فصل بهار بود و عطر شکوفهها در باغهای طهران، مشامها را پر میکرد. مردم پایتخت از هر گروهی در کوچه و بازار شهر، مشغول کسبوکار بودند. محمدشاه قاجار بر تخت سلطنت بود.
خاندان نوری که از قریۀ تاکر در مازندران آمده بودند و نیاکانشان به یزدگرد سوم ساسانی میرسید، مدّتی بود در طهران سکونت داشتند. میرزا عبّاس نوری معروف به میرزا بزرگ، وزیر دربار فتحعلیشاه که در فن خوشنویسی، میرعماد عصر گشته بود، خانۀ خود را به فرزندش، میرزا حسینعلی داده بود که با آسیهخانم از یک خاندان محترم نور مازندران ازدواج کرده بود. بهرغم رسم آن دوران، او پس از فوت پدر، راه وزارت پیشه نکرد و خود را مشغول خدمات روزانه به نیازمندان و بینوایان نمود.
در روز پنجشنبه دوم خرداد ۱۲۲۳ شمسی (۲۳ می ۱۸۴۴ میلادی، ۵ جمادیالاولی ۱۲۶۰ ه.ق) در خانهای در محلّۀ دروازه شمیران، پامنار فعلی، فرزندی به دنیا آمد که نامش را به یاد پدربزرگش «عبّاس» نهادند. در همان شب در خانهای کوچک در شهر شیراز سیّد جوانی، نهضت بابیه را در ایران آغاز کرد، نهضتی که تمام ارکان جامعۀ ایران را به لرزه درآورد.
دیری نپایید که شهرت باب و پیام او سراسر ایران را دربرگرفت. استقبال بینظیر مردم از دعوت باب، علمای دین را به وحشت انداخت و با تحریک حکومت، اقدام به سرکوب گستردۀ جامعۀ نورسیده نمودند. پس از شش سال، باب را پیش چشم مردم در تبریز و به دستور ناصرالدینشاه جوان و صدراعظمش، میرزا تقیخان امیرکبیر تیرباران کردند؛ امّا پیام باب در جامعۀ ایران تأثیر خود را گذاشته بود و در تمام کشور زبانزد پیر و جوان، زن و مرد و عامی و عالِم گشته بود. این پیام، زمینه را برای پیدایش آیین بهائی آماده ساخت که میرزا حسینعلی نوری ملقّب به بهاءالله آن را تأسیس نمود. آیینی که در مدت کوتاهی عالمگیر شد و سرنوشت آن کودک، چنان گردید که نقشی مرکزی در حمایت و ترویج تعالیم جهانگیرش ایفا نماید.
سرکوبها علیه آیین جدید شدّت گرفت و به اوج خود رسید. عبّاس نوری هشت سال بیش نداشت که پدرش را که از نظر بیشتر افراد، رهبر جامعۀ بابیان بود به دستور ناصرالدینشاه به زندان سیاهچال طهران انداختند و پس از چند ماه در چلّۀ زمستان آن سال برای همیشه از ایران به قلمرو عثمانی تبعید نمودند. آن کودک که تا آن هنگام در ناز و نعمت بزرگ شده بود، در سرمای همان سفر در میان کوههای کردستان پاهایش سرمازده شد. او به مدت پنجاهوپنج سال در سختترین شرایط در تبعید و زندان امپراتوری عثمانی بود و هنگامی که در پی انقلاب ترکان جوان از زندان آزاد گردید، مردی بود سالخورده و دچار بیماریهای جسمانی گوناگون. او هرگز موفق به بازگشت به ایران نگردید و در هفتادوهفتسالگی در شهر حیفا در سرزمین فلسطین آن زمان چشم از این جهان فروبست.
امّا داستان وی بدین جا پایان نمیپذیرد. او که به عبّاس افندی معروف شده بود و بعد از درگذشت پدرش لقب عبدالبهاء را برای خود برگزید در طول زندگانی خود، چه در زندان و چه بعد از آزادی، یکی از پربارترین و تاریخسازترین شخصیتهای دویست سال گذشتۀ ایران گردید. اگرچه در تبعید و اسارت، فرصتی برای درس و مکتب نداشت، اما با آموزش خانگی زیر نظر پدرش، قلمی معجزهآسا و توانا به دست آورد که آن را به مدت پنجاه سال بر زمین نگذاشت و بیش از بیستوهشت هزار قطعه نامه و تعدادی کتاب و رساله در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، دینی، اقتصادی، سیاسی، فلسفی و علمی بهجای گذاشت که بیشترشان به نثر شیوای فارسی و یا عربی فصیح بود. با وجود بیماری و کهولت سن به مدت سه سال متوالی به نقاط مختلف مصر، اروپا و آمریکا سفر نمود و در بیش از چهارصد مکان و در حضور دهها هزار شنونده سخنرانی کرد. او یکی از نخستین ایرانیانی بود که به این شکل به آمریکا و اروپا سفر کرد و با چنین استقبال بینظیری مواجه گردید.
روزنامهها و نشریات آن زمان، شیفتۀ این شخص ایرانی شدند که با لباس و آداب شرقی، از صلح عمومی، وحدت ادیان، برابری حقوق زنان و مردان و ترک تعصّبات نژادی، دینی و ملّی سخن میگفت. وی از فرهنگ خردگرایی، تعلیم و تربیت عمومی، لزوم هماهنگی دین با علم و عقل، حمایت از فقرا، اخلاقیات و مبارزه با هر شکلی از فساد، آزادی و آزادگی، اهمّیت نهاد خانواده، فرهنگ صلحجویی و مهرورزی، دوستی و آشتی میان نژادها، ملّتها، اقوام و قبایل مختلف عالم، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی، رفاه فردی و اجتماعی، شرایط حکومتداری و ساختن جامعهای پویا و سالم سخن به میان میآورد. پیامش گیرا بود و ژرف. مریدانش نهفقط ایرانیان و شرقیان، بلکه غربیان بسیار بانفوذ و متفکر آمریکا و اروپا نیز بودند. شهرتش جهانگیر شد. او را بهدرستی پیشگام فرهنگ جهاننگرانه و اندیشۀ جهانیشدن روابط انسانی و وحدت و یگانگی میدیدند و منادی صلح عمومی میخواندند. آثارش به بیش از هشتصد زبان زندۀ دنیا ترجمه گشت و الهامبخش دوستداران و پیروانش در همۀ عالم گردید.
امّا او دغدغۀ دیگری نیز داشت. قلبش هنوز در ایران و با ایرانیان بود. از همان هشتسالگی باوجود بیمهری علما و حاکمان وقت، ایران و ایرانی را قلباً دوست میداشت و با ایرانیان در تمامی گوشهوکنار کشور و جهان در تماس بود. نهتنها برای بازسازی ایران و رسیدن دوباره به تمدّنی شکوهمند، صدها اثر مکتوب از خود بهجای گذاشت، بلکه در اجرای طرحهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، مانند ایجاد مدارس دخترانه و پسرانه در سراسر ایران، دعوت بانوان آمریکایی برای تأسیس بیمارستان در طهران و کمک به ادارۀ مدرسههای جدید، ترویج موسیقی اصیل ایرانی و دیگر اقدامات بیشمار تا پایان زندگانی خود کوشا بود. شرقیان و غربیان را به خدمات مخلصانه به مردم ایران دعوت مینمود و تا واپسین دم در اعتلای نام و مقام ایران در نزد افکار عموم مردم جهان، اقدامات خستگیناپذیر خود را ادامه داد. قلباً ایمان داشت که «ایران، مرکز انوار گردد» و «خاک تابناک شود» و در این راستا از هیچ تلاشی دریغ نکرد.
در آستانۀ یکصدمین سال درگذشت وی، میلیونها نفر در سراسر عالم آماده میشوند تا زندگانی پُربار این فرزند برومند ایرانزمین را در خاطر مردم جهان زنده نگاهدارند و پیام صلحدوستی و وحدتخواهیاش را گوشزد جهانیان نمایند. از جزایر پاسیفیک گرفته تا روستاهای بیابانهای قلب آفریقا، از جنگلهای آمازون تا کوهپایههای آسیای مرکزی، از دهکدههای کوچک در خاور دور تا شهرهای مجلل در آمریکا و اروپا؛ زن و مرد و پیر و جوان از هر نژاد و رنگ و ملّیت، یادش را گرامی میدارند، داستانهای عشق و محبّتش به فقیران و مسکینان را سینهبهسینه بازگو میکنند، اخلاق و رفتار انسانیاش را الگوی زندگانی مینمایند، آراء و نگرش سازنده و امروزیِ او را برای ساختن جامعهای سالم و نو ترویج میدهند و با عشق و مهرورزی از ایران که موطن اوست یاد میکنند.
حال در این برهۀ خطیر از تاریخ ایرانزمین، جا دارد که سرانجام ایرانیان نیز بتوانند با زندگانی او و افکار و اعمالش آنطور که درخور این گنج پنهان سرزمین ماندگار ایران است آگاه گردند و بوی آشنایی او را همچون عطر شکوفههای آن روز بهاری به مشامها رسانند.
تلاش ما در رسانۀ «گنج پنهان» در این راستاست. ما را در این جستوجو همراهی کنید.
شاید این مقاله را نیز دوست داشته باشید:
ایدۀ اتّحاد جهانی، هدیۀ یک اندیشمند ایرانی به جهان
.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید
محمد رضا اميري امين | 2 August 2021
اميدوارم شاهد هر چه با شكوه شدن و سرافرازي پرچمي كه ايشان بلند كردند باشيم و ادامه دهنده راه پرفروق مردان الهي.
ایرج ایمانی | 1 August 2021
بسیار عالی