دستهبندیها: اخلاقیات , رفاه فردی و اجتماعی , صلحجویی , عدالت , ﻣﻌﻨﺎی زﻧﺪﮔﯽ , نهاد خانواده
گفتاری از« عبدالبهاء » آینده ای از جهان را پیش بینی میکند که می تواند ، چکیده ِ آمال ، آرزوها و حاصل کنش های فردی و جمعی ِ انسانها برای داشتن دنیایی بهتر باشد .
« … امروز در این اتاق اعضای بسیاری از نژادها، فرانسوی، آمریکایی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، برادران و خواهران با هم دیدار میکنند! بگذارید این گردهمایی پیشبینی آنچه در این جهان اتفاق خواهد افتاد باشد، زمانی که ما فرزندان خدا به این درک برسیم که برگهای یک درخت، گلهای یک باغ، قطرات یک اقیانوس و پسران و دختران یک پدر هستیم، که نامش عشق است!» (۱) (نقل به مضمون)
این تصویری است که عبدالبهاء از جهان باورمند به اصل یگانگی انسان برای ما ترسیم می کند ، جهانی که با واقعیت های موجود می تواند فاصله زیادی داشته باشد .
امروز ، با نگاهی به پیرامون خود ، تصاویری عریان از جهانی آشفته و سردرگم خواهیم دید که در آن کمتر نشانی از دوستی ، صلح و گرامیداشت کرامت انسانی به چشم می خورد . در هم ریختگی وضعیت ِ جوامع بشری و افزایش جنگ و درگیری در نقاط مختلف جهان ، دو مدل کلی از تحلیل موقعیت را در اختیار ما قرار می دهد . این تحولات و خرابی ها مقدمه ای برای رسیدن به آبادانی است و یا نشانی از گسترش نا بسامانی و بازگشتی ارتجاعی .
نشانه های موجود ، احتمال دوم را بیشتر تائید میکنند ، همگرایی ها در حال تبدیل شدن به واگرایی ، اتحادیه های منطقه ای و قاره ای در سراشیب گسست ، شوق جهانی شدن در حال فرو خفتن و اندیشه های ناسیونالیستی افراطی در حال قدرت گیری . در راستای چنین جهت گیری هایی ، محدوده های مرزی که تا دیروز خطوطی نامرئی بودند و به تدریج در حال پاک شدن ، در حال تجسم یافتن هستند . احداث دیوار مرزی بین آمریکا و مکزیک ، ترکیه و ایران ، ایران و افغانستان ، نمونه هایی از تجسم بخشیدن به خطوط مرزی هستند . این دیوار ها سعی دارند به ما بگویند که در آن طرف ، انسان های دیگری زندگی میکنند که با ما فرق دارند . آنها و ما ، برگهای یک درخت ، گل های یک باغ و قطره های یک اقیانوس نیستیم . این دیوارها می خواهند ما در بند خطوطی وهمی و خیالی باشیم که « مرز » می نامیم .
البته ، میل به محسور نبودن در بند خطوطی که « مرز » می نامیم ، به معنی بر هم زدن نظم موجود و یا پاک کردن نشانه های مشخص کننده فعلی نیست . در بند و اسیر مرز نبودن یعنی، « مرز » جدا کننده فهم یگانگی انسان نباشد . درون این مرز بودن و یا مرزی دیگر ، معیار ارزش انسانی نشود . عشق به مرز توجیه گر جنگ ، تعصب و عامل تحقیر و استثمار دیگران نباشد و نهایت اینکه باور کنیم ، ترسیم چنین خطوطی یک بر ساخته ذهنی انسان ها است، که مطلق نیست .
آنچنانکه گفته شد ، طعم تلخ ِ حاصل از این آشفتگیها یعنی ، وجود جنگ و درگیری به دلائل ، سیاسی ، مذهبی ، اقتصادی و یا قومی در نقاط مختلف جهان ، توسط مردم عادی چشیده می شود . جنگهایی که به بیان « عبدالبهاء » توسط افرادی ایجاد می شود که خود هیچ زیانی از آن نمی بینند ، حاصل ِ این جنگ ها ، آواری از مرگ ، پریشانی و بیچارگی است که بر سر مردمان معمولی و فرودست جامعه فرو می ریزد . مهاجرت یکی از صدها آوار حاصل از درگیری ، جدال ، تعصب و جهالت است که بر سر مردم خراب می شود .
