https://ganjepenhan.com/%d8%aa%d9%85%d8%af%d9%91%d9%86/

خود را و خانه را خاکستر کرد، نابینایی که چراغ به دست می‌چرخید تا مرمّتش کند؛ امّا فاجعه، فقط به سوختن خانه ختم نشد. اعتماد به چراغ و نور و شعله‌هایش در جان و وجدان مردمان، خاکستر شد.

این عبارت، الهام گرفته از مثالی است که عبدالبهاء در ارتباط با کسانی می‌زند که خود را صاحب و مرشد مردم در عرصه‌های گوناگون دانسته‌اند و به باطن این‌گونه نبوده‌اند. در اثری به نام رسالۀ مدنیه. در سال ۱۸۷۵ میلادی، او سی‌ویک‌ساله و به همراه خانواده در محدودۀ شهر عکا تبعید و زندانی بود. در همان دوران بود که بهاءالله شارع آیین بهائی و پدر عبدالبهاء در بیانی این‌طور مرقوم نمود: «محبوب آنکه چند ورقی در سبب و علّت عمار دنیا و خرابی آن نوشته شود…» و این‌گونه از فرزند خویش خواست تا اثری بنگارد. عبدالبهاء در امتثال امر پدر راجع به نوشتن «عمار دنیا و خرابی آن» موضوع اصلاحات در ایران را قالبی برای بیان هدایات خود قرار داد و این رساله را در ارتباط با تجدّد ایران مرقوم نمود و این مقارن بود با زمانی که ناصرالدین‌شاه با تشویق صدراعظم وقت، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار با اجرای اصلاحاتی در ایران موافقت کرده بود؛ ولی با مقاومت و مخالفت روحانیون و درباریان روبه‌رو شد و اصلاحات سپه‌سالار ناکام ماند و خودش از صدارت ساقط شد. موضوع تجدّد یا همان مدرنیسم و تضاد و جدالی که بین این مفهوم و مفهوم سنّت وجود داشت تا زمانۀ ما نیز ادامه پیدا کرده و همچنان موضوعی امروزی است. ازاین‌جهت، آموزه‌های مندرج در این رساله با مشکلات‌ و نیازهای ایران امروز نیز مرتبط و منطبق است. عبدالبهاء بعد از تألیف این اثر از تصریح نام خویش خودداری کرد تا واضح شود مقصدی جز خیر ایرانیان ندارد و جویای اسم‌ورسمی برای خویش نیست.

باری، خانه به گناه آن کور پرمدّعا سوخت امّا تاوانش را چراغ داد و از چشم ما افتاد. تا جایی که امروز به‌جای آن کور، از نور می‌ترسیم و خاموشی خانۀ خاکستر شده را به برافروختن چراغی دوباره ترجیح می‌دهیم.

رسالۀ مدنیه مرور دوبارۀ نور است. نوری که این بار باید در درون هر یک از ما ایرانیان سر برآورد و تصویر و تعریفی دوباره از تمدّن به ما بازبنمایاند. انسانیت، عدل و معارف، کلماتی هستند که در این رساله درست پس از واژۀ تمدّن آمده‌اند. در ارتباط با مفهوم تجدّد و طرز تلقی گروه‌های متفاوت به این مقوله، این اثر در جایگاهی خاص قرار دارد. نه با سیل میراثِ شرقی می‌رود، نه با توفان مغربِ ترقّی به دوردست‌ها پرتاب می‌شود. بلکه راه راست میانه را نشان می‌دهد. به سنّت‌گرایان مذهبی با تکیه به مفاهیم دینی می‌آموزد کسب رفاه و تمدّن مادّی از دنیای غرب نه‌تنها مجاز که پسندیده و ضروری است و برای آنآنکه دین و معنویت را سدّ راه تجدّد و تمدّن می‌پندارند خطرات تمدّن مادّی بدون احساسات روحانی و اخلاق رحمانی را به‌وضوح برمی‌شمارد. عبدالبهاء مثال‌های روشن و غیرقابل‌انکار خود را از اروپایی می‌زند که صرفاً به پیشرفت مادّی خویش پرداخته و از فیوضات معنوی و رشد روحانی خود غافل مانده است. در جایی از رساله این‌گونه می‌نویسد:

«… در این بحر هایل هوی، کل طوایف اروپ بااین‌همه تمدّن و صیت‌ها هالک و مستغرق و ازاین‌جهت کل قضایای تمدّنیه‌شان ساقط‌النتیجه است… نتیجه‌ای که رضایت باری و راحت و آسایش عمومی است از تمدّن ظاهر صوری بتمامه حاصل نشود و اهالی اروپ در درجات عالیه تمدّن اخلاق ترقّی ننموده‌اند چنانچه از افکار و اطوار عمومیه ملل اروپ واضح و آشکار است…»

با توجّه به جنگی که در سال ۱۸۷۰ میلادی بین فرانسه و آلمان درگرفت و شش‌صد هزار نفر را به کام مرگ فرستاد، کتابخانه‌ها و بیمارستان ارتش به آتش کشیده شد و همچنین پیرو خونریزی بین احزاب سیاسی اسپانیا و مواردی نظیر این، در ادامه این‌طور بیان می‌کند:

 «… آیا طوایف و قبایلی که مغایرشیَم حسنه عالم انسانی این‌گونه امور موحشه در مابینشان جاری است چگونه سزاوار است که ادّعای تمدّن حقیقی کامل تام نمایند

باری، عبدالبهاء اخلاق را والاترین تمدّن برمی‌شمارد و آن را پشتوانۀ همۀ پیشرفت‌های علمی، صنعتی، سیاسی و اجتماعی می‌داند. معتقد است همۀ اصول صحیح پیشرفت و بالندگی تمدّن را باید از ملل دنیا فروتنانه آموخت و سخت‌کوشانه به کار بست؛ امّا همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، معتقد نیست که اروپا بی‌هیچ کم‌وکاست، مظهر جهان‌شمول تمدّن است؛ بلکه بر این باور است هر دستاورد و هر نماد تمدّنی در این عرصه، بی تمدّن اخلاق، نابود خواهد شد. جایی دیگر در رساله این‌گونه می‌نویسد:

«هدف از وضع قوانین و جمیع شؤون تمدّن، سعادت بشریه است و سعادت بشریه در تقرّب درگاه کبریا و راحت و آسایش اعلی‌وادنی از افراد هیأت عمومیه است. تمدّن صوری بی تمدّن اخلاق محکوم به زوال است

توسیع دایرۀ معارف، تشیید ارکان فنون و علوم نافعه، ترویج صنایع کامله، تأسیس قوانین عادله، درک مقتضیات آینده با فهم شرایط حال برای حفظ امنیت، روابط با سایر ملل و دول، گذار از مرجعیت فرد و رسیدن به مرجعیت جمع که بر اساس مشورت، تصمیم‌گیری کند و مواردی ازاین‌دست همۀ مثال‌هایی از مظاهر تمدّن هستند که عبدالبهاء در این اثر به آنها اشاره می‌کند و زمانی آن را سودمند می‌داند که هدف از دست‌یابی به آنها سعادت عموم بشر باشد و رسیدن به چنین نیّتی جز به تمدّن اخلاق ممکن نیست. زیر سایۀ تمدّنِ اخلاق نه‌تنها ایران، که تمام جهان به تمدّن حقیقی و سعادت و خوشبختی حاصل از آن دست خواهد یافت. او می‌نویسد:

«بلی، تمدّن حقیقی وقتی در قطب عالم علم افرازد که چند ملوک بزرگوار بلندهمّت چون آفتاب رخشنده عالم غیرت و حمیت به جهت خیریت و سعادت عموم بشر به عزمی ثابت و رأی راسخ قدم پیش نهاده مسألۀ صلح عمومی را در میدان مشورت گذارند و به جمیع وسایل و وسایط تشبث نموده عقد انجمن دول عالم نمایند و یک معاهدۀ قویه و میثاق و شروط محکمۀ ثابته تأسیس نمایند و اعلان نموده به اتّفاق عموم هیأت بشریه مؤکّد فرمایند. این امر اَتَم اقوم را که فی‌الحقیقه سبب آسایش آفرینش است کل سُکّان ارض، مقدّس شمرده؛ جمیع قوای عالم متوجّه ثبوت و بقای این عهد اعظم باشند… اگر جسم مریض عالم به این داروی اعظم موفق گردد البته اعتدال کلّی کسب نموده، به شفای باقی دائمی فایز گردد. …»

اما سؤال اینجاست که تعریف درست از اخلاق یا اخلاق متمدّنانه چیست؟

عبدالبهاء به این مسأله در قسمت‌های مختلف رساله می‌پردازد امّا در کنار آن به واقعیتی بسیار مهم و تا حدی ترسناک نیز اشاره می‌کند و آن واقعیت این است:

«هر امر خیری که وسیلۀ اعظم سعادت عالم باشد، قابل سوء استعمال است. حسن و سوء استعمال بسته به درجات مختلف افکار و استعداد و دیانت و حقانیت و علو همّت و سمو غیرت متحیّزان و متنفّذان اهالی است

هرگونه امر خیر، عبارتی است قابل‌تأمل. شمولی بی‌تخفیف و همه‌گیر دارد. با چاقو، هم می‌توان جراحی کرد هم به قتل رساند. با دندان، هم می‌توان لبخند را زیباتر کرد هم می‌توان درید. دین، علم، فرهنگ، استعداد، قدرت دینی و سیاسی و مواردی بسیار ازاین‌دست، ازجمله همین امور خیر هستند. همه‌چیز بستگی به ما دارد. ما به‌عنوان اهالی ایران یا در مقیاسی بزرگ‌تر اهالی جهان، دو مسؤولیت سنگین توأمان را به دوش داریم. ما باید افکار و استعداد و همّت و غیرت خویش را به‌طور مستمر به‌گونه‌ای تقویت کنیم و ارتقا بخشیم که هم خودمان تبدیل به کسی نشویم که از امری خیر، سوءاستفاده می‌کند و هم کسی نباشیم که بتوانند چنین سوءنیت و سوءاستفاده‌ای را بر ما روا بدارند و تحمیل بکنند.

تمدّن، این‌گونه در وجود تک‌تک ما رشد می‌کند، سرایت می‌یابد و ما با این رشد مستمر، دیگر هدف کسانی نخواهیم شد که به قول عبدالبهاء چون از دیدن بینایی دیگران، بیشتر به کوری خویش پی می‌برند، تمام تلاششان را می‌کنند تا نبینیم و نپرسیم و نفهمیم.

باید با دستان پر ایمان چراغ بینایی دل را محکم نگه داریم تا خانه تمدّن را دوباره بسازیم

دیگربار می‌توان خانه را ساخت و روشنی بخشید. به شرط آنکه بینایی دل و دیده از دست ندهیم و چراغ را با دستان پرقدرت و پر ایمانمان نگه بداریم تا خود و خانه‌ای که ذرّه‌ذرّه در حال ساخته‌شدن است دوباره نسوزد و به خاکستر ننشیند.

شاید این مقاله را نیز دوست داشته باشید:
تربیت روحانی و اخلاقی

6
  • بهمن یزدانی

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

مقالات اخیر