https://ganjepenhan.com/%d8%a7%d8%aa%d9%91%d8%ad%d8%a7%d8%af-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%aa%d8%b1%d8%b3%db%8c%d9%85-%d8%a2%db%8c%d9%86%d8%af%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%81%d8%aa-%d8%b4%d9%85%d8%b9-%d9%88%d8%ad%d8%af/

درآمد

پژوهش در آثار نوشتاری و شیوه عمل ِ عبدالبهاء نشان می‌دهد که وی در مواجهه با مشکلات و معضلات اجتماعی، دو نوع پاسخ و رویکرد مکمّل را در نظر می‌گیرد: پاسخ اوّل، جستجو جهت پیدا کردن راه‌هایی برای غلبه بر مشکلات اجتماعی زمان خود، همچون فقر، جنگ، بی‌عدالتی، بی‌سوادی و نابرابری‌های اجتماعی است؛ و پاسخ دوم، تدوین دیدگاه‌هایی برای حلّ مشکلاتِ پیش روی بشر در آینده است.

 در این دیدگاه‌های آینده‌نگر، تفکّرات عبدالبهاء مرزهای وطن، نژاد، زبان، فرهنگ و دین را پشت سر گذاشته و افق‌های بسیار دور را در نظر می‌گیرد. در نگاه عبدالبهاء، بررسی وضعیت موجود و کارکرد ساختارهای اجتماعی و روند حرکت بشر، نشان می‌دهد که ظهور معضلات بی‌شمار در آیندۀ پیش رو، اجتناب‌ناپذیر است؛ پس او تنها به زمان حال اکتفا نکرده و ایده‌هایی بزرگ برای آینده، ترسیم می‌کند؛ ایده‌هایی به گستردگی آرمان‌های بزرگ بشری، همچون خوشبختی، صلح و سعادت همۀ انسان‌ها.

 این ایده‌های آینده‌نگر او برای نسل امروز بسیار مهم و حیاتی است؛ زیرا جوامع امروزی به‌رغم فاصلۀ زمانی از دوره عبدالبهاء به دلیل پویایی و کاربردی بودن این ایده‌ها، می‌توانند از آنها برای ساختن جهان پیش روی خود بهره ببرند.

پیش‌نیاز فردا

قسمتی از نامه‌ای که عبدالبهاء به یکی از دوستدارانش می‌نویسد، در طی چند دهۀ گذشته، بسیار موردتوجّه محقّقان و افراد آشنا با اندیشه‌های او قرار گرفته است. بندی از این نامه در عین سادگی و کوتاه بودن، در قامت یک بیانیه (مانیفِست)، دیدگاه‌های پیشرو عبدالبهاء را دربارۀ آینده در خود جای‌داده است.

این نامه که در آن هفت اصل برای رسیدن به اتّحاد و وحدت جهانی ارائه شده، با عنوان «لوح هفت شمع وحدت» مشهور و در طول سالیان بعد و پس از درگذشت عبدالبهاء توسّط بسیاری بررسی و تجزیه‌وتحلیل شده است. عبدالبهاء در این نامه، هفت پیش‌نیاز را برای رسیدن به وحدت جهانی، معرّفی می‌کند و معتقد است با اجرائی شدن این هفت اصل، سعادت بشری که همان رسیدن به صلح عمومی و تحقّق وحدت عالم انسانی است، به دست خواهد آمد.

 مقصود این نوشته، بررسی و تحلیل بندهای این بیانیه نیست؛ بلکه نگاهی کوتاه و گذرا به ساختار کلّی و خصوصیت پویای این بیانیه و همچنین قابلیت اجرایی شدن آن از نظر عبدالبهاء دارد.

عنصر زمان

«الوین تافلر» در کتاب «موج سوم»، دربارۀ خصوصیات جوامع پس از عصر صنعتی می‌گوید:

«این تمدّن نوین آن‌چنان عمیقأ انقلابی است که پیش‌فرض‌های کهنۀ ما را باطل می‌سازد. روش‌های کهنه، فرمول‌های قدیمی، احکام جزمی و ایدئولوژی‌ها، صرف‌نظر از اینکه چه قدر به آنها امید بسته شده و یا در گذشته تا چه حد سودمند بوده‌اند، دیگر با واقعیات روز، تطبیق نمی‌کنند … به اندیشه‌ها و قیاس‌ها و طبقه‌بندی‌ها و مفاهیم کاملاً نوینی نیازمند است۱

با توجّه به این واقعیت‌ها و سرعت تغییرات و تحوّلات است که می‌توان گفت در دوران جدید، زمان و سرعت تغییرات در جوامع، بزرگ‌ترین دشمن تفکّرات مصلحان اجتماعی است. امروزه بسیاری از تفکّرات اصلاحی چند دهۀ قبل، به علّت سرعت تحوّلات ایجادشده، کهنه و غیرقابل استفاده تشخیص داده می‌شوند. با شروع عصر روشنگری در غرب، تحوّلات اجتماعی در همۀ ابعاد خود، شتاب بالایی گرفت و با گذشت زمان، این شتاب افزایش یافت. تا جایی که به علّت سرعت انقلابات علمی و فکری در حوزه‌های مختلف اجتماعی، بسیاری از محقّقان، قرن بیستم را نقطۀ عطف حیات بشر می‌دانند؛ زیرا میزان تغییرات ایجادشده در چند دهه بعد از رنسانس، به‌هیچ‌وجه قابل قیاس با دوران قبل از خود نبود. عبدالبهاء در اوایل قرن بیستم، با وقوف به این موضوع، حجم و سرعت و شتاب تغییرات ایجادشده را این‌گونه توصیف می‌کند:

«… ملاحظه کنید از قرون‌وسطی تابه‌حال چه قدر ترقّی کرده، چه مقدار صنایع و بدایع به ظهور رسیده، اگر جمیع صنایع و علوم و اکتشافات پنجاه قرن را با صنایع و اکتشافات این عصر مقابله کنند، معادل یک سنۀ این عصر نمی‌شود؛ مثلاً از زمان موسی آنچه علوم و صنایع و اکتشافات تا این قرن به ظهور رسیده، معادل این یک قرن اخیر نمی‌شود۲

واقعیت‌های اجتماعی می‌گویند هرچه سرعت تغییرات و تحوّلات، بیشتر باشد؛ به علّت تأثیرگذاری این تغییرات در ساختارهایی همچون خانواده، اقتصاد، دین، اخلاق و روابط اجتماعی، زمان پایداری یک تفکّر و عقیدۀ اصلاحی کمتر خواهد بود و پس از دورۀ کوتاهی، تفکّرات اصلاحی موجود، کارایی و تأثیرگذاری خود را از دست خواهند داد. مگر آنکه، آن اندیشه و تفکّر اصلاحی دارای زیرساخت‌هایی باشد که با پیش‌بینی اوضاع آینده، مبانی اصلاحی خود را بر اساس نگاه به افق‌های دوردست و درک صحیح از تغییرات و تحوّلات اجتماعی پیشِ رو تنظیم نماید.

ایده‌ای بدون محدودیت زمانی

 بررسی و تحلیل آثار عبدالبهاء به ما نشان می‌دهد که با توجّه به شتاب فوق‌العادۀ تغییرات و تحوّلات در چند دهۀ اخیر، ایده‌های عبدالبهاء نه‌تنها قابل‌مطالعه و بررسی، بلکه در این عصر تکنولوژی و انفجار اطّلاعات، عملی و کاربردی است. این ایده‌ها علاوه بر قرار گرفتن بر پایه‌های عقلی و منطقی، به دلیل داشتن خصوصیات پویایی و قابلیت هماهنگی با شرایط جدید، توانایی کاربردی خود را حفظ کرده‌اند.

ازجملۀ این ایده‌ها که واجد چنین خصوصیاتی است، نقشۀ راه دست‌یابی به صلح عمومی و اتّحاد جهانی، یا بیانیۀ «هفت شمع وحدت» است. همان‌طور که گفته شد این نقشۀ راه در قالب یک نامه، هفت پیش‌نیاز برای رسیدن به اتّحاد جهانی را معرّفی می‌کند. عبدالبهاء در این نامه پس از اشاره‌ای کوتاه به اینکه اتّحاد، سبب حیات جهان هستی است و شرایط لازم همچون رشد فکری، پیشرفت‌های فن‌آوری، فرصت قرار گرفتن در جهت برپایی این اتّحاد جهانی را در وضعیت کنونی مُهیّا ساخته، بسیار ساده و با صراحت، اصول هفت‌گانۀ خود را این‌چنین می‌نویسد:

«… شمع اوّل، وحدت سیاسی است و جزئی اثری از آن ظاهر گردیده؛ و شمع دوم، وحدت آراء در امور عظیمه است؛ آن نیز عن‌قریب اثرش ظاهر گردد؛ و شمع سوّم، وحدت آزادی است؛ آن نیز قطعیاً حاصل گردد؛ و شمع چهارم، وحدت دینی است؛ این اصل اساس است و شاهد این وحدت در انجمن عالم به قوّت الهیه جلوه نماید؛ و شمع پنجم، وحدت وطنی است؛ در این قرن، این اتّحاد و یگانگی نیز به نهایت قوّت، ظاهر شود؛ جمیع ملل عالم، عاقبت خود را اهل وطن واحد شمارند؛ و شمع ششم، وحدت جنس است؛ جمیع مَن عَلی‌الارض مانند جنس واحد شوند؛ شمع هفتم، وحدت لسان است؛ یعنی لسانی ایجاد گردد که عموم خلق، تحصیل آن نمایند و با یکدیگر مکالمه کنند. …»۳

با توجّه به اینکه هدف این نوشته، بررسی و تحلیل هفت اصل ارائه شده توسّط عبدالبهاء نیست، به‌منظور آشنایی کلّی سعی می‌شود به توصیفی کوتاه از این اصول بسنده شود.

عبدالبهاء در این بیانیه، اصل اوّل برای برقراری اتّحاد جهانی را «وحدت سیاسی» می‌داند که می‌تواند به معنی تدبیر امور جهان بر مبنای همگرایی و قبول مرجعیت تصمیم‌گیری سازمان‌های جهانی، همچون سازمان ملل متّحد از طرف همۀ کشورها باشد.

«وحدت آراء در امور عظیمه» را می‌توان نوعی همفکری در حل مشکلات جهانی همچون فقر، بی‌سوادی و تخریب محیط‌زیست دانست؛ زیرا غلبه بر معضلات جهانی، تنها از طریق یک همفکری و هماهنگی عملی در سطح جهان، ممکن است.

اصل «وحدت آزادی» به معنی برخورداری عموم مردم جهان از آزادی فکر و بیان، بدون در نظر گرفتن، ملّیت، دین و نژاد و همچنین حفظ آزادانۀ خصوصیات ملّی و فارغ شدن جهان از هرگونه روابط استعماری بین کشورهاست.

اصل «وحدت دینی» که عبدالبهاء آن را اصل اساسی می‌داند، درواقع برچیدن تعصّبات دینی و اختلافات فرعی و تمرکز بر اصول مشترک در ادیان مختلف است.

«وحدت وطنی» و یا ایجاد نوعی اتّحادیۀ جهانی از کشورهای جهان و تعریف شهروندی ِ جهانی برای افراد، یکی از اصولی است که عبدالبهاء وجود آن را برای آیندۀ بشر، ضروری می‌داند.

جهان‌بینی مبتنی بر یگانگی انسان‌ها در اصل «وحدت جنسی» به‌وضوح نمایان است. از نظر عبدالبهاء، هیچ برتری ناشی از رنگ، نژاد، زبان، دین و … پذیرفته نیست؛ و بشر باوجود تنوّع نژادهای گوناگون می‌تواند در عین کثرت، به وحدت نیز برسد.

اصل «وحدت لسان» و یا وجود یک زبان واحد در سراسر جهان برای برقراری ارتباط بهتر انسان‌ها، یکی از اصول مهمّ برقراری وحدت جهانی است. قرار دادن وحدت زبان در این فهرست توسّط عبدالبهاء، به معنی شناخت وی از نیازهای پیش روی بشر و لزوم هماهنگی با دوران جدید و عصر ارتباطات است.

 از نظر عبدالبهاء با اجرایی شدن این هفت اصل، زمینه و شرایط لازم برای استقرار صلح عمومی و اتّحاد جهانی فراهم می‌گردد. درواقع برآیند عملی شدن این هفت اصل، یعنی ایجاد اتّحاد جهانی. البتّه باید در نظر داشت که عبدالبهاء دربارۀ اجرای این اصول هیچ روند خطّی و یا ترتیبی را مشخّص ننموده‌ است و ترتیب اعلام‌شده از طرف وی به معنی لزوم ایجاد این اتّحادها به ترتیب عددی اعلام‌شده نیست.

یک بیانیۀ پویا

 نقطه مشترک ِ موجود در هفت اصل ارائه شده توسّط عبدالبهاء، کلمۀ «وحدت» است. حضور کلمۀ «وحدت» در تمام اصول یادشده می‌تواند نشانگر این مفهوم باشد که از نظر عبدالبهاء وحدت جهانی یک آرمان و یا آرزوی صِرف نیست؛ بلکه او برای رسیدن به این مقصد، راهکار عملی نیز ارائه می‌کند که برقراری «وحدت» در ساختارها و مقوله‌های تأثیرگذار در وضعیت بشر است. از نظر عبدالبهاء، بدون ایجاد وحدت در اجزاء و ارکان مختلف، مثل دین، وطن، نژاد و … دست‌یابی به یک وحدت فراگیر و جهانی غیرممکن است.

 از طرف دیگر، احساس نیاز به وحدت در قید زمان و مکان، قرار نمی‌گیرد؛ یعنی با رشد علم و فن‌آوری و یا تغییرات فکری و اجتماعی، این نیاز، مرتفع نمی‌گردد و این تفکّر اصلاحی که خواهان ایجاد وحدت در ساختارها و نظامات جهانی است، کهنه نمی‌شود. تجربۀ بشری می‌گوید با گذشت زمان، ایجاد فن‌آوری‌های جدید و تسهیل ارتباطات، جهان بی‌نیاز از وحدت نخواهد بود. امروزه جهان‌ همچون ظروف مرتبطه عمل می‌کند؛ در اندک زمانی مشکلات ملّی و یا منطقه‌ای، تبدیل به یک معضل جهانی می‌شود. دقیقاً بعد از بیش از یک قرن که عبدالبهاء چنین می‌اندیشد و چنین می‌گوید؛ واقعیت‌های موجود در مناسبات بین افراد و روابط بین کشورها، نشان می‌دهد که هیچ کشور و یا حتّی اتّحادیه‌های منطقه‌ای به‌تنهایی نه‌تنها قادر به حلّ مشکلات جهان نیستند؛ بلکه نمی‌توانند از تأثیرگذاری مشکلات و معضلات خارج از مرزهای خود، بر کشور و منطقه‌شان جلوگیری کنند و این احساس ِ نیاز به وحدت فکری برای حل معضلات جهانی را بیشتر می‌کند.

 بر این اساس، تفکّر مبتنی بر ایجاد «اتّحاد جهانی» که عبدالبهاء آن را نمایندگی می‌کند؛ فارغ از قید زمان و مکان، در همه حال می‌تواند هماهنگ و منطبق با نیازهای جامعۀ بشری باشد که البتّه این به معنی نادیده گرفتن حضور جریان‌های بسیار قوی نیست که به دلیل منافع خود، تفکّرات ضدّ وحدت را تبلیغ می‌کنند و در زمان حاضر نیز توفیقاتی کسب کرده‌اند؛ اما از نظر عبدالبهاء این نیاز انسان به همبستگی و وحدت، بر تمامی موانع، غلبه نموده و سرانجام اتّحاد جهانی، محقّق خواهد شد.

اصلاح و ایجاد

برای اتّحاد جهانی باید اصلاحات و مسیرهای جدیدی را ایجاد کرد

 از نظر عبدالبهاء تفرقه یعنی مرگ و نابودی. به نظر می‌رسد وی برای زنده کردن اتّحاد در جوامع انسانی با بررسی تاریخ بشر به شناسایی عوامل ایجاد «تفرقه» می‌پردازد که موجبات مرگ و اضمحلال را در جهان فراهم می‌کنند. هدف او تبدیل عوامل تفرقه و جدایی به عامل وحدت و همبستگی است و همچنین برپایی نظاماتی متناسب با دوران جدید که در جهت استقرار اتّحاد جهانی استفاده شوند.

با نگاهی به هفت شمع وحدت، می‌توان دو رویکرد را برای رسیدن به وحدت جهانی در نظر گرفت. درواقع شاید بتوان آنها را به دو گروه عمده تقسیم کرد. (البته عبدالبهاء به این تفکیک و تقسیم‌بندی اشاره‌ای نکرده و این صرفاً برداشت نویسنده است.):

 گروه اوّل، اصلاح پدیده‌های اجتماعی است که در گذشته وجود داشته و نقش و کارکرد اصلی‌شان ایجاد وحدت بوده؛ ولی به‌مرورزمان به دلیل غلبۀ تفکّرات متعصّبانه و تغییرات ایجادشده، خود تبدیل به مهم‌ترین عامل تفرقه شده‌اند؛ مثل دین، نژاد و وطن. نمونۀ بارز این تغییر عملکرد را در پدیدۀ «دین» می‌توان دید. به نظر عبدالبهاء، دین که یکی از مهم‌ترین عملکردهایش ایجاد وحدت در بین افراد بشر است، به‌مرورزمان خود تبدیل به مهم‌ترین عامل تفرقه و جدایی شده است. شاید به همین دلیل است که عبدالبهاء رسیدن به وحدت و کنار گذاشتن تفکّرات متعصّبانۀ دینی را به‌عنوان یک اصل مهم معرّفی می‌کند. از نظر وی با توجّه به میزان تأثیرگذاری و نقش مهمّ دین در ادارۀ جوامع، کنار گذاشتن اختلافات ظاهری در بین ادیان و رها کردن دین از زنجیرهای دست‌وپاگیری همچون، تعصّب، خرافات، تقلید، خودبرحق‌پنداری، می‌تواند اساسی‌ترین قدم در جهت اجرا و موفقیت در برقراری عوامل دیگر وحدت باشد.

دوم، برپایی ساختارهای جدیدی است که شاید در گذشته لزومی برای ایجاد آنها حس نمی‌شد و یا اوضاع اجتماعی برای برپایی آنها مهیّا نبود؛ ولی با فراهم شدن شرایطی مثل، تحوّلات در حوزۀ فکر، رشد علمی و فنّی، تسهیل ارتباط بین انسان‌ها، لزوم ایجاد این ساختارها برای پاسخ‌گویی به نیازهای جدید، احساس می‌شود. از نظر وی ایجاد نظام‌های جدید متناسب با نیازهای بشری، لازم است در تمام زمان‌ها انجام پذیرد تا توان پاسخ‌گویی به معضلات پیشِ روی بشر در هر دوره‌ای فراهم باشد. وی در «رسالۀ مدنیه» می‌گوید: «در کلّ احیان (زمان‌ها) به جهت سعادت بشریه، اساس جدید تأسیس و صُنع بدیعی ایجاد و ترویج نماییم۴

 عمل‌گرایی منطبق با نیازهای هر دوره، از مختصات تفکّر عبدالبهاء است. آنچه عبدالبهاء در بیش از یک‌صد سال پیش لزوم آن را اعلام می‌کند، شاید امروز ساده و چه‌بسا بدیهی به نظر آید؛ امّا وقتی عبدالبهاء در آن زمان، برنامه‌ریزی برای به وجود آوردن نظاماتی جهت تحقّق «وحدت در امور عظیمه»، «وحدت آزادی»، «وحدت سیاسی» و «وحدت زبانی» را از اقدامات لازم بشر برای دست‌یابی به سعادت و خوشبختی اعلام می‌کند؛ درواقع او با شناخت و دسته‌بندی نیازهای اجتماعی بشر در دوران پیشِ رو، خواستار ایجاد روش‌های نو برای پاسخ‌گویی به نیازهای جامعۀ جدید و روبه‌پیشرفت است.

 تمایل به همگرایی در حلّ مشکلات جهانی مثل فقر، تبعیض و تخریب محیط‌زیست، تدوین اعلامیۀ حقوق بشر دربارۀ آزادی‌های فردی و جمعی انسان‌ها، تشکیل سازمان‌های بین‌المللی برای هماهنگی در امور سیاسی و یا کوشش‌هایی در جهت مرجع قرار دادن یک زبان بین‌المللی؛ از اقداماتی است که عموماً و به‌صورت جدّی بعد از جنگ جهانی دوم به علّت احساس نیاز بشر به این ساختارها، شدّت بیشتری گرفته و امروزه هم روند حرکت بشر برای تکمیل این اقدامات ادامه دارد.

امکان تحقّق اتّحاد جهانی

اتّحاد جهانی

 دربارۀ امکان عملی شدن و برقراری اتّحاد جهانی که از آرمان‌های بزرگ بسیاری از انسان‌هاست، دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد. گروهی این اتّحاد را نالازم و وقوع آن را غیرممکن می‌دانند؛ زیرا از نظر این نوع تفکّر، کشمکش و درگیری، جزء ذات و سرشت آدمی و برخاسته از اصل طبیعی تنازع بقاست. گروهی دیگر آن را آرمانی خوب و زیبا می‌دانند که بر مبنای آرزوهای دست‌نیافتنی بناشده و به دلیل نادیده گرفتن واقعیت‌های موجود جهان، امکان ظهور، پیدا نخواهد کرد؛ و گروهی معتقدند که این سرنوشت حتمی بشر است. انسان‌ها برای ادامۀ حیات خود و رسیدن به سعادت، راهی جز اتّحاد و همبستگی در مقیاس جهانی نخواهند داشت.

 تأمّل در آثار عبدالبهاء به ما می‌گوید که وی سلطۀ تفکّر مبتنی بر تنازع بقای اجتماعی را بر رفتار انسان‌ها نمی‌پذیرد؛ اگرچه ممکن است این نوع نگاه در یک مقطع و در بین افرادی رواج داشته باشد. از طرف دیگر، درگیری و کشمکش‌های موجود در جهان که از سوی گروهی به‌عنوان «واقعیت اجتماعی» نام برده می‌شود؛ از نظر عبدالبهاء، منطبق با اصالت انسان نیست و پایدار نخواهد بود. وی با تکیه ‌بر خصوصیت روح انسانی که دارای صفاتی همچون نوع‌دوستی، همکاری و همدلی است و همچنین بر اساس خصوصیت کمال‌گرا بودن ِ انسان و بررسی و مطالعۀ روند تاریخی و سیر تکاملی بشر، رسیدن به وحدت جهانی را امری قابل وصول می‌داند. وی در خصوص کمال‌گرایی انسان و سیر تحوّلات تاریخی می‌گوید:

 «… چون نظر به تاریخ بشر کنیم، از بدایت الی الآن عالم انسانی رو به تکمیل است، هرچند کمالاتش نامحدود است؛ اما تابه‌حال به ترقّی تام و درجه بلوغ نرسیده. …»۵

از نظر وی بشر تا رسیدن به کمال فکری که همانا فهم و درکِ لزوم اتّحاد برای سعادت خود است، راه درازی در پیش دارد؛ اما این مسیر، طی خواهد شد و انسان به درجۀ تام کمالات و بلوغ فکری خواهد رسید. وی بر اساس این اعتقاد و اطمینان که مبتنی بر مطالعه و شناخت جوامع در گذشته و حال بوده، نقشۀ راه رسیدن به این وحدت جهانی را ترسیم می‌کند و به‌ حصول آن اطمینان دارد. هدف عبدالبهاء صرفاً برقراری این اصول در یک جامعه، کشور و یا یک قارّه نیست؛ بلکه هدف و منظور عبدالبهاء اجرایی شدن این اصول در مقیاس جهانی است. او در انتهای توضیحاتی که دربارۀ هفت شمع وحدت می‌دهد، با اطمینان از قابل وصول بودن این هفت شمع می‌گوید: «… این امور که ذکر شد جمیعاً قطعی‌الحصول است؛ زیرا قوّتی ملکوتیه مؤیّد آن۶

شاید این مقاله نیز برایتان جالب باشد:
ایدۀ اتّحاد جهانی، هدیۀ یک اندیشمند ایرانی به جهان

کتاب‌شناسی:

  • عبدالبهاء؛ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملّی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ ۱۹۲۱ میلادی.
  • عبدالبهاء؛ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد دوم؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به لسان‌های فارسی و عربی؛ ۱۹۲۷.
  • عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ طهران: بی‌نا؛ ۱۶۰ بدیع (نسخه منتشرشده در ایران سال ۱۳۸۴)
  • عبدالبهاء؛ مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ طهران: مؤسّسه ملی مطبوعات امری؛ ۱۹۱۰ میلادی.
  • تافلر، الوین (Alvin Toffler)؛ موج سوم؛ ترجمۀ: شهین دخت خوارزمی؛ تهران: نشر سیمرغ؛ چاپ نهم، ۱۳۷۳.

یادداشت‌ها:

۱ – تافلر، الوین؛ موج سوم؛ ص ۵.
۲ – خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ ص ۱۱۵.
۳ – مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ ص ۳۵۶.
۴ – رسالۀ مدنیه؛ ص ۳
۵ – خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد دوم؛ ص ۲
۶ – مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ ص ۳۵۶

0
  • الف. کشاورز

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

24 دقیقه

مقالات اخیر

فیلم های اخیر