مهاجرت را می توان یک سنتز حاصل از جدال مرگ و زندگی دانست که در نقاط زیادی از این کره خاکی در جریان است . افراد و یا گروه هایی برای نجات جان خود اقدام به ترک سرزمینی میکنند که موطن آنها است ، به آن تعلق دارند و همچون دیگر مردمان عاشق ماندن در آن ، اما سایه مرگ و ویرانی مانع این ماندن می شود .
در کنار جنگ که مهمترین عامل مهاجرت است ، دلائل و عوامل دیگری همچون مشکلات عقیدتی ، نژادی ، سیاسی و یا اقتصادی هم وجود دارند . وجه مشترک همه این دلائل برای افرادی که در دل این اتفاقات قرار دارند می تواند به یک نتیجه ختم می شود ، توان ماندن در درون سرزمینی که به آن تعلق داریم نیست . برای دور ماندن از این فجایع باید از مرز این سرزمین گذشت ، شاید در درون مرزی دیگر ، اندکی آسایش و امیدی برای زندگی بیابیم .
سابقه اقدام به مهاجرت به صورت فردی و یا گروهی به قدمت تاریخ بوده و همچنان ادامه دارد . در این چند قرن اخیر ، جهان شاهد مهاجرتهای کوچک و بزرگی همچون ، مهاجرت های حاصل از جنگ های جهانی اول و دوم ، مهاجرت مسلمانان هند به پاکستان ، کشورهای افریقایی به اروپا ، مهاجرت مردم سوریه پس از آغاز جنگ داخلی و یا مهاجرت های جنگ اوکراین و خاورمیانه بوده است .
این واقعیت ها به ما می گویند ، جریان مهاجرت همچنان در تاریخ در حرکت است . به نظر می رسد تا زمانی که عوامل اصلی مهاجرت یعنی ، جنگ ، توزیع ناعادلانه ثروت ، تعصب در اشکال مختلف ِ دینی ، نژادی ، سرزمینی و فرهنگی بر قرار است ، این جریان ادامه خواهد داشت .
در حال حاضر نمی توان صورت این مسئله را پاک کرد ، آن را نادیده گرفت و یا از آن فرار کرد . تعامل و انتخاب بهترین روش برای مواجهه با این چالش جهانی ، می تواند به مدیریت بهینه این موضوع کمک کند . در این میان چگونگی برخورد کشور های مهاجر پذیر با پدیده مهاجرت و مهاجران دارای اهمیت میشود .
به گواه تاریخ ، ایران از جمله کشورهایی است که به دلیل دارا بودن فرهنگ غنی مبتنی بر دوستی و مدارا ، عموماً به عنوان مقصدی مطلوب برای مهاجران به حساب می آمد و می آید . از پذیرش مهاجران رانده از ستم مذهبی در ایران باستان تا استقبال از مهاجران رانده شده از باور ِ نژاد پرستی هیتلری در قرن بیستم و پذیرش تعداد زیادی از مردم تحت ستم کشور همسایه افغانستان ، غنی و پر بار بودن فرهنگ انسان دوستانه این کشور را به نمایش می گذارد .
مهاجرت و گذشتن از مرزها شاید آخرین تیر ترکش حیات زیستی و یا اجتماعی انسانهایی باشد که چاره ای دیگر ندارند . در محدوده مرزی به نام کشور و سرزمین مادری ، نه تنها بهانه ای برای ماندن نیست ، بلکه دلائل بسیاری همچون ، ظلم ، ستم ، تهدیدات جانی و پایمال شدن ِ کرامت انسانی برای برکندن و عبور از مرز وجود دارد . برکندن از چنین شرایطی و کوشش برای هجرت و پیدا کردن سرزمینی امن ، از حقوق اولیه انسانها به حساب می آید .
مادهٔ چهاردهم « اعلامیه جهانی حقوق بشر » می گوید : هر کس حق دارد در برابر تعقیب شکنجه و آزار پناهگاهی جستجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.
اگر چه ، چنین مواردی در متن اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت منعکس شده ، ولی موضوع حق پناهندگی و مهاجرت برای افراد ، همچون موارد دیگری مثل ، حق آزادی بیان ، آزادی در انتخاب دین و یا نحوه زندگی ، آنچنان که به روی کاغذ و اعلامیه های سازمانهای حقوق بشری پر رنگ است ، عموماً در میدان عمل ، نمود مناسبی ندارد . تصمیم گیری های سیاسی خاص ، تعصبات نژادی ، اختلافات فرهنگی ، دینی و یا نگاه اقتصادی بر مبنای سود و زیان می تواند از عوامل اصلی ناکامی طرح های حقوق بشری در میدان عمل باشد .
آنچه عملاً امروزه در حال وقوع است نشان از آن دارد که در بسیاری از نقاط جهان در وقت لزوم ، عملاً چنین حقی برای مهاجرین و پناهندگان در نظر گرفته نمی شود و آنها با انواع بی عدالتی ها و رویه های مبتنی بر سلیقه های سیاستمداران مواجه بوده و در بسیاری موارد به عنوان عنصری مزاحم و فاقد حقوق انسانی ، و یا به عنوان کارت بازی سیاسی مورد بهره برداری قرار می گیرند .
واقعیت میدانی ِ این سود جوییها را امروزه می توان در نحوه و چگونگی برخورد با مهاجران در نقاط مختلف جهان مشاهده کرد . در اروپا ، تعداد ِ رو به افزایش احزاب سیاسی ، کلید موفقیت خود را در مبارزه با مهاجران میدانند . در آمریکا ، بازی با کارت مهاجران می تواند توفیق و یا عدم توفیق یک حزب سیاسی را رقم بزند . در سرزمین های دیگر جهان ، رقبای سیاسی و کاندیداهای مدیریت امور کشوری و شهری ، اولویت کاری خود را برخورد با مهاجران اعلام میکنند . امروز نمونه عینی و نزدیک این گونه برخوردها را می توانیم در کشور خود ایران ببینیم . چگونگی وضعیت مهاجران پناهنده از کشور افغانستان در ایران می تواند نمایی کلی از وضعیت مهاجران در سراسر دنیا را با دامنه تغییرات اندک ، به ما نشان بدهد .
کشور افغانستان در چند دهه گذشته تبدیل به میدان تسویه حساب کشورها ، احزاب و عقاید مذهبی شده . در این چند دهه ، جنگهای مذهبی ، سیاسی و یا اشغال توسط کشورهای خارجی سبب شده تا مردم این کشور فرصتی برای رهایی از فقر ، جهل و بیسوادی را به دست نیاورند . مردم مانده در میدان کارزار که نقشی در جنگهای طولانی این کشور نداشته و خود قربانی شرایط تحمیلی بوده اند به دلیل نا امیدی به داشتن ِ آینده ای روشن ، در این سالها سعی داشته اند با خروج از چنین وضعیتی ، مکانی امن برای ماندن و زندگی و یا پی گیری آرزو های خود پیدا کنند . به دلایل جغرافیایی ، فرهنگی و زبانی ، کشور ایران ، اولین و مهمترین مقصد آنها در این چند دهه تاریخ ِ سلطه خشونت و جهالت به حساب می آید .
کشور ایران طی این چند دهه مرگ و ویرانی در افغانستان میزبان خیل عظیمی از مهاجران بوده که به آن پناه آورده اند . سیاستهای حمایتی یا چگونگی رعایت حقوق انسانی و اجتماعی آنها در این دوران همواره با فراز و فرودهایی مواجه بود است .
به دلیل طولانی بودن دوران بحران در کشور افغانستان و افزایش تعداد مهاجرین و همچنین نبود برنامه های منسجم و یکدست برای مدیریت این پدیده ، مسئله مهاجرت همیشه به عنوان یکی از چالشهای مهم دولت ها در ایران محسوب می شود . همزمان اعمال سلیقه های متفاوت توسط گروه های سیاسی و یا مذهبی که به صورت مقطعی و ناسازگار با سیاست کلی انجام می شود ، دامنه و وسعت مشکلات را بیشتر میکنند. امروزه به دلیل شرایط جدید جهانی ، منطقه ایی و وضعیت داخلی ِ ایران ، این مشکلات موقعیت پیچیده تری نیز پیدا کرده اند . سیل فشارها از طرف افکار ناسیونالیستی افراطی ، بعضی از دیدگاههای مذهبی و گروهی از مردم ایران که بنابر سیاست ورزی رهبران خود دچار فقر و شرایط بد اقتصادی هستند ، هر روز برای بیرون راندن این مهاجران از سرزمین ایران بیشتر می شود .
به گواهی تعدادی از رسانه های داخلی و خارجی ، امروز وضعیت پناهندگان و مهاجرین در ایران که عموماً از کشور افغانستان هستند ، نه تنها خوب نیست بلکه به سوی شرایط بحرانی پیش میرود .
یک جامعه شناس داخل ایران ، شرایط را اینگونه شرح می دهد:
« …. در حال حاضر در ایران بین مهاجر افغانستانی قانونی و غیر قانونی از نظر حقوق شهروندی چندان تفاوتی وجود ندارد و هر دو دسته تقریبا مثل هم از بسیاری از حقوق محروم هستند، حقوقی مثل بیمه، بهداشت، آموزش، حساب بانکی، تردد و سکونت در بعضی مناطق و اماکن و… . » (۲)
شرحی از یک مهاجر که وجود چنین شرایطی را تائید میکند و چشم انداز روشنی برای آن نمی بیند .
«…. چند ماهی است که اوضاع برای مهاجران قانونی و غیرقانونی در ایران خوب نیست. حالا هم با بوجود آمدن شرایط جدید، خیلی بدتر شده. بطور واضح در کوچه و خیابانها میشود نگاه و رفتار تحقیرآمیز مردم را حس کرد. طرح جمعآوری مهاجران غیرقانونی شدت گرفته و مهاجران قانونی هم بازداشت و تحقیر میشوند و از آنها اخاذی میشود. حالا که سوژه انتخاباتی هم شدیم. اوضاع بدتر هم خواهد شد.» (۳)
آنچه در دو پاراگراف فوق خواندیم ، توصیف گوشه ایی از شرایط ِ بحرانی مهاجران افغانستانی در ماه های اخیر است . در کنار این رفتارها ، حمله فیزیکی به مهاجران ، تهدید به بازگرداندن ، اخراج از محل کار ، تخریب محل کسب و خانه های آنها ، نفرت پراکنی در شبکه های اجتماعی و رسانه های عمومی ، مهاجران را باعث مشکلات بیکاری و یا عامل گرانی دانستن ، سوء استفاده های سیاسی و یا نظامی از این افراد به عنوان نیروهای نظامی مزدور و …. عمق فاجعه را بیشتر میکند . دردناک تر از این شرایط اینکه ، هر روز از طرف مسئولان اعلام می شود که بزودی تعداد زیادی از مهاجرین به جایی باز گردانده می شوند که از ترس بیچارگی ، فلاکت و مرگ ، از آن گریخته اند . این یعنی اینکه امروز ، حال مهاجران افغانستانی در ایران خوب نیست .
توصیفی کوتاه از موقعیت مهاجران در ایران ، فقدان شاخصی بزرگ و تاثر گذار در یک رابطه دو طرفه بین مهاجران میهمان و مهاجر پذیران میزبان را نشان می دهد . باید در نظر داشت مهاجرت موضوعی جاری و مداوم است که مثل هر پدیده اجتماعی دیگر می تواند مزایا و یا مشکلاتی را در حوزه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی به دنبال داشته باشد . آنچه مهم می نماید نوع تعامل با این مشکلات است . چگونگی مدل ِ نگاه مسئولان و مردم جامعه مهاجر پذیر به این پدیده ، تاثیر بسیاری در نحوه برخورد با مهاجران و نتایج حاصل از حضورشان خواهد داشت .
تاکید بر باورهای ناسیونالیستی افراطی و یا رفتار بر مبنای تعصبات قومی ، زبانی و یا دینی ، می تواند شرایط نا مطلوبی را ایجاد کند . شرایطی که بر طبق آن مهاجران را بیگانگانی در نظر میگیریم که پای خود را از گلیم خود فراتر نهاده و به « مرز های ما » وارد شده اند . آنها مهمانان ناخوانده ای هستند که در « خاک ما » زندگی می کنند و « منابع ما » را مصرف میکنند . آنان را « اتباع بیگانه » می خوانیم که نسبتی با ما ندارند ، از مرزی دیگرند و امروز محتاج و حقیر .
سلطه چنین اندیشه ای بر فکر و ذهن انسانها می تواند توجیه گر هر گونه خشونت و بی عدالتی در حق مهاجران باشد ، زیرا خط کشی های مرزی در هر زمینه ای اگر برجسته و فربه شوند ، می توانند مفاهیمی بزرگ همچون « انسانیت » را به قطعات کوچک ، محدود و کم اثر تبدیل کنند .
بر پایه چنین تأثیرگذاری است که ، عبدالبهاء تکیه بر مرزها و برجسته کردن آن به شکل افراطی را بر نمی تابد ، اما نه به نام خطوطی که خاک را از هم جدا میکنند ، بلکه به عنوان دیوارهای نامرئی که ظرفیت آن را دارند تا انسان ها را از هم دور کنند .
