بی گمان هر ناظر بی طرفی با مطالعه اثر سیاسی اجتماعی عبدالبهاء ، یعنی « رساله مدنیه » به این نتیجه خواهد رسید که ، هدف کلی و غایی عبدالبهاء در این رساله ، نشان دادن ِ مسیر شکل گیری نوعی رنسانس و نوزایی اندیشه و عمل در درون کشور ایران ، و به دنبال آن ایجاد یک شخصیت و وجه بین المللی برای کشور و ملت ایران در سطح جهانی میباشد . البته این هدف را عبدالبهاء تنها در « رساله مدنیه » دنبال نمی کند ، زیرا اگر به دیگر آثار وی در تمام مدت حیاتش دقت نماییم ، در همه حال تلاش و کوشش او برای اعتلای نام ایران در سطح جهانی به خوبی نمایان است . شاید اگر بخواهیم عنوانی برای این تلاش و کوشش عبدالبهاء انتخاب نماییم ، اقدام برای افزایش و تقویت « قدرت ملی » می تواند یکی از مناسبترین عناوین باشد .
مقوله « قدرت ملی» یکی از مؤلفه های تعیین کننده برای کشورها در دست یابی به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت داخلی و خارجی است . تعاریف ، چیستی و چگونگی شکل گیری و تقویت این قدرت در یک کشور ، از مباحث مهم و پیچیده در حوزه علوم سیاسی و اجتماعی است که بررسی آن ، منظور این نوشتار نیست .
این مقاله در صدد کنکاشی مختصر در مورد مؤلفه «قدرت ملی » و راههای تقویت آن با استفاده از ایده های پیشنهادی عبدالبهاء است . هر چند عبدالبهاء اشاره ای مستقیم به این مفهوم در آثار خود ندارد ، ولی از کوششها و فعالیتهای وی در جهت بهسازی شرایط داخلی و خارجی ایران و تلاش جهت افزایش توانمندی کشور ، می توان تقویت ِ مفهوم ِ قدرت ملی را برداشت کرد . بر مبنای این برداشت ، بررسی این تلاشها و شناخت راهکارهای ارائه شده میتواند برای تقویت جایگاه ایران و بسیاری از کشورها ، کمک کننده و کاربردی باشد .
تشخیص ِ میزان ِ توانمندی یک کشور و یا « قدرت ملی » آن ، همیشه دشوار بوده ، این موضوع به دلیل تحولات ایجاد شده در چند قرن اخیر و تاثیر گزاری شاخص های جدید بر این موضوع شکل پیچیده تری به خود گرفته است . به همین دلیل ارائه یک تعریف واحد از قدرت ملی که مورد توافق اکثریت محققان باشد مقداری دشوار تر شده ، زیرا عوامل مهم در شکل گیری قدرت ملی از نظر محققان ، متنوع ، و درجه اهمیت هریک از این عوامل هم ممکن است متفاوت باشد ، بر این اساس عجیب نیست که با تعاریفی غیر همسان از این موضوع روبرو شویم .
چنانچه بعضی از محققین معتقدند :
« ارزیابی قدرت ملی دشوار است. مشکل اساسی این است که همه عناصر قدرت به هم مرتبط هستند . جایی که مردم زندگی می کنند بر آنچه که دارند تأثیر می گذارد. تعداد آنها بر میزان مالکیت آنها تأثیر می گذارد. آنچه تجربه تاریخی آنها بوده است، بر نحوه نگاه آنها به زندگی تأثیر می گذارد. نحوه نگاه آنها به زندگی ، بر نحوه سازماندهی و اداره آنها تأثیر می گذارد. و همه این عناصر که در رابطه با مشکل امنیت ملی سنجیده می شوند، بر ماهیت، اندازه و کارایی نیروهای مسلح ، تأثیر خواهند گذاشت. در نتیجه، نه تنها باید هر عنصر جداگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، بلکه تأثیرات آن عناصر بر یکدیگر نیز باید در نظر گرفته شود. » (۱)
به دلیل این دشواری در ارزیابی قدرت ملی ، و با توجه به اینکه این نوشتار در صدد ارزیابی قدرت ملی در یک کشور نیست ، در اینجا تنها به تعریفی ساده از مفهوم کلی « قدرت ملی » بسنده می شود .
بر مبنای یک تعریف حداقلی ، « قدرت ملی » را میتوانیم مجموع تمام امکانات و منابع ایی بدانیم که در اختیار یک ملت قرار دارد ، تا به وسیله آنها ، اهداف تعیین شده خود را محقق کند ، این تحقق اهداف میتواند شامل اهداف داخلی و خارجی ِ هر ملت باشد . بصورت عمومی معمولاً این قدرت را ناشی از سه حوزه ، « منابع طبیعی » ( زمین ، منابع موجود و یا تولید شده ) – « عملکرد ملی » ( کارایی و توان نهادهای حکومتی ) – و « قابلیتهای نظامی » میدانند . البته تعدادی این سه حوزه را در دو گروه « ملی » همچون ، جمعیت ، جغرافیا ، منابع طبیعی ، و همچنین گروه « اجتماعی » شامل ، علمی ، اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ، روانی و اطلاعاتی نیز جای می دهند . کشورها معمولاً سعی دارند با تقویت و همسو کردن این عوامل و استفاده بهینه از آنها ، علاوه بر موفقیت در عرصه داخلی ، ضمن حفظ امنیت خود ، نقش موثر و تاثیر گذاری در فرآیندها و تعاملات جهانی داشته باشند .
با این توصیف ِ مختصر از قدرت ملی ، سعی میشود با بررسی نوشته ها و سخنرانیهای عبدالبهاء ، بتوانیم برداشت خود در مورد دیدگاه او از این مسئله را ارائه کنیم . البته باید گفته شود ، بررسی نظریات عبدالبهاء در این حوزه از آن جهت مهم می نماید که اکنون نیز در بسیاری از کشورها، از جمله ایران ، تعریف مشخصی از قدرت ملی و راههای ایفای نقش و تاثیرگذاری آن در دست نیست ، زیرا ممکن است بعضی ، توان نظامی و یا وسعت خاک و یا زیادی جمعیت را به عنوان نشانه های قدرت ملی در نظر داشته باشند . این نگاه تک بعدی می تواند تاثیرات منفی بر زندگی اجتماعی و روابط بین المللی این کشورها داشته باشد .
با تامل در آثار عبدالبهاء بصورت کلی و در رساله مدنیه بصورت خاص ، می توان رویکرد عبدالبهاء برای تقویت و یا ایجاد نهادها و ساختارهای لازم برای بازآفرینی نقش ایران در صحنه بین المللی را دید . وی سعی دارد با یادآوری قدرت و توان گذشته ایران که بر اساس مقیاسهای زمان خود ، نمونه ای از کشوری قدرتمند در طراز ِ نخستین ِ جهان بود ، و با نشان دادن ِ داشته های بالقوه ایران ، همچون منابع طبیعی و ویژگیهای جغرافیایی ، و تاکید بر مدرنیته کردن حوزه های سیاسی ، نظامی و اجتماعی در ایران ، مقدمات جنبشی نوین برای کوشش و تلاش در زمینه بهبود کیفیت این حوزه ها را فراهم سازد .
عبدالبهاء در مورد توان بالقوه طبیعی ایران میگوید :
« …. اقلیمش ( ایران ) مرغوب ترین ِ کل اقالیم بوده . و همچنین مملکت ایران به حسب اعتدال و مواقع (موقعیت ) طبیعیه و محاسن جغرافیا و قوه انباتیه( توان رویش گیاه ) ، منتهی درجه تحسین را داشته .» (۲)
در مورد ساختار سیاسی و دولتی ، وی با توصیه به حاکمان و نخبگان جامعه برای ایجاد تغییرات ساختاری در نظام حاکمیتی و قبول تجدد در عرصه های حقوق فردی و اجتماعی و ایجاد موسسات و نهادهای نوین همچون ، مجالس مشورتی و نظام حقوقی مدرن و یا گسترش روابط اقتصادی ، سیاسی با دیگر کشورها ، در صدد تقویت و بهبود عملکرد ملی و افزایش توانمندی نهادهای دولتی است .
