https://ganjepenhan.com/%d8%a7%d8%b5%d9%84%d8%a7%d8%ad%d8%a7%d8%aa-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%d8%a6%db%8c-%d8%ad%d8%a7%da%a9%d9%85%d8%a7%d9%86/

در عصر قاجار، هرچند در ظاهر پادشاه تنها تصمیم‌گیرنده، قانون‌گذار و قوّۀ اجرائی امور مملکتی بوده است، امّا در واقع بسیاری از تصمیمات و اقدامات توسّط حاکمان و متنفّذان محلّی صورت می‌پذیرفته است. (تاریخ ایران مدرن؛ صص ۲۸-۲۷) عدّه‌ای عناصر ساختار قدرت در ایرانِ عصر قاجار را عبارت از شاهزادگان، مستوفیان، درباریان، وزیران و حاکمان محلّی دانسته‌اند. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۲۴۴) با توجّه به سخنان عبدالبهاء در رسالۀ مدنیّه، ساختار اجرائی حکومت ایران متشکّل از سه جزء و سازۀ سلطنت، وزارت و حاکمان محلّی بوده و کُهنگی و ناسازگاری این سه جزء با یکدیگر و ناهمسانی آنان با نیازهای زمانه موجب فقر و ناآسودگی مردم، ویرانی مملکت، کم شدن جمعیت و ضعف قدرت و عزّت حکومت مرکزی در جهان بوده است.

عبدالبهاء در نگاه به این ناسازگاری‌ها و ناهمسانی‌ها، سعی در اصلاح ساختاری و ایجاد نظامی اخلاقی داشته است. وی برای هر سه جزء سلطنت/حکومت مرکزی، وزارت و حاکمان محلّی ویژگی‌ها، شرایط و وظایفی را لازم می‌داند و برمی‌شمارد که موجب آبادی مملکت، ثروتمندی و آسایش مردم و قدرت و نفوذ و عزّت بیشتر حکومت ایران در جهان می‌گشته است.

1. ویژگی‌ها و وظایف پادشاه

شیوۀ پادشاهان قاجار همچون پادشاهان پیش از آنان خودکامانه بوده است، چنان‌که اروپاییان قرن نوزدهم آن را «مستبدّ شرقی» می‌نامیده‌اند. (تاریخ ایران مدرن؛ ص ۲۷) گروهی امّا دوران نخستین این سلسله را «استبداد صالحی» دانسته‌اند که به‌زودی به پایان رسیده است. (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ ص ۳۱۰) چنین رویۀ مملکت‌داری همزمان با وقوع انقلاب فرانسه و تغییرات جهانی، ایران را به سرعت از تمدّن جهانی دور می‌ساخت. (روزگاران دیگر؛ ص ۱۳۵) 

از آنجایی که هر انسانی برای موفقیّت، نیازمند ابزار و شرایط مناسبی است، برای پادشاهان نیز ضروری بوده است که نیّت صالح و نیکو را در خود پرورش داده، به دو سلاح عقل و عدل مجهّز گردند. وظایف پادشاهان قاجار حفظ و حراست مرزها و اجرای عدالت در درون مملکت و میان مردمان بوده است. (قبلۀ عالم؛ ص ۴۷) از نگاه عبدالبهاء، برای آنکه پادشاهی سلطنت و حکومتی نیرومند و بانفوذ در جهان دارا باشد، لازم است که خود را به دو قوّۀ عقل و عدل مجهّز سازد:

«دو رایتِ۱ اعظم است که بر افسر هر جهانبانی سایه افکند، به مثابۀ نیّر اعظم، انوار ساطعۀ حکومتش به کمال سهولت در ارکان عالم نفوذ کند: رایت اوّلیه، عقل و رایت ثانیه، عدل.»

(عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۲) 

از نظر وی عدل، علاوه بر آنکه قدرت و نفوذ جهانی پادشاه را افزایش می‌دهد، سبب خشنودی مردم و افزایش مقبولیت سلطنت و حکومت وی در میان آنان می‌شود. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۲) از نگاه عبدالبهاء، توان سازندگی و آبادی هر سلطنت و حکومتی در جهان، به عدالت پادشاه بسته است. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۲)

حاکمان باید عادل باشند

از دید او هر پادشاه، زمانی به عدالت و حقوق‌پروری دست می‌یابد که نفع مردمانش را بر نفع خویش ترجیح دهد و از آن بالاتر، بدین دیدگاه فرا رسیده باشد که ثروت و غنای حقیقی هر سلطنت و حکومتی در غنا و ثروت مردمانش می‌باشد، نه در گنج‌خانه‌ها و خزائن سلطنتی. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۶)

از دیگر نکته‌های جالب نظر در رسالۀ مدنیه، دیدگاه عبدالبهاء دربارۀ جنگ است. عبدالبهاء با وجود مخالفتی که با جنگ و خرابی و خون‌ریزی دارد، آن را برای سرکوب سرکشان و قانون‌شکنان با نیّت ایجاد یک‌پارچگی و صلح و آرامش مملکت جایز می‌داند. او جنگی را که موجب صلح و یک‌پارچگی مملکت شود، مخالف عدل نمی‌شناسد. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۳) وی چنین اقدامِ به‌ظاهر ظالمانه‌ای را عین عدل می‌انگارد، به شرطی که این کشورستانی و کشورگشایی به نیّت سرکوب سرکشان و آشوبگرانی باشد که یک‌پارچگی مملکت را از بین برده، آرامش و صلح را برهم زده‌اند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۳) شاید چنین گوش‌زدی از جانب عبدالبهاء اشاره به وظیفۀ شاهان در حفظ و حراست مرزهای مملکتی بوده باشد. (قبلۀ عالم؛ ص ۴۷) 

چنین اقدامی از نظر عبدالبهاء نباید محدود به مملکتی خاص گردد، بلکه یکی از وظایف مهمّ و اصلی پادشاهان قدرتمند در جهان آن است که صلح عمومی را در سرتاسر جهان برقرار سازند و آنچه را که وحدت و آرامش و صلح جهانی را تهدید می‌نماید، از میان بردارند، ولو به قوّۀ قهریه. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۳)

پس، ضروری است که پادشاهان با نیّت صالح، به سلاح عدالت و عقلانیّت مجهّز گردند تا قادر بر آن شوند به وظیفۀ اصلی خویش که ایجاد صلح و آرامش و وحدت و ثروت همگانی است، عمل نمایند. 

2. ویژگی‌ها و وظایف وزیران

دوّمین رکن اجرائی که در رسالۀ مدنیه بدان پرداخته شده، رکن وزارت است. عبدالبهاء برای وزیران دو توانایی اخلاقی و علمی-مهارتی را لازم می‌داند. با ظهور قاجار و به قدرت رسیدن آقامحمّدخان بسیاری از مقامات وزارتی برچیده شد، امّا به‌تدریج، به‌ویژه بعد از او، این وزارت‌خانه‌ها دوباره برای ادارۀ امور مملکتی برقرار گردید. (تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)؛ ص ۲۰۲) این امر با تشکیل شورای دولت در سال ۱۲۷۵ هجری قمری( برابر با ۳۸-۱۲۳۷ هجری شمسی) به مدّت کوتاهی تکمیل گردید، امّا همواره دچار نوسانات بسیار بوده است. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۵۳)

از نگاه عبدالبهاء، وزیری شایستۀ وزارت است که پیش از دارا شدن هر دانش و مهارتی، دارای دو صفت اخلاقیِ رضای حق و قناعت شده باشد. یک وزیر هرگز نباید رضا و خشنودی خود را بر رضای حق ترجیح دهد: «و هم‌چنین وزرای مکرّم و وکلای مفخّمی که رضای حق را بر رضای خود مقدّم داشته» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۶) این بدان معنی است که هر وزیری باید نفع شخصی خویش را فراموش کرده، به اصول و قواعدِ نیکِ اخلاقی مقیّد و پایبند باشد و تنها در این صورت است که او می‌تواند به دیگر شرطی که مورد نظر عبدالبهاء است، دست یابد: قناعت. از نگاه عبدالبهاء، وزارت نباید وسیله‌ای برای ثروت‌اندوزی وزیر شود. وزیر شایسته، کسی است که به اندک مقرّری خویش قناعت کند: «به وظیفۀ۲ زهیدۀ۳ خود قناعت نموده» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۶) تنها با داشتن این دو شرط و توانایی روحی-اخلاقی است که دیگر شرایط و توانایی‌ها می‌تواند کارساز و مفید واقع گردد. هم‌چنین، از جمله شرط‌های موفّقیّت هر وزیری آن است که در امور سیاسی ماهر و آزموده باشد، چه بی این وسیله از انجام حکمت حکومت و حکومت حکیمانه محروم خواهد ماند: «و در فنون سیاسیه عَلمِ مهارت کلّیه را بر اتلال حکمت حکومتیه برافراشته»(رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۶) 

از نگاه عبدالبهاء، هر وزیری علاوه بر مهارت‌های سیاسی، باید به دانش‌های گوناگون مربوط نیز مجهّز باشد: «در انجمن دانش چون مصباح معارف افروخته» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۶) می‌دانیم که هوش، توانایی کاربست مهارت‌ها و دانش‌ها است. اگر وزیری مهارت و دانش کافی داشته باشد، امّا از هوش کافی و لازم بهره‌مند نباشد، از انجام وظایف خویش عاجز خواهد ماند. شاید بدین سبب است که عبدالبهاء بر این یکی شرط نیز دست می‌گذارد: «و به فکر ثاقب۴ و رأی صائب۵، دولت متبوعۀ خود را مطاع دول عالم … فرموده» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۷) از نظر وی، وزیری که دارای چنین توانایی فکری باشد، می‌تواند دیگر دولت‌های جهان را تحت تأثیر اقدامات کشور خویش قرار دهد.

دیگر شرط موفقیّت هر وزیری نیّت اوست. یک وزیر باید در پی ثروت و آبادی مملکت خویش باشد: «و از اطوار و افکار و رفتارشان آثار دولت‌خواهی واضح و نتایج معموریت‌پروری لایح» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۶) او باید شب و روز در فکر انجام کارهای مهمّ بوده، اقداماتی انجام دهد که سبب ترقّی و پیشرفت مردمش شود: «روز و شب مشغول به تمشیت۶ مهامّ امور۷ و احداث و ایجاد وسایل ترقّی جمهور بودند.» (رسالۀ مدنیه؛ ص26) همچنین، مقام سلطنت و حکومت را مرکز تصمیم‌گیری‌های بزرگ و حلّ و فصل امور مهمّ جهانی قرار دهد تا بدین واسطه سبب عزّت دولت و ملّت شود. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۷)

پس، در مجموع درمی‌یابیم که از نظر عبدالبهاء، وظایفی چون آبادی مملکت، ترقّی ملّت، شرکت در تصمیمات جهانی، و افزایش عزّت و شأن حکومت و ملّت، از جمله وظایف مهمّ هر وزیری است. چنین وظایف کلّی جز با داشتن هوش، دانش، مهارت سرشار، نیّت خیر و ترجیح منافع مردم بر منافع خویش ممکن نمی‌گردد.

3. ویژگی‌ها و وظایف بزرگان و حاکمان محلّی

حکومت قاجار برای ایجاد ثبات و آرامش در مملکت، قدرت خود را بین شاهزادگان خاندان شاهی و دیگر افرادِ مهمّ طایفۀ حاکم، تقسیم نموده بود. (قبلۀ عالم؛ ص ۵۸) فتح‌علی شاه و فرزندانش که شمار آنان به ده‌هزار نفر می‌رسید، طبقۀ اشرافی جدیدی را در بافتار سیاسی-اجتماعی ایران پدید آورده بودند. (قبلۀ عالم؛ صص ۶۱-۶۰) اینان تمامی حکومت‌های محلّی را در اختیار گرفته، (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۲۲۹) موجبات بی‌نظمی فراوانی را پدید آورده بودند. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۳۸) علاوه بر این شاهزادگان، خان‌های حاکم بر جمعیت ایلیاتی نیز بر بی‌نظمی و تضعیف حکومت مرکزی می‌افزودند. (قبلۀ عالم؛ ص ۴۳) تشکیل عدلیه برای جلوگیری از تعدّی‌های حاکمان محلّی و یک‌پارچه نمودن اقدامات آنان بود. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۱۷۷) هرچند ناصرالدّین شاه در بعضی مواقع برای حفظ سلطنت خویش از برکناری آنان ابایی نداشت (قبلۀ عالم؛ ص ۵۲۸)، امّا این برکناری‌ها و تشکیل عدلیه، هیچ‌کدام مانع از بروز خودسری‌های محلّی و رواج بیداد‌گری شاهزادگان و خان‌های ایلات نگردید. (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ صص ۳۱۲-۳۱۱) 

عبدالبهاء در رسالۀ مدنیه، حاکمان محلّی را پایه‌های حکومت مرکزی می‌داند: «و همچنین سروران خردمندان۸ از اهالی و متحیّزان۹متنفّذانِ ولایات و نواحی که ارکان حکومت‌اند.» (رسالۀ مدنیه؛ ص28) او توانمندی‌هایی را برای حاکمان و متنفّذان محلّی لازم و شایسته می‌داند که برای پادشاه و وزیران نیز برشمرده است. وی بلندی رتبه و شأن یک حاکم محلّی را در آن می‌داند که با مردمانش مهربان بوده، در فکر پیشرفت و آبادی مملکت و ثروتمندی و آسایش همگان باشد: «علوّ منزلت و سموّ شأن و سعادتشان در خیرخواهی عموم و تفقّد۱۰ و تجسّس وسایل عَمار۱۱ مملکت و ثروت و آسایش رعیّت است.» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۸) 

عبدالبهاء صفات نیکی چون غیرت، هوش، دانش و درایت را کافی نمی‌داند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۸) از نظر وی این توانایی‌ها زمانی سودمند‌اند که به شیوه‌ای اخلاقی برای خدمت به مردم و حکومت همراه باشد: «آیا در ملازمت صداقت و راستی و غیرت و حمیت‌پروری و ابتغاء۱۲ مَرضات۱۳ الهی و استجلاب۱۴ حسن انظار خسروی و استرضاء۱۵ خاطر جمهور اهالی است؟» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۸) و اگر غیر از این باشد، یعنی هوش و دانش و شجاعت این افراد برای خوش‌گذرانی و سود شخصی‌شان به کار رود، چنان توانمندی‌هایی موجب ویرانی مملکت و تضعیف و بدنامی حکومت و آزار مردم خواهد شد. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۸) این امر تا بدان حدّ در نظر عبدالبهاء زیان‌مند و نامطلوب است که وی چنین نفوس بداخلاقی را از استخوان‌های پوسیده نیز پست‌تر می‌انگارد: «فواللّه عظام۱۶ بالیه۱۷ در قبور از چنین نفس و امثال او بهتر است.» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۸) چراکه در نظر وی، چنین نفوسی از صفات انسانی و عوالم بشری دور و بی‌بهره‌اند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۸) 

پس، از نگاه عبدالبهاء، حاکمان محلّی چون از ارکان حکومت شمرده می‌شوند، ضروری است که نه‌تنها توان انجام امور محلّی را داشته باشند، بلکه به لحاظ اخلاقی نیز دارای صداقت و نیّت صالح گردند و این در حالی بوده است که حاکمان محلّی در جهل و فساد اخلاقی و بیدادگری و جلب منافع شخصی فرسنگ‌ها از نظرات و توصیه‌های عبدالبهاء دور بوده‌اند.

4. محدود کردن قدرت حاکمان محلّی

گفتیم که از جمله مشکلات بزرگ و ویرانگر ایرانِ زمان قاجار، قدرت بیش از حدّ حاکمان محلّی و ضعف حکومت مرکزی در ایجاد یک‌پارچگی امور مملکتی بوده است. (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ صص ۳۱۲-۳۱۱) عبدالبهاء بر این باور بوده است که محدود نمودن قدرت حاکمان محلّی امری مفید و به‌شدّت ضروری است. او به ویژه با تأکید، لازم می‌دانسته است که محاکمه و مجازات افراد از قوانینی یکسان در کلّ مملکت پیروی نماید و ضروری است که اجرای مجازات‌هایی چون قتل و حبس با اجازۀ حکومت مرکزی باشد (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۹)، چیزی که امروزه در تمامی کشورهای پیشرفته در حال اجرا است. وی چنین قراری را نه‌تنها شرط عقل که موافق احکام شریعت نیز می‌داند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۸)

از نکات مهم و جالبی که در این مورد ذکر شده است، کشتار تعداد زیادی از مردم بی‌گناه در زمان‌های گذشته است. عبدالبهاء بیان می‌دارد که با تصمیم‌گیری‌های خودسرانه‌ و بیدادگرانۀ حاکمان محلّی و نیز بر اثر جنگ‌های داخلی، جمعیت پنجاه میلیونی ایران به‌تدریج، به کمتر از ده میلیون نفر کاهش یافته است.(رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۸) عدّه‌ای جمعیت ایران را در زمان نگارش رسالۀ مدنیّه، ۱۸۷۵ میلادی، حدود ده میلیون نفر تخمین زده‌اند (قحطی بزرگ؛ ص ۱۴۷) عدّه‌ای دیگر جمعیت ایران را در اوایل قرن نوزدهم به‌سختی شش میلیون نفر دانسته‌اند. (قبلۀ عالم؛ ص ۴۹) البتّه ارقام جمعیتی چهار و پنج میلیون نفر نیز ذکر گردیده است. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۱۲۰)

پس، از نگاه عبدالبهاء، حکومت مرکزی باید با وضع قوانینی یکسان در سرتاسر مملکت، قدرت حاکمان محلّی را تا اندازه‌ای که برای وحدت مملکت به ویژه در اِعمال مجازات‌های سنگین و خاص لازم است، محدود و اجرای هر تصمیمی در این قبیل موارد را موکول به رضایت حکومت مرکزی نماید.

قوه اجرایی؛ برای عملکرد بهتر باید به صفاتی اخلاقی مجهّز باشند

بدین ترتیب درمی‌یابیم که از نگاه عبدالبهاء، هر سه رکن و جزء اصلی اجرائی لازم است به دو صفت اخلاقی و علمی-مهارتی مجهّز باشند تا بتوانند موجب عزّت و نفوذ رأی حکومت در جهان گشته، اسباب ثروت، صلح و آسایش، وحدت و یک‌پارچگی، پیشرفت، و عزّت و احترام مردمان را فراهم سازند.

شاید این مقاله را هم دوست داشته باشید:

عدالت

یادداشت‌ها:

 ۱– رایت: عَلَم
 ۲– وظیفه: جیره، مستمری
 ۳– زهیده: کم، اندک
 ۴– ثاقب: روشن، درخشان، روشن کننده، نافذ، سوراخ کننده، ستارۀ روشن 
۵– صائب: راست‌ و درست، حق و رسا
 ۶– تمشیت: روان ساختن، به راه انداختن، سر و سامان دادن 
 ۷– مهامّ امور: امور مهمّ
 ۸– سروران خردمندان: سروران خردمند. به قاعدۀ نحو زبان عربی که در نثر دورۀ قاجار به کار می‌رفته است، برای موصوف جمع(سروران)، صفت جمع(خردمندان) آورده شده است.
 ۹– متحیّزان: ساکنان؛ متحیّزانِ متنفّذان: ساکنان متنفّذ
 ۱۰– تنفقّد: واجستن، جستن، مجازاً به معنی دل‌جوئی و مهربانی و غم‌خواری
 ۱۱– عَمار: دیر ماندن و دیر زیستن
 ۱۲– ابتغاء: خواستن ، طلب کردن، سزاوار شدن
 ۱۳– مَرضات: مرضاة: (اسم مصدر) رضا، خشنودی، خشنود شدن
 ۱۴– استجلاب: کشاندن، جلب کردن
 ۱۵– استرضاء: جلب رضایت و خشنودی
 ۱۶– عظام: جمعِ عظم: استخوان
 ۱۷– بالیه: پوسید، کهنه

کتاب‌شناسی:

1. رسالۀ مدنیه، عبدالبهاء، چاپ چهارم، لجنۀ نشر آثار امری(بهائی) به لسان فارسی و عربی، لانگنهاین، آلمان، ١٩٨٤ میلادی

2. تاریخ ایران مدرن، یرواند آبراهامیان، ترجمۀ محمّد ابراهیم فتّاحی، نشر نی، چاپ هشتم، ۱۳۹۱ 

3. اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون، فریدون آدمیّت، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم، ۱۳۹۹

4. ایران در دورۀ سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، انتشارات بهزاد، چاپ دوم، ۱۳۸۹

5. قبلۀ عالم، عباس امانت، ترجمۀ حسن کامشاد، نشر کارنامه، چاپ هفتم، ۱۳۹۸

6. تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)، جلد هفتم-دفتر اوّل، پیتر آوری، ترجۀ مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات جامی، چاپ چهارم، ۱۳۹۷

7. روزگاران دیگر، عبدالحسین زرّین‌کوب، انتشارات سخن، چاپ اوّل، ۱۳۷۵

8. قحطی بزرگ، محمّدقلی مجد، ترجمۀ محمّد کریمی، انتشارات مؤسّسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ سوّم، ۱۳۹۸

0
  • احسان زرّین

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

19 دقیقه

مقالات اخیر