عبدالبهاء بر مبنای یک تئوری انسانگرایانه ، قیود خود ساخته مبتی بر مرز و محدوده زندگی را در حد و اندازه تعیین حدود انسانیت برای انسان نمی بیند . او می گوید :
« …. تا زمانی که مردم جهان اعضای یک خانواده هستند ، پس ملت های گوناگون نیستند ، بر این اساس امتیازاتی بر مبنای آلمانی بودن ، ایتالیایی بودن ، آمریکایی یا ایرانی بودن ، توهماتی بیش نیست .» (۴) ( نقل به مضمون )
گویا عبدالبهاء می خواهد به ما بگوید ، لازم است در جهان کنونی از چشم انداز دیگری همچون ، باور مندی به « یگانگی انسان » این مسئله را ببینیم . اگر از چنین زاویه ایی به مسئله مهاجرت و مهاجران پرداخته شود ، بی شک دریچه های نوینی را باز خواهیم کرد که از منظر آنها ، مرزهای تعیین شده در نقشه جغرافیا ، دیگر تعیین کننده امتیازی برای ما نیستند ، آنها خطوطی فرضی و وهمی هستند برای مقاصدی دیگر . مهاجران « دیگران » نیستند ، آنان همچون من هستند که در آن طرف باغ قرار گرفته اند ، فقط همین .
وضعیت بد و شرایط نا بسامان مهاجرین دلیل بر ضعف و ناتوانی آنها نیست ، بیشتر آنها تنها با یک کوله پشتی و گاه بدون آن ، سرزمین و خانه خود را ترک کرده اند . آنها هم مثل تمام هم نوعان خود توانمندی ها و استعدادهای خاص خود را دارند . آنها قربانیان بازی های سیاسی هستند و اسیر توهمات صاحبان قدرت و یا صاحب منصبان دینی . آنچه که برای آنها رخ داده ، فردا می تواند به سراغ ما و دیگران نیز بیاید . اگر بخواهیم کسی را مقصر بدانیم ، بی شک عاملان این نابسامانیها و آشفتگی در حیات اجتماعی بشر که مردمان را اسیر زیاده خواهی های خود می کنند ، اولین و آخرین تقصیر کاران این اتفاق هستند .
همچون مردمان کشور افغانستان ، امروز خیل عظیمی از مهاجران در نقاط مختلف دنیا سرگردان و به امید رسیدن به ساحل امنی در تکاپو هستند . مقدار مطلوب بودن و یا نبودن ِ شرایط آنها بستگی زیادی به نوع جهان بینی ِ دولتمردان ، سیاستمداران و مردم آن سرزمینی دارد که در آن حضور پیدا میکنند .
اقدام بر اساس ِ باور به یگانگی و برابری انسانها ، دوری از تعصب های سرزمینی و یا دینی می تواند عقلانیتی را در جوامع میزبان رغم بزند که حاضران در ساحل امن بتواند حداقل ، فضای بدون تنش و نگرانی را برای مهاجران پناهنده به آن سرزمین فراهم کنند .
باور به کارکرد این اصول انسانی یک اعتقاد فانتزی و یا احساسی نیست . تجارب چند دهه گذشته نشان می دهد مردمانی که خواسته اند ، توانسته اند با وجود درگیر بودن با مشکلات و چالش های حاصل از مهاجرت که می تواند در کشور مهاجر پذیر بوجود بیاید ، با نگرشی جهانی و به دور از قیود تفرقه افکن ، فضای مناسبی را برای مهاجرین و پناهندگان فراهم کنند .
نمونه این اتفاق می تواند کشورهایی در اروپا باشند که نشان داده اند ، می توان چالشها و مشکلات حاصل از حضور مهاجران را مدیریت و حتی از وجود گوناگونی و تفاوت فرهنگ و عقاید ، در جهت ارتقاع توان ِ دیگر پذیری در جامعه استفاده کرده ، شرایط انسجام اجتماعی را فراهم کرد . این مهم می تواند تاثیرات مثبتی در رشد و پیشرفت کشور داشته و در نهایت ، تراز سود و زیان در زمینه های مختلف ، دارای مازاد سود برای کل جامعه باشد .
ترویج این باور که ما « برگ های یک درخت و گلهای یک باغ هستیم» در جامعه ایران نیز می توان سبب تغییر رویکرد مردم نسبت به مهاجرین و پناهندگان در کشور شده ، ضمن بهبود شرایط آنها ، موجبات خیر عمومی را نیز فراهم کند .
**********************************************************************************
.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید