دستهبندیها: رفاه فردی و اجتماعی , عدالت
افکار ، اندیشه ها ، باورهای دینی و فرهنگهای مختلف در مواجه با همدیگر ، سه نوع عملکرد را پیش روی خود دارند ، حذف همدیگر ، همانند سازی و کثرت گرایی .
بر مبنای روش حذف و همانند سازی ، باور و فرهنگ متعلق به اکثریت ِ افراد جامعه وقتی با افکار، آداب و فرهنگ ِ متفاوت روبرو می شود ، با توسل به روش سلبی ، سعی بر حذف ِ آن باورها و عقاید می کند و یا از آنها انتظار دارد که برخی از آداب و هنجارهای فرهنگی و اخلاقی خود را که با ارزشهای فرهنگ اکثریت ِ جامعه ناسازگار است ، تغییر داده و یا کنار بگذارند .
رویکرد حذف و یا همانند سازی عموماً بر مبنای دو دلیل می تواند شکل بگیرد ، اول ، اعتقاد بر حقانیت خود و باطل بودن دیگران ، دوم ، تصور اینکه ، وجود تنوع و گوناگونی عقاید در یک جامعه ، نشانه افتراق و غیر منسجم بودن آن است و این عامل می تواند سبب ایجاد درگیری های قومی و یا تضعیفِ یکپارچگی و امنیت آن جامعه شود . به عنوان نمونه میتوان به کشورهایی که ساختارها و موسسات آنها ، متاثر از یک دین ِ غالب و یا ایدئولوژی مسلط پایه ریزی می شود ، اشاره کرد . در این کشورها ، تفکرات و عقاید متفاوت و دگراندیش تحت فشار زیادی برای حذف شدن و یا در بهترین حالت ، هماهنگ شدن با فرهنگ اکثریت قرار دارند .
عملکرد سوم که « پلورالیسم » یا کثرت گرایی نامیده میشود ، سعی دارد فارغ از رویکرد ِ حذف و یا همانند سازی ، وجود تنوع و گوناگونی افکار ، عقاید و فرهنگهای مختلف را پذیرفته و برای آنها حقی برابر جهت حضور موثر در جامعه قائل شود .
به دلیل شباهتهای موجود بین مفهوم پلورالیسم ( کثرت گرایی ) که امروزه مورد بحث ِ محققین علوم اجتماعی است و اندیشه های عبدالبهاء که در بیش از یک قرن پیش در حوزه روش های زیست اجتماعی ارائه شده ، در این نوشتار سعی میشود بدون ورود به جنبه های تخصصی در مباحثی همچون ، کثرت گرایی دینی ، فلسفی ، اخلاقی و … در حد بضاعت و امکان ، با تاملی در آثار عبدالبهاء ، یک نگاه کلی و در عین حال حداقلی به مفهوم کثرت گرایی به عنوان یک روش ِ زیست اجتماعی ، برای آشنایی بیشتر و همچنین تاثیر آن بر رشد و پیشرفت جوامع انسانی داشته باشیم .
رد پای پلورالیسم و یا کثرت گرایی را میتوان در یونان باستان پیدا کرد ، از نظر فیلسوفان آن دوره این روش به عنوان یک عنصر مهم و بنیادی برای ایجاد دموکراسی در جوامع محسوب میشد . با شروع انقلابات صنعتی و ایجاد تغییرات در بافتهای اجتماعی ، تقریباً از اوایل قرن بیستم ، ضرورت توجه به روشهایی همچون کثرت گرایی برای حل معضلات ِ حاصل از تجمع انسانهایی با افکار ، باور و اخلاق متفاوت در کنار هم بیشتر شد .
یک تعریف کلی و در عین حال ساده از کثرت گرایی به ما می گوید :
« وضعیتی از جامعه که در آن اعضای گروه های قومی، نژادی، مذهبی یا اجتماعی گوناگون ، فرهنگ سنتی یا علایق خاص خود را در محدوده تمدن مشترک حفظ و توسعه می دهند. » (۱)
کثرت گرایی ، امروزه در حوزه های مختلفی همچون ، دین ، سیاست ، اخلاق ، اقتصاد ، حقوق ، فلسفه ، فرهنگ ، و …. تعریف میشود . گستردگی و تنوع این حوزه ها نشان از آن دارد که این روش زیست اجتماعی کارآمدی و توانمندی خاصی در انطباق با نیازهای جهان ِ مدرن دارد . بر این اساس گروهی از محققین علوم اجتماعی بر این عقیده هستند که ، ترویج و گسترش فرهنگ کثرت گرایانه در یک جامعه میتواند به نوعی ضامن رشد و توسعه آن گردد .
در آثار کلامی و نوشتاری « عبدالبهاء » که در مورد چگونگی زیست اجتماعی انسانها صحبت می شود ، عموماً نوعی تاکید بر پذیرش ، قبول و یا ضرورت وجود مفاهیمی همچون ، تنوع ، تفاوت و کثرت در جامعه بشری ، بصورت ملموسی قابل مشاهده است . عبدالبهاء بر خلاف باورهای متعلق به گذشته ، وجود واقعیت های اجتماعی همچون ، تنوع و تفاوت در افکار و آداب را عامل گسست جامعه نمی داند ، او حضور این تفاوت ها در جوامع انسانی را نه تنها از لوازم ضروری برای زیست اجتماعی ِ موفق محسوب می کند ، بلکه وجود این تفاوتها در جامعه را عامل ایجاد یکپارچگی و وحدت می داند . از نظر وی ،
« …. کثرت و گوناگونی آداب ، رسوم و اندیشه ها ، بزرگترین عامل ایجاد وحدت است . » (۲) نقل به مضمون
امروزه به دلیل تغییرات ایجاد شده در جوامع و قرار گرفتن افراد با تفکرات ، عادات و عقاید مختلف در کنار هم ، هنجارهایی همچون ، تسامح ، مدارا ، همزیستی ، تنوع و کثرت گرایی ، مجموعه ای مترادف از انواع نیازهای یک زیست اجتماعی است که در کانون توجه محققین علوم اجتماعی و مردم قرار گرفته است . بسیاری بر این عقیده هستند که یک زیست اجتماعی نرمال در شرایط فعلی بدون بهره گیری از روشهای یاد شده امکان پذیر نمی باشد و یا در صورت برقراری ، با چالش ها و مشکلات بزرگی مواجه خواهد بود .
اولین و مهمترین شاخص یک تفکر مبتنی بر کثرت گرایی که مرز خود را با انواع دیگر از تفکرات اجتماعی مشخص میکند ، عبور و گذر از حق پنداری ِ انحصاری است . شاید بتوان گفت که ، بر مبنای تفکر کثرت گرا ، هیچ اندیشه ، تفکر ، اخلاق و یا روش زندگی ، حقانیت ذاتی نداشته و نمی تواند دیگران را باطل و حقیقت را در انحصار خود بداند . آنچنانکه عبدالبهاء نیز با نفی اینگونه حق پنداری میگوید :
«… هر ملتی تقالیدی دارد گمان میکند که تقالید خودش حق است و تقالید دیگران باطل ، مثلاً موسویان ( یهودیان ) گمان میکنند تقالید خودشان حق است و تقالید سائرین باطل ……. اگر به تقالیدی تمسک داشته باشیم مانع است که تقالید دیگران را درست تحری (جستن و تامل کردن ) نمائیم ، مثلاً شخص یهودی چون معتقد و متمسک بتقالید موسویان است ممکن نیست بفهمد دیگران حق هستند .» (۳)
بر اساس آنچه عبدالبهاء در این گفتار در خصوص نفی خود حق پنداری ، هر چند در حوزه عقاید دینی عنوان می کند ، می توان نتیجه گرفت ، در مرحله اول ، روش کثرت گرایی در هر حوزه ای ، زمانی میتواند تاثیر بر خیر و منافع عمومی جامعه داشته باشد که همه گروه های آن جامعه بر وجود یک ارزش مشترک یعنی ، عدم تاکید بر بی بدیل بودن ِ اندیشه و باور خود ، و قبول ارزشمندی برای دیگر افکار و ایجاد روابط و تعاملاتی بر اساس این اصول پذیرفته شده ، توافق داشته باشند .
باید در نظر داشت که هنجارهای زیستی همچون تسامح ، مدارا ، همزیستی ، تنوع و یا نسبی گرایی، در حوزه روابط اجتماعی به دلیل شباهت کلی با مفهوم کثرت گرایی ، ممکن است دارای یک معنی و یک هدف به نظر آید . اما اگر دقیق تر به این مفاهیم نگاه کنیم ، تفاوتهای قابل توجهی بین مفاهیم یاد شده و مفهوم کثرت گرایی قابل مشاهده است . البته هر یک از این مفاهیم ، خود به تنهایی نشان از نوعی هنجار اخلاقی مفید دارند که می توانند در درون روش کثرت گرایی قرار داشته باشند ، بدون اینکه دارای شاخص های کامل آن باشند ، یعنی در درون یک جامعه کثرت گرا وجود هنجارهایی همچون تسامح ، مدارا و یا تنوع را می توانیم مشاهده کنیم ، ولی هیچکدام به تنهایی مفهوم کثرت گرایی را تجسم نمی بخشند .
محققین علوم اجتماعی چندین خصیصه بارز برای کثرت گرایی معرفی میکنند که آشنایی با چند نمونه از آنها به ما کمک میکند تا منظور نظر عبدالبهاء از « کثرت بزرگترین نیروی ایجاد وحدت است » (۴) را بهتر بتوانیم مورد تامل قرار دهیم .
◾ «کثرت گرایی» و «تنوع» گاهی به گونه ای به کار می روند که گویی مترادف یکدیگرند، اما تنوع ِ باشکوه، رنگارنگ و شاید تهدیدکننده ، کثرت گرایی نیست. کثرت گرایی تعاملی است که از آن همه تنوع ، جامعه ای مشترک ایجاد می کند.
◾ کثرت گرایی چیزی فراتر از تحمل ِ صرف تفاوت هاست. نیاز به شناخت آنها دارد. بردباری، اگرچه مهم است، اما ممکن است به خودی خود یک فضیلت فریبنده باشد، شاید حتی مانع از تعامل شود.
◾ کثرت گرایی صرفاً نسبی گرایی نیست، بلکه فضا را برای تعهدات واقعی و متفاوت باز می کند. … مردم از هر دینی یا غیر مذهبی می توانند خودشان باشند، با تمام خصوصیاتشان، در حالی که در ایجاد یک جامعه مدنی مشارکت دارند. کثرت گرایی فرآیند ایجاد جامعه از طریق برخورد انتقادی و خودانتقادی با یکدیگر است که عمیق ترین تفاوت های خود را به جای پنهان کردن اعتراف می کنیم.
◾ کثرت گرایی مستلزم پرورش گفت و گوی سازنده است تا هم درک مشترک و هم تفاوت های واقعی را آشکار کند. همه حاضران در «میز» با یکدیگر موافق نیستند. روند گفتگوی عمومی ناگزیر زمینه های اختلاف را نیز آشکار خواهد کرد. کثرت گرایی متضمن تعهد به پای میز بودن ، با باورهای خود است . (۵)
با توجه به خصوصیاتی که از مفهوم کثرت گرایی در سطور فوق ارائه شد ، می توان نتیجه گرفت که ، تنها قرار گرفتن عقاید و افکار ِ گوناگون در یک جامعه در کنار هم , و ایجاد یک همزیستی مسالمت آمیز ، که نمونه هایی از آن در گذشته نیز وجود داشته ، بدون تعامل مناسب و داشتن اهدافی مشترک برای آینده ، مفهوم کاملی از کثرت گرایی ارائه نمی کند .
