاله را نیز دوست داشته باشید:
سعادت ایران

یادداشت‌ها:

۱– بعضی از مورخین سابقۀ این تمدّن را به حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و مربوط به سلسلۀ مادها و تعدادی دیگر، شکل کامل‌تر آن را از حدود ۵۵۰ سال قبل از میلاد مسیح و با نام «امپراتوری هخامنشی» می‌شناسند. (از ۵۵۰ تا ۳۳۰ ق. م)
۲– هرسکویتس (Herskovits) در تعریف تمدّن می‌نویسد: «تمدّن عبارت است از مجموعۀ دانش‌ها، هنرها، فنون، آداب و رسوم، تأسیسات اجتماعی که در پرتو ابداعات و اختراعات و فعالیت‌های افراد و گروه‌های انسانی قرون و اعصار گذشته، توسعه و تکامل یافته … مثل تمدّن ایران و تمدّن مصر.» (روح الامینی، محمود؛ زمینۀ فرهنگ شناسی؛ ص ۴۹)
۳– آغاز سلسلۀ قاجار ۱۱۷۵- پایان ۱۳۰۴ه.ش- بنیان‌گذار: آقا محمد خان قاجار؛ آخرین پادشاه: احمد شاه قاجار.
۴– عباس نوری ملقب به«عبدالبهاء» فرزند بزرگ میرزا حسین‌علی نوری (بهاءالله) (۱۲۲۳- ۱۳۰۰ه. ش)
۵– «اسرار الغیبیه لاسباب المدنیه» که بعد ها به «رساله مدنیه» مشهور شد، نوشتاری است که در سال ۱۸۷۵ میلادی توسّط عبدالبهاء تحریر و در آن ضمن تحلیل شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران، رهنمودهایی برای پیشرفت و ترقی ایران به ناصرالدین شاه قاجار پیشنهاد شد.
۶– آثاری همچون «رسالۀ مدنیه – تاریخ تحریر ۱۸۷۵ میلادی» و «رسالۀ سیاسیه – تاریخ تحریر حدود ۱۸۹۳ میلادی»
۷– «ایران وقتی بهشت برین بود … اهل ایران با یکدیگر در آویختند تا به طوایف دیگر آمیختند، خاک ایران جولانگاه بیگانگان شد و ملل شرق و غرب، هجوم کردند و بنیان قدیم ایران به تزلزل آمد.» (عبدالبهاء؛ نامه به مدیر یک روزنامه غربی: منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، ج ۴؛ ص ۲۳۱) 
۸– سفرهای عبدالبهاء به غرب از سال ۱۹۱۱ میلادی شروع شد و به مدت سه سال ادامه داشت. وی در این مدت با حضور در اروپا، آمریکا و کانادا به سخنرانی در مراکز مهم علمی و مذهبی و همچنین دیدار با دانشمندان، دانشگاهیان، سران ادیان و گروه‌‌های مختلف مردم پرداخت. محور سخنان عبدالبهاء، ترغیب جهت اتحاد شرق و غرب و اتحاد جهانی بود.
۹– «… در قرن سابق بنات (دختران) ایران بکلّی از تحصیل محروم، نه مکتبی و نه دبستانی، نه معلمی و نه استادی و نه مربّی مهربانی …» (عبدالبهاء؛ مکاتیب عبدالبهاء، ج ۴؛ ص ۲۵)
۱۰– دختران
۱۱– پسران

کتاب‌شناسی:

  1. پیام بهائی؛ پیام آسمانی (مجموعۀ آثار)، ج ۱؛ فرانسه: نشریۀ پیام بهائی (نشریۀ محفل روحانی ملّی بهائیان فرانسه)؛ چاپ دوم، شهرالقول ۱۴۵ بدیع (نوامبر ۱۹۸۸ میلادی). 
  2. عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به زبان فارسی و عربی؛ ۱۲۷ بدیع (۱۹۷۰ میلادی)
  3. عبدالبهاء؛ رسالۀ سیاسیه؛ طهران: مؤسّسۀ ملی مطبوعات امری؛ ۹۱ بدیع (۱۳۱۳ ه.ش) [بر اساس نسخۀ چاپ‌شده در هندوستان]
  4. عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ بی‌ جا: بی نا؛ ۱۶۰ بدیع (۲۰۰۳ میلادی).
  5. عبدالبهاء؛ مفاوضات؛ بی جا: مرآت؛ ۱۹۲۰ میلادی.
  6. عبدالبهاء؛ مکاتیب عبدالبهاء، ج ۴؛ طهران: مؤسّسۀ ملی مطبوعات امری؛ ۱۲۱ بدیع (۱۳۴۳ ه.ش).
  7. عبدالبهاء؛ منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، ج ۱؛ ویلمت(ایلینویز/آمریکا): Bahá’í Publishing Trust؛ 1979.
  8. عبدالبهاء؛ منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، ج ۴؛ لانگنهاین (آلمان): مؤسّسۀ مطبوعات بهائی؛ ۲۰۰۰ میلادی.
  9. دوستدار، فرزین؛ پیام صلح؛ بی جا: پیام دوستی؛ ۱۹۸۵.
  10. روح‌الامینی، محمود؛ زمینۀ فرهنگ‌شناسی؛ تهران: انتشارات مهدی؛ ۱۳۷۷.
  11. هگل، گئورگ فردریش؛ فلسفۀ تاریخ (قطعات منتخب به فارسی)؛ ترجمۀ مسعود تقی‌زاده منظری؛ سوئد: گوتنبرگ؛ ۲۰۱۲.
2
  • صالح پویا

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

21 دقیقه

مقالات اخیر