عبدالبهاء در خصوص تقویت توان نظامی کشور ، تاکید بر تهیه نیازهای اولیه ، اعم از نیروی انسانی و تدارکات ، آموزش نیروها و نوسازی ارتش ملی بر اساس جدیدترین تکنولوژی های موجود و منطبق با شرایط روز دنیا را دارد . (۳)
به وضوح میتوان دید که عبدالبهاء در هر سه حوزه یاد شده ، نوعی تجدد خواهی و مدرن شدن را تشویق و ترغیب می کند ، در حوزه منابع طبیعی ، با نشان دادن توانایی بالقوه ایران ، خواهان بهره برداری مفید از آنها است . در دو حوزه دیگر یعنی ، عملکرد ملی و قابلیت نظامی ، با ارائه راهکار هایی در صدد بازسازی و نوسازی آنها برای نقش پذیری در دنیای جدید است . ارائه این دیدگاه ها نشان میدهد که وی ، بسیار مایل است با تقویت این سه حوزه ، شاهد افزایش قدرت ملی و تثبیت موقعیت ایران در عرصه داخلی و بین المللی باشد . چنانچه کشورهایی با طی این مسیر موفق به تقویت قدرت ملی خود شدند و توانستند رشد و ترقی ، ثبات داخلی و تاثیرگذاری در عرصه جهانی را تجربه کنند .
به ثمر نشستن فعالیتها برای تقویت سه حوزه یاد شده بصورت عینی و واقعی به عوامل مختلفی بستگی دارد . عبدالبهاء ، مهمترین و اساسی ترین عواملی که میتوانند سبب تقویت آنها و مبنای رشد قدرت ملی گردند را ، توسیع دایره معارف و نشر افکار عالیه میداند .
« الزم (لازم ترین ) امور و اقدام تشبثات لازمه ، توسیع (گسترش ) دایره معارف ( علوم و فنون ) است . و از هیچ ملتی نجاح و فلاح بدون ترقی این امر اَهَم اقوم ( مهم تر و واضح تر ) متصور نه ، چنانچه باعث اعظم تنزل و تزلزل ملل ، جهل و نادانی است . » (۴)
« نشر افکار عالیه قوه محرکه در شریان امکان ، بلکه جان جهان است . افکار چون بحر بی پایان و آثار و اطوارِ وجود ، چون تعیّنات و حدود امواج . تا بحر به حرکت و جوش نیاید ، امواج برنخیزد و لَآلی ِ حکمت بر شاطی وجود نیفشاند .» (۵)
نشر افکار عالیه و یا توسیع معارف از نظر عبدالبهاء چیست ؟ تامل در دوگفتار فوق به ما میگوید که ، تحول عمیق در افکار و اندیشه ها و نوع نگاه به جهان پیرامونی ، گسترش علوم ، فنون و دانش روز برای زدودن جهل و نا آگاهی ِ افراد ِ یک ملت ، و آگاه شدن از شرایط و مشخصات زمان و جهان پیرامون خود ، میتواند منظور وی از افکار عالیه و معارف باشد .
مردم کشوری که در یک دایره بسته افکار کهنه و تقلیدی اسیر ، و در مناقشات قومی ، مذهبی و سرزمینی گرفتار هستند ، نیازهای اجتماعی عصر خود را نمی شناسند ، این ملت هرگز امکان شکوفایی ، رشد و برخورداری از یک قدرت و توان ملی کارآمد را نخواهند یافت . از نظر عبدالبهاء گسترش افکار عالیه که بر مبنای دیدگاه جستجو و بهره گیری از عقل و علم در زندگی انسانها بنا نهاده شده ، همانند یک نیروی محرکه قوی ، خونی تازه در رگهای یک ملت تزریق و موجب تحرک و حرکت آنها برای تغییر سرنوشت خویش خواهد شد . در ادامه او این افکار عالیه را فراتر از عملکرد ِ یک شریان ، بلکه ، جان ِ جهان ، یعنی روح و حیات جوامع انسانی می داند. تعبیری عجیب زیبا و عمیق که عبدالبهاء از افکار عالیه ارائه میدهد ، به ما میگوید افکار عالیه یعنی گذر از جهل ، به روز شدن در تمام سطوح ِ روابط اجتماعی ، همچون خانواده ، رابطه افراد با یکدیگر و ارتباط مردم و دولت ، و همچنین همیشه و در همه حال به فکر رشد و ارتقاء خود و دیگران بودن و ساختن جهانی نو .
عبدالبهاء برای ملموس کردن این نظر خود ، و آگاه کردن حاکمان و نخبگان ایرانی از واقعیت عینی در سطح جهان ، از دو کشور « چین » و « ژاپن » به عنوان دو مثال عینی استفاده میکند . وی میگوید با وجود اینکه کشور چین امروز بیشترین تعداد جمعیت در جهان را دارد ( تعداد جمعیت معمولاً یکی از عوامل مهم ِ قدرت ملی محسوب میشد ) ولی به دلیل عدم آگاهی مردم آن از علوم ، دانش و فنون ِ حاصل از تمدن جدید ، کشوری ضعیف بوده ( فقدان یک قدرت ملی ) ، تا جائیکه نتوانست از خود در برابر کشورهای کوچکی همچون انگلیس و یا فرانسه دفاع نماید . و در مقابل کشوری کوچک و کم جمعیت مثل ژاپن که خود روزگاری تحت حمایت چین بوده ، با توسل به ابزار رشد و ترقی و ترویج علم و صنعت توانسته جایگاهی در جهان برای خود فراهم کند ( ایجاد قدرت ملی ) ، و چین با آن وسعت سرزمینی و کثرت جمعیت ، در مناقشه با ژاپن علی رغم میل ، تن به مصالحه داده . (۶)
این مثال عبدالبهاء به خوبی نگاه تک بعدی به مسئله قدرت ملی را زیر سوال میبرد . وسعت و شمار بالای جمعیت ، گرچه در ظاهر از مظاهر قدرت یک کشور محسوب میشوند ، ولی اگر یک ارتباط منطقی و دقیق با دیگر عوامل قدرت نداشته و یا فاقد یک پشتوانه علمی پویا و زنده باشند ، توانایی حفظ منافع ملی یک کشور را نخواهند داشت . جایی که عبدالبهاء می گوید : « دقت نمایید که چگونه معارف و تمدن ، سبب عزت و سعادت و حریت و آزادی حکومت و ملت میشود .» (۷) در واقع دلیل ِ بدست آوردن اقتدار و قدرت ملی توسط کشوری کوچک مثل « ژاپن » را ، پیوستن آن به کاروان علوم و فنون و تمدن جدید می داند .
عبدالبهاء شاخصه هایی همچون سعادت ، حریت و آزادی را حاصل تاثیر گذاری گسترش معارف میداند و وجود آنها را نشانه ای مثبت از یک وضعیت مطلوب برای یک حکومت و یا ملت می داند . وجود این نشانه ها در ساختارهای یک کشور ، به معنی توان بازسازی ، به روز شدن و افزایش قدرت ملی آن محسوب می شود .
بر اساس این باور است که ، عبدالبهاء برای تحقق و گسترش فرهنگ بهره گیری از عقل و علم در بین مردم ، علاوه بر اینکه پیشنهاداتی برای ایجاد مدارس و مراکز علمی نوین برای پرورش کودکان