بدست آوردن وحدت از کثرت شاید چندان آسان و حتی منطقی به نظر نرسد ، زیرا وجود عقاید ، باورها و هنجارهای اخلاقی مختلف در هر جامعه ای میتواند موجب ایجاد گسست اجتماعی ، تفرقه و درگیری شود .
امروزه این مسئله تحت عنوان « تکثرگرایی تفرقه انگیز » بررسی میشود . در همین رابطه ، در سندی که از طرف سازمان « یونسکو » در خصوص « کثرت گرایی سازنده » منتشر شده ، گفته می شود :
« … کثرت گرایی قومی، مذهبی، فرهنگی و غیره یک پدیده مثبت است که باید مورد استقبال و تجلیل قرار گیرد….. در عین حال، مشخص شده که از تفاوت می توان برای ترویج تفرقه و تنش استفاده کرد. تفاوت می تواند بهانه ای برای حاشیه نشینی، محرومیت و ظلم باشد. و اغلب اوقات می تواند فرصتی برای درگیری خشونت آمیز و حتی جنگ باشد. … اشاره شد که بر اساس یک مطالعه ، ۷۹ مورد از۸۲ مورد درگیری در سراسر جهان بین سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۲ ماهیت درون کشوری داشتند و بیشتر آنها با تفاوتهای قومی، مذهبی یا فرهنگی مرتبط بودند. بر این اساس استدلال شد که «تکثرگرایی تفرقهانگیز» یکی از تهدیدهای کلیدی برای صلح در قرن بیست و یکم خواهد بود ، مگر اینکه اقدامی مناسب انجام شود. » (۶)
عبدالبهاء در نوشته ها و گفتار های خود که در مورد لزوم وجود کثرت گرایی برای پیشرفت جامعه صحبت می کند ، خطر ِ تکثر گرایی ِ تفرقه انگیز را در نظر دارد ، وی در پاسخ به دیدگاهی که معتقد است ، از گوناگونی و اختلاف در آداب و رسوم ، اخلاق مختلف ، اقوام و نژادهای گوناگون و افکار و اندیشه های متفاوت نمی توان وحدت بدست آورد ، اختلاف را به دو دسته تقسیم بندی میکند . مدلی از اختلاف که سبب جنگ ، جدال و نابودی است و مدلی دیگر که سبب وحدت می شود . در مدل اول ، اگر اندیشه و افکار مختلف در جامعه به دلایل حق پنداری و خود برتر بینی و یا سودجویی از روش « حذف همدیگر » برای چیرگی یک نوع اندیشه ، باور و فرهنگ بر دیگران استفاده نمایند ، بطور قطع این روش موجب جنگ درگیری و نابودی است . ولی اگر فرهنگ ِ قبول ِ تنوع به عنوان یک واقعیت غیر قابل کتمان در طبیعت و اجتماع انسانی ، نهادینه شود ، عدم حق پنداری و عدم تمرکز بر سود و بهره قومی و گروهی رواج یافته و جهت ِ نگاه و جهان بینی افراد جامعه به طرف خیر عموم و منفعت تمام انسانها تغییر کند ، آنگاه میتوان امیدوار بود که وجود کثرت نه تنها سبب از هم گسیختگی نیست ، بلکه عامل تسریع کننده پیشرفت ، توسعه و رسیدن به صلح و وحدت خواهد شد . (۷)
پس لازم است کوششهای بشری در جهت رواج و گسترش ِ نوعی حیات اجتماعی ِ مبتنی بر قبول ِکثرت تمرکز داشته باشد . از نظر عبدالبهاء این تکثر و گوناگونی امتیازی است برای ساختن جهان . زیرا هر نوع تنوع نشان از یک استعداد بالقوه دارد که در صورت بالفعل شدن توان مضاعفی برای ساختن جهان تولید میکند . بر این اساس عبدالبهاء کوشش فراوانی برای رواج اندیشه وحدت گرا بخرج میدهد . وی جهت ملموس کردن این دیدگاه خود میگوید :
« ملاحظه نمایید گلهای یک باغ ، هر چند از رنگ ، نوع و شکل متفاوت هستند ، ولی به دلیل اینکه منبع ایجاد ، رشد و نمو همه آنها یکی است [ اصل یگانگی] ، وجود این تنوع و اختلاف ، سبب افزایش جلوه و رونق یکدیگر میگردد . » (۸) نقل به مضمون
دقت و تامل در این تمثیل عبدالبهاء ، نشان میدهد که او تنها به وجود تنوع و گوناگونی بسنده نمی کند ، وی از این تنوع حاصل و نتیجه می خواهد ، از نظر او حاصل این گوناگونی و اختلاف میبایست پیشرفت و ترقی باشد . وی میگوید ، وجود افکار ، اندیشه و باورهای گونان در یک جامعه می تواند منجر به تعامل و روابطی مثبت بین این افکار و فرهنگهای گوناگون گشته و سبب رشد و ترقی هریک از این مدلهای مختلف گردد . در واقع افکار و اندیشه های گوناگون با تاثیر گذاری متقابل به روی همدیگر ، موجبات رشد و بالندگی خود ، یکدیگر و در نهایت موجبات سعادت جامعه را فراهم خواهند آورند .
بررسی اندیشه های عبدالبهاء در این زمینه گاه موجب شگفتی است ، در آثار وی به صورت مشخصی شاخص های لازم برای ایجاد یک روش زیست ِ مبتنی بر کثرت گرایی با مولفه های شرح داده شده به خوبی نمایان است . وی با تبحر کامل لایه های مختلف پنهان در روش کثرت گرایی را در گفتار و آثار خود تشریح می کند ، به نحوی که شاخص هایی همچون ، تسامح ، تنوع ، اختلاف ، بردباری و در نهایت عدم حق پنداری و انحصار حقیقت را به روشنی در کلام وی می توان دید ، آنجا که می گوید :
«… شخص کامل عاقل که طالب علم است علم مطلوب اوست هر کس بیان کند ، نور محبوب اوست در هر زُجاج( شیشه ) بدرخشد ، گل محبوب اوست در هر زمین که بروید …. پس حقیقت ، مقصود انسان است ، از هرکس بشنود ، اینست مسئله تحری ( جستجو ) حقیقت . …. نتیجه این است که جمیع ملل عالم باید آنچه شنیده اند بگذارند نه بهیچ ملتی متمسک باشند و نه از هیچ ملتی متنفر . » (۹)
حق ِ متفاوت بودن و آزاد بودن در ارائه افکار و اندیشه ها برای همه ، قبول و باور به وجود حقانیت در افکار و عقاید دیگران ، و در یک کلام ، آزادی در ، خود بودن ، با ویژگیها و خصوصیات خود و با تمام تفاوتها و اختلافهایی که ممکن است با دیگران داشته باشیم ، حقی است که عبدالبهاء وجود آن را در یک جامعه کثرت گرا برای همه به رسمیت میشناسد . بر اساس این حق ِ خود بودن است که وی نوع تعاملات انسانی را اینچنین بیان میکند .
«… هیچ نفسی را نباید مبغوض ( دشمن دانستن ) داشت جمیع بشر را باید محبت کرد ، اگر این اساس متین ( محکم و ثابت ) شود ، محبت حاصل میشود . » (۱۰)
« با جمیع اقوام بهجانودل ، مهربان باشید و با کل احزاب (گروه ها ) در نهایت خیرخواهی از دلوجان به کمال صدق ، محبّت نمایید نه مدارا . همدم بیگانه و آشنا گردید و همراز هر بیچاره و آواره ، خاطری نیازارید و کلمۀ سوء بر زبان میارید. » (۱۱)
« …. اختلاف آداب و رسوم و عادات و افکار و آراء و طبایع سبب زینت عالم انسانی گردد…. این اختلاف و تنوع مُویّد ( تقویت کننده و تائید کننده ) ائتلاف و محبت است و این کثرت ، اعظم قوه وحدت . » (۱۲)
آنچه را که در سطور بالا از قول عبدالبهاء خواندیم مجموعه ای بسیار فراتر از تسامح ، تنوع ، نسبی گرایی و مدارا است . شعاع دایره تفکرات عبدالبهاء گسترده تر از مفاهیم ذکر شده است ، در این گفتار ها به روشنی شاهد یک تعریف کامل از روش زندگی بر مبنای تفکر کثرت گرا و بر پایه اندیشه و اخلاق هستیم .
او در این گفتار ها به روشنی امکان فهم حقیقت را برای همه ممکن میداند ، تنفر و انزجار در بین مردم را با وجود اختلافات ظاهری نمی پذیرد . وقتی میگوید هیچ شخصی را نباید دشمن دانست ، بصورت کامل واضح و آشکار تمام قیدهایی همچون ، رنگ ، نژاد ، زبان ، دین ، اندیشه و سبک زندگی را پاک میکند.
او تنها به وجود تنوع افکار ، فرهنگ و باورهای مختلف در جامعه اکتفاء نمیکند ، از نظر وی باید بین آنها یک تعامل کامل برقرار باشد ، در کنار هم بودن ِ بدون رابطه ای پر انرژی ، هیچ مخرج مشترکی بدست نمی دهد . آنها باید از همدیگر یاد بگیرند و به هم یاد بدهند ، باید نوع رابطه گروههای اجتماعی ، نه بر مبنای مدارا و تحمل ، بلکه با عبور از آن ، بر مبنای محبت و عشق تعریف شده باشد . زیرا از نظر عبدالبهاء ، مدارا و تحمل ، خود نشان از گسست و فاصله در جامعه دارد ، گسستی که تصویرگر ِ برتری ِ یک طرف بر دیگران است ، پس باید همدم و همراز شد ، در یک سطح و در یک ارتفاع .
این تعریف ویژه و ممتاز عبدالبهاء از آنچه ما امروز به عنوان کثرت گرایی می شناسیم ، بستری فراتر از یک همزیستی مسالمت آمیز را فراهم خواهد کرد ، مسیری در جهت ایجاد یک وحدت جهانی با وجود گوناگونی افکار ، فرهنگ ها ، آداب و باورهای مذهبی . از نظر عبدالبهاء افکار و اندیشه های مختلف و گاه مخالف ، لازم است در یک روند گفتگوی سازنده و هدفمند جهت درک بهتر همدیگر و رسیدن به فهمی مشترک در مورد انسان و واقعیتهای جهان شرکت داشته ، تا بتوانند مقدمات بنای جامعه ای متمدن و مدرن ، که متضمن رفاه ، سعادت و آسایش برای همه باشد را فراهم نمایند . تامل در اندیشه های عبدالبهاء به ما می گوید ، متفاوت بودن انسانها و به دنبال آن ، گوناگونی اندیشه ، باور و روشهای زندگی ، واقعیتی است اجتناب ناپذیر ، تنها راه سعادت بشر ، فهم و قبول این واقعیت اجتماعی و ایجاد ساختارهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی متناسب با آن است .
نگاهی به تلاش و کوشش انسانها و آنچه در حال رخ دادن است ، به ما میگوید ، شاید این فهم در حال شکل گیری و ایجاد ساختارها در حال پی ریزی است .
« سند « یونسکو » تاکید می کند که ، صلح عادلانه و پایدار در جهان نمی تواند تنها بر اساس ترتیبات اقتصادی و سیاسی استوار شود ، بلکه مستلزم « همبستگی فکری و اخلاقی » نوع بشر است. این اساس دستور اخلاقی ما برای ارتقای حقوق بشر و آزادی های اساسی را تشکیل می دهد….. فرهنگ صلح هم یک تجربه زنده و هم رویکردی نوآورانه و تلاش برای منسجم ساختن بافت اجتماعی هر جامعه است… این رویکرد چند وجهی است که می تواند صلح ، دموکراسی و توسعه را واقعاً تعاملی کند ، و یکی از کلیدهای موفقیت آن نگرش به تنوع انسانی خواهد بود . » (۱۳)
***********************************************************************************
.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید