https://ganjepenhan.com/%d8%a7%db%8c%d8%af%db%80-%d8%a7%d8%aa%d9%91%d8%ad%d8%a7%d8%af-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%8c-%d9%87%d8%af%db%8c%db%80-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d9%86%d8%af%db%8c%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%af-%d8%a7%db%8c/

رشد و پیشرفت جوامع انسانی مرهون افرادی است که قید مکان و زمان تفکّراتشان را محدود نکرده و نگاهشان همواره فراتر از زمان خود، افق‌های دوردست‌تری را کاوش می‌کند. باید اذعان کرد که در صورت نبود چنین افرادی، امروز شاهد رشد و شکوفایی جامعۀ بشری نبودیم . در میان این افراد، اندیشمندان و متفکّرانی بوده‌اند که به علل اجتماعی و یا سیاسی، تفکّرات و اندیشه‌های آنان کمتر در اختیار جامعه قرار گرفته است و افراد کمی با آنها آشنا هستند. در این نوشتار سعی می‌شود بدون اینکه وارد تاریخ‌نگاری یا زندگی‌نامه‌نویسی شویم، نگاهی اجمالی به آراء، نظریات و عملکرد یکی از این متفکّرین قرن گذشته داشته باشیم، یک اندیشمند ایرانی.

 سر آغاز یک انقلاب

تغییرات اجتماعی و فکری حاصل از رنسانس تقریباً از قرن پانزدهم در اروپا فراگیر و بعدها منجر به آغاز انقلاب صنعتی اول در قرن هجدهم شد. انقلاب صنعتی به همراه خود، فناوری‌های جدید، امکان تبادل افکار، گسترش ارتباطات و تعامل بیشتر افراد با یکدیگر را به ارمغان آورد.

در اوایل قرن نوزدهم در اروپا و آمریکا نشانه‌های حرکت به سوی تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نمایان بود. رشد صنعت و به دنبال آن نیاز به انرژی برای به چرخش درآوردن چرخ‌های صنعت در کشورهای غربی آنها را وامی‌داشت جهت تأمین منابع انرژی به سوی کشورهای غیر صنعتی که منابع طبیعی فراوانی داشتند روی آورند و این حرکت، دو نتیجۀ متضاد در بر داشت: از یک طرف استعمار و استثمار کشورهای غیر صنعتی، از طرف دیگر، افزایش ارتباطات و روابط بین این کشورها. این افزایشِ روابط، سبب آشنایی کشورهای غیر پیشرفته با پدیده‌های جدید و مدرن، مثل مجالس قانونگذاری، احزاب و سندیکاها، مدارس جدید، هنر مدرن، روزنامه و … شد و این آشنایی بعدها موجب تغییرات سیاسی و اجتماعی در این کشورها گردید.

 اوضاع ایران در نیمۀ دوم قرن هجدهم

اما در ایران، وضع به گونه‌ای دیگر بود. ضعف حاکمان، فقر، جهل، تعصّب، ناامنی و اوضاع پیچیدۀ اجتماعی مانع پیوستن ایران به کاروان رو به جلو تمدّن در دیگر نقاط جهان بود. در ایران، نه‌تنها هیچ نشانه‌ای از پیشرفت و ترقّی نبود، بلکه تفکّرات تجددخواهی و دگراندیشی نیز به‌شدت توسط حامیان وضع موجود، سرکوب و از انتشار آنها جلوگیری می‌شد.

اما علی‌رغم شرایط سخت و ناامیدکننده، بودند افرادی مثل «میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم خان، میرزا حسین خان قزوینی»۱ که در دوران قبل از انقلاب مشروطه با مشاهدۀ پیشرفت و ترقّی غرب، نظراتی دربارۀ تغییر و تحوّل در وضع موجود و ایجاد نهادهای مدرن و پیوستن ایران به مسیر پیشرفت و ترقّی داشتند. (در اینجا بررسی، تأیید و یا نقد نظرات این افراد، مدّ نظر نیست.)

اگر جست‌وجوی دقیق‌تری در تاریخ ایران داشته باشیم با چهره‌هایی مواجه خواهیم شد که علی‌رغم تلاش و کوشش برای سربلندی و پیشرفت ایران، در تاریخ رسمی این سرزمین، کمتر معرفی شده و نسل‌های جدید، کمتر با آنها آشنا هستند. عبّاس نوری ملقب به «عبدالبهاء»۲ از جمله اندیشمندانی است که علی‌رغم توانمندی و نبوغ فکری، کمتر در تاریخ رسمی ایران از او نام برده شده است. در واقع، اگر به بررسی زندگی، آراء و اندیشه‌های او بپردازیم، به جفای تاریخ‌نویسان در حق وی پی خواهیم برد. 

 لزوم گرایش جهان به سمت «وحدت جهانی»

مفهومی که در این مقاله سعی می‌شود در حد توان به آن پرداخته شود، نگاهی است اجمالی به بعضی از محورهای نظریۀ «وحدت جهانی» عبدالبهاء. آنچه عبدالبهاء را از دیگر اندیشمندان زمان خود متمایز می‌کند، تفکّر جهانی، نگاه به افق‌های دوردست و آینده‌نگری ژرف او است. او همچنان‌که در مورد پیشرفت و ترقّی کشور خود می‌اندیشد و راه حل ارائه می‌دهد، در عین حال رشد و پیشرفت جزیره‌ای کشورها را کافی و مناسب نمی‌داند؛ به نظر او رفاه یک کشور وابستگی زیادی به کشورهای دیگر دارد، همکاری و اتّحاد بین کشورها ضامن تداوم توسعۀ اجتماعی و اقتصادی پایدار در کل جهان است. 

 مانیفِستِ «هفت شمع اتّحاد»

هفت شمع بیانگر هفت نوع اتّحاد جهانی

تغییرات اقتصادی و اجتماعیِ ناشی از انقلاب صنعتی، ظهور مکاتب فکری و ایدئولوژی‌های نو، در حال زایش جهانی جدید بود. جهانی که در آن جوامع آن قدر به هم نزدیک می شدند که تأثیر متقابل آنها بر همدیگر غیر قابل اجتناب بود. روی دیگر سکّه این بود که در این شرایط به دلیل حضور قوی فرهنگ ملّی‌گرایی و در بعضی موارد‌، ملّی‌گرایی افراطی، و جدال بر سر منابع طبیعی انرژی (نفت و گاز) می‌توانست موجب جنگ و درگیری بین کشورها شود. از طرف دیگر رواج مکاتب فکری مثل مارکسیسم و کمونیسم که آیندۀ جهان را در گروِ نبرد کارگران و سرمایه‌داران می‌دیدند، به پیچیدگی شرایط می‌افزود.

عبدالبهاء علی‌رغم شرایط پیچیدۀ موجود و با توجه به شناختی که از روند تکامل اجتماعی بشر داشت، شرایط را برای ارائۀ نظریۀ «صلح و اتّحاد جهانی» مناسب و لازم می‌دید، هرچند برای بسیاری در اوایل قرن بیستم این تفکّر، غریب و غیر محتمل به نظر می‌رسید. 

 در سال ۱۹۰۶ میلادی (۱۲۸۴ ه.ش) عبدالبهاء در پاسخِ نامۀ یکی از دوستداران خود۳ می‌نویسد: 

«در گذشته، ائتلاف جهانی غیر قابل اجرا بود، چون ابزار و وسایل ائتلاف وجود نداشت؛ ولی امروز به دلیل تسهیل ارتباطات و نشریات، در حقیقت پنج قارّه جهان، مانند یک قاره هستند و همه به هم نیازمند هستند و هیچ اجتماع و کشوری بی نیاز به دیگران نیست

(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ مکاتیب عبدالبهاء، ج ۱؛ صص ۳۵۶ و ۳۵۷)

و در ادامۀ این نامه، مانیفستی در هفت اصل ارائه می‌دهد که در آن ستون‌های برقراری اتّحاد جهانی را مشخص می‌کند. این نامه بعدها به «لوح هفت شمع اتّحاد» مشهور شد.

هفت اصل اساسی که عبدالبهاء آنها را برای ایجاد اتّحاد جهانی لازم می‌داند‌، به اختصار عبارت‌اند از:

 ▪️ شمع اول : وحدت سیاسی (تشکیل جوامع بین‌المللی مثلِ سازمان ملل متحد)

 ▪️ شمع دوم : وحدت آراء در امور عظیمه (اتّحاد فکری در جهت حلّ مشکلات جهانی)

 ▪️ شمع سوم : وحدت آزادی (اصل آزادی برای همۀ انسان‌ها از هر نژاد، ملّت، دین و تفکّر)

 ▪️ شمع چهارم : وحدت دینی (عدم برجسته‌کردن اختلافات فرعی در ادیان)

 ▪️ شمع پنجم : وحدت وطنی (اتّحاد ملّت‌ها در سطح دنیا، ایجاد نوعی نظام فدراتیو جهانی)

 ▪️ شمع ششم : وحدت جنس (وحدت ملّیت‌ها و نژادهای مختلف)

 ▪️ شمع هفتم : وحدت لسان (ضمن وجود زبان ملّی هر کشور، ایجاد زبان بین‌المللی جهت آسان شدن ارتباطات)

 ایدۀ نزدیکی «شرق و غرب»

به دنبال انقلاب جوانان تُرک در سال ۱۹۰۸ میلادی (۱۲۸۶ه.ش) در امپراتوری عثمانی، عبدالبهاء و خانواده‌اش که به امپراتوری عثمانی تبعید و زندانی شده بودند، آزاد می‌شوند. عبدالبهاء در اولین فرصت پس از رها شدن از قید تبعید و زندان، سفر تاریخی خود را به اروپا، آمریکا و کانادا آغاز می‌کند. وی در زمان شروع این سفرها (۱۹۱۱ میلادی) حدوداً ۶۷ ساله است، ولی این موضوع نمی‌تواند مانع از اقدام وی گردد. 

او از معدود متفکّران شرقی است که از موضع ضعف به غرب نمی‌رود، بلکه او با تکیه بر فرهنگ غنی و سابقۀ تمدّن چندهزار‌سالۀ شرق، به غرب می‌رود تا ایده‌ای جسورانه و نو ارائه دهد. ایده‌ای برای دوستی و اتّحاد شرق و غرب و به دنبال آن، اتّحاد جهانی.

وی معتقد است که غرب و شرق، هر کدام به‌تنهایی نمی‌توانند ضامن پیشرفت کل بشر باشند، لذا لازم است برای رسیدن به سعادت کل بشر، شرق و غرب به دور از جنگ و درگیری به هم نزدیک شده، از ظرفیت‌های موجود به بهترین صورت استفاده کنند. 

در اوایل قرن بیستم، غرب، مرکز علم و آگاهی و آزادی و پیشرفت به شمار می‌رفت و شرق به عنوان مرکز جهالت و خرافات و سنت‌پرستی و عقب‌ماندگی شناخته می‌شد. بسیاری در شرق شکوفایی تمدّن غرب را مناسب و مفید برای جهان نمی‌دانستند، زیرا آن را تمدّنی برآمده از تفکّر کفر و الحاد می‌دانستند که می‌توانست باعث تضعیف و یا نابودی ساختارهای مذهبی حاکم بر شرق شود. از طرف دیگر افراد بسیاری در غرب، شرق را مرکز خرافه و عقب‌ماندگی و حتی مانعی برای پیشرفت تمدّن غربی می‌دانستند. تنها مورد مطلوب در شرق، منابع طبیعی عظیمی بود که می‌توانست به صنایع غرب کمک کند. این تقابلِ «سنت و مُدرنیته» روزبه‌روز شدیدتر می‌شد. هدف عبدالبهاء کم کردن این تقابل و تبدیل آن به دوستی و اتّحاد بود. او در یک سخنرانی می‌گوید: 

«من این سفر را برای اُلفتِ شرق و غرب می‌نمایم. امیدوارم شما هم مدد نمایید. شش‌هزار سال است اوقات را به جنگ و جدال گذراندیم، نتایج آن را دیدیم. حال چند وقت در محبّت و الفت، همّت صرف نماییم، اگر دیدیم ضرر دارد برگردیم.» 

(عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ صص ۷-۱)

سفرهای عبدالبهاء به غرب، حدود سه سال طول می‌کشد. او در این مدت در صدها جلسه با هزاران نفر از گروه‌های مختلف در کشورهای مختلف اروپایی، کانادا و آمریکا دیدار داشته است. و در دیدارها و سخنرانی‌های خود در دانشگاه‌ها، کلیساها و دیگر مکان‌های مذهبی در برابر افرادی از طبقات مختلف اجتماعی، دانشمندان، دانشگاهیان، اقلّیت‌های دینی، نژادی، مقامات دولتی و غیره از آنها برای اقدام و پی‌ریزی صلح عمومی و اتّحاد جهانی دعوت می‌کند. او از همگان می‌خواهد که کوشش نمایند تا مبانی اقتصادی، حقوقی و فرهنگی در جهان بر اساس اصل یگانگی و برابری بنیادی انسان‌ها تنظیم گردد، چون تنها راه رسیدن به صلح عمومی و اتّحاد جهانی را در این مسیر می‌بیند. ارزش بنیادی و یکسان انسان‌ها، عدالت اقتصادی و اجتماعی، تکیه بر علم و دانش، جدایی دین از سیاست، از اصولی است که عبدالبهاء در سخنرانی‌های خود به آنها می‌پردازد. 

نگاهی مختصر به اصول ارائه شده

مهم‌ترین عامل و نقطۀ اتّصالِ وحدت، در نگاه عبدالبهاء «انسان» است. تعریف انسان در نگاه او صرفاً یک تعریف زیست‌شناختی نیست، همچنانکه یک تعریف صرفِ دینی هم نیست. او می‌کوشد تعریفی مبنی بر یگانگی بنیادیِ همۀ انسان‌ها ارائه دهد و این یگانگی را عامل اتصال و وحدت عالم می‌داند. از منظر عبدالبهاء: «…. عالم انسانی همانند درخت است، ملل و مردمان همچون اعضای مختلف یا شاخه‌های آن درخت و افراد انسانی همچون میوه‌ها و شکوفه‌هایش» (سخنرانی در نیویورک در تاریخ ۲ دسامبر ۱۹۱۲/ عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۱؛ ص ۴۰) عبدالبهاء در نگاهی دیگر، انسان را در بستر سودمندی برای دیگران معرفی می‌کند، و تلاش برای خدمت به دیگران را مایۀ افتخار انسان‌ها می‌داند. او در رسالۀ مدنیه می‌نویسد: «شرافت و مفخرت انسان در آن است که بین ملأ امکان منشأ خیری گردد.» 

عالم انسانی همانند درخت است، ملل و مردمان همچون اعضای مختلف یا شاخه‌های آن درخت و افراد انسانی همچون میوه‌ها و شکوفه‌هایش.

مبنای نظریۀ وحدت جهانی او ارزش یکسان انسان‌هاست و این کُلیّت در جلوۀ خُردِ خود، آزادی، برابری بنیادی و حقوقی افراد، شامل زن و مرد، نژادهای گوناگون، ملّیت‌های مختلف و ادیان و باورهای گوناگون را در بر می‌گیرد.

تحوّلات بسیار بزرگی که بعد از عصر رنسانس در حوزۀ علم و دانش به وجود آمد، موجب تغییرات بسیار مثبتی در زندگی افراد گردید. عبدالبهاء برخلاف بسیاری در شرق، این پدیده را بسیار مثبت ارزیابی کرد. به عقیدۀ او علم مایۀ مباهات نوع بشر است. او ترقّیات جهان را وام‌دار علم می‌داند. در نگاه او «اعظم منقبت عالم انسانی، علم است؛ زیرا کشف حقایق اشیاست …. علم، سبب راحت و آسایش است. علم، سبب عزت عالم انسانی است.» (سخنرانی در دانشگاه استنفورد، کالیفرنیا؛ اکتبر ۱۹۱۲/ عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۲۶۷)

در جهانی که از بی‌عدالتی رنج می‌برد‌، تلاش در جهت از بین بردن اختلاف طبقاتی شدید، از مهم‌ترین دغدغه‌های اوست. وی ضمن تقدیر از تلاش و کوشش افراد، جهت کسب درآمد و ثروت، الگویی از اقتصاد را تأیید می‌کند که مانع از فقر و ثروت افراطی می‌شود. عبدالبهاء معتقد است: «… و اعتدال این است که قوانین و نظاماتی وضع شود که مانع ثروت مفرطِ بی‌لزوم بعضی نفوس شود و دافع احتیاجات ضروریۀ جمهور گردد.» (عبدالبهاء؛ پیام ملکوت؛ ص ۱۴۲) برای عبدالبهاء در مسیر رسیدن به وحدت جهانی، تعدیل اقتصادی و جلوگیری از فقر و ثروت افراطی بسیار مهم و اساسی است.

در بستر تاریخ، دخالت رؤسا و متولیان دین در امور سیاسی موجب نابسامانی‌ها و خسارات بسیاری برای بشر بوده است. عبدالبهاء این دخالت را یکی از مهم‌ترین موانع سعادت بشر می‌داند و می‌گوید: 

«… دین از سیاست جداست، دین را در امور سیاسی مدخلی نه، بلکه تعلّق به قلوب دارد نه عالم اجسام. رؤسای دین باید به تربیت و تعلیم نفوس پردازند و ترویج حسن اخلاق نمایند، ولی در امور سیاسی مداخله ننمایند

(همان‌؛ ص ۳۰)

عبدالبهاء با تاکید بر اینکه «عالم، محتاج صلح عمومی است. تا صلح عمومی اعلان نشود عالم راحت نیابد.» (همان‌؛ ص ۴۸) می‌خواهد نگاه جهان را به این اصل مهم جلب کند که صلح، مهم‌ترین عامل سعادت بشری است؛ ولی او به‌خوبی می‌داند که این اتفاق، به‌سادگی رخ نخواهد داد و صلح عمومی به‌یکباره به وجود نخواهد آمد. مقدمات و تغییرات بنیادی زیادی در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی لازم است. به تلاش، کوشش و فداکاری نیاز دارد. همچنین لازم است فرهنگ رایج هزاران سالۀ توسّل به زور برای حل مشکلات، اصلاح شود. به قول برتراند راسل: 

«… هرگز کار ما تمام نخواهد بود تا آنکه جنگ را از میان برداریم. برای تأمین این منظور، باید آدمی را ترغیب کنیم که مسائل بین‌المللی را با روشی نو بنگرد، نه به عنوان زورآزمایی … تغییر دادن عادات ذهنی که طی قرن‌ها مَلکۀ آدمی شده است کار آسانی نیست، اما چاره‌ای نداریم جز اینکه به تغییر این عادت ذهنی همّت گماریم

(راسل، برتراند؛ آیندۀ بشر؛ ص ۴۲)

عبدالبهاء معتقد است تکیه بر اصل یگانگی انسان، می‌تواند در جهت تغییر تفکّرات انسانی مؤثر باشد. بر این اساس، هیچ قوم و یا ملّتی بر دیگری برتری ذاتی ندارد و لازم است انسان‌ها به جای استفاده از زور برای حل مشکلات بین خود، روش گفتگو، همکاری و همیاری را برگزینند تا شرایط رفاه و آسایش کل بشر فراهم شود.

وحدت مورد نظر عبدالبهاء، همه مثل هم بودن و یک‌دست شدن نیست؛ از نظر او با وجود تنوّع نژادی، وطنی، زبانی و دینی می‌توان به وحدت رسید. جهان از نگاه او همانند یک تابلو نقاشی زیباست که علی‌رغم اینکه هر ضربۀ قلم مو، هویت، شکل و رنگ خاص خود را دارد، ولی وقتی توسّط یک نقاش هنرمند در کنار هم قرار می‌گیرند، با وجود گوناگونی، اختلاف، و گاه متضاد بودن، تصویری زیبا حاصل از همپوشانی، همراهی و مکمّل بودن را در قالب یک تابلو نفیس به نمایش می‌گذارند. چنانچه خود در یک سخنرانی در نیویورک می‌گوید:

«البته واضح است که در میان نوع بشر تفاوت است. ذائقۀ انسانی تفاوت می‌کند. افکار، ملّیت، نژاد و زبان‌ها مختلف هستند. پس نیاز به جهت جامعه‌ای هست که این اختلافات را موازنه نماید و مردمان این عالم را اتّحاد بخشد. … می‌توانیم بر شرایط غلبه نماییم تا جایی که تفاوت‌ها به‌تمامی رخت بربندند و همۀ نژادها پیشرفت نمایند۴

(سخنرانی عبدالبهاء در نیویورک؛ ژوئن ۱۹۱۲)

از دیروز تا امروز

بر بستر ویرانه‌های جنگ‌های جهانی اوّل و دوم، تفکّرات مدرنی شکل گرفت: تشکیل جامعۀ ملل و سپس سازمان ملل متّحد، تصویب اعلامیۀ حقوق بشر در سال ۱۹۴۸، تولّد اتّحادیه‌های منطقه‌ای و قارّه‌ای در جهان، نشانه‌هایی از تغییر جهتِ جهان به سوی همگرایی بود. تقریباً از دهۀ ۱۹۸۰ مفهوم «جهانی شدن»۵ یکی از گفتمان‌های مهم و یکی از دغدغه‌های فکری اندیشمندان و متفکّران جهان شد. مفاهیمی مثل «اقتصاد جهانی، فرهنگ جهانی، جامعۀ جهانی، از گفتمان‌های رایج در سالیان کنونی است‌. رواج اینترنت از اوایل ۱۹۹۰ در شتاب‌گیری این روند، بسیار مؤثّر بوده است.

جهان کنونی شاید جای بسیار ایده‌آلی نباشد و با مشکلات بسیار زیادی همچون نابرابری‌ها، فقر، جنگ، عدم توسعۀ پایدار و مشکلات زیست‌محیطی دست به گریبان باشد، و زمان بسیار طولانی تا رسیدن به شرایط وحدت جهانی، پیش رو داشته باشد و شاید مفهوم اتّحاد جهانیِ مورد نظر عبدالبهاء با آنچه اکنون به عنوان «جهانی‌شدن» مطرح است تفاوت‌هایی داشته باشد، امّا نشانه‌ها می‌گویند، با همۀ موانعِ پیش رو، عزم بشر برای رسیدن به اتّحاد و همبستگی جهانی روزبه‌روز راسخ‌تر می‌شود. 

گاندی می‌گوید: «اگر این جهان نتواند روزی به شکلِ جهانی واحد درآید، هیچ میل ندارم که در آن زندگی کنم.» (گاندی، مهاتما؛ همۀ مردم برادرند؛ ص ۳۰۱)

 از امروز تا فردا

بیش از پیش احساس می‌شود که جهان نیاز به نقّاشان هنرمند بی‌شماری دارد که رنگ‌های به‌ظاهر متضاد و مختلف را در کنار هم قرار داده و تابلویی زیبا و بی‌نظیر از یگانگی، همدلی و وحدت را نقاشی نمایند. 

با دقّت به نشانه‌هایی که در جهان دیده می‌شود امروز شاید با قطعیت بیشتری بتوان گفت که گرایش روند جهانی (trend tendency) در جهت تحقّق آرزوی عبدالبهاء در حرکت است.

«از دل و جان آرزو می‌نمایم که روزی آید که خیمۀ وحدت عالم انسانی در وسط عالم بلند شود و صلح بر جمیع آفاق موج زند

(عبدالبهاء؛ مِن مکاتیب عبدالبهاء؛ عبدالبهاء؛ ج ۱؛ ص ۲۱۹)

شاید این مقالات را نیز دوست داشته باشید:
صلح‌جویی
عدالت

یادداشت‌ها:

 ۱– میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۸۱۲ – ۱۸۷۸)؛ میرزا آقاخان کرمانی (۱۸۵۳ – ۱۸۹۶)؛ میرزا ملکم خان (۱۸۳۳ – ۱۹۰۸)؛ میرزا حسین‌خان قزوینی (۱۸۲۶ – ۱۸۸۱).
۲– عبدالبهاء فرزند میرزا حسین‌علی نوری (بهاءالله) (مه ۱۸۴۴ – نوامبر ۱۹۲۱).
۳– نامه خطاب به خانم «جین الیزابت وایت» همسر رئیس کلیسای آزاد اسکاتلند نوشته شده.
۴– (THE PROMULGATION OF UNIVERSAL PEACE:Talk in new york and fanwood, june 1912-pp:26-28)
۵– در رابطه با ارائۀ تعریفی جامع‌ومانع از پدیدۀ جهانی‌شدن میان صاحب‌نظران و اندیشمندان، اجماع نظر حاصل نشده و هر دسته از آنان به‌تناسب برداشتی که از این پدیده دارند و پیش‌زمینه‌های ذهنی و ایدئولوژی سیاسی که بدان تعلق دارند تعریف خاصی از این پدیده ارائه داده‌اند. در برخی از این تعاریف، جنبه اقتصادی جهانی‌شدن غلبه دارد و در برخی دیگر ابعاد سیاسی، فرهنگی یا ارتباطی آن بیشتر مدنظر قرار می‌گیرد. (میرمحمّدی، داود؛ جهانی‌شدن، ابعاد و رویکردها؛ فصلنامه مطالعات ملی؛ سال سوم؛ بهار ۱۳۸۱-ص ۲)

کتاب‌شناسی:

عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۱؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملّی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ ۱۹۲۱ میلادی.

عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملّی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ ۱۹۲۷ میلادی.

عبدالبهاء؛ مکاتیب عبدالبهاء، ج ۱؛ طهران: مؤسّسه ملی مطبوعات امری؛ ۱۹۱۰ میلادی.

عبدالبهاء؛ مِن مکاتیب عبدالبهاء؛ عبدالبهاء، ج ۱؛ برزیل: دارالنشر؛ بی‌تا.

اشراق‌خاوری، عبدالحمید؛ پیام ملکوت؛ هندوستان: بی‌نا؛ ۱۹۸۶ میلادی.

راسل، برتراند؛ آیندۀ بشر؛ ترجمۀ م منصور؛ تهران: انتشارات اندیشه؛ ۱۳۴۳.

گاندی، مهاتما؛ همۀ مردم برادرند؛ ترجمۀ محمود تفضلی؛ تهران: کمیسیون ملّی یونسکو در ایران و انتشارات امیرکبیر؛ ۱۳۴۸.

AbdulBaha, THE PROMULGATION OF UNIVERSAL PEACE: Talk in new york and fanwood, june 1912میرمحمّدی، داود؛ جهانی‌شدن، ابعاد و رویکردها؛ فصلنامه مطالعات ملی؛ سال سوم؛ بهار ۱۳۸۱.

5
  • صالح پویا

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

Farzaneh Mobine | 16 August 2021

Thank you just beautiful and informative

21 دقیقه

مقالات اخیر

فیلم های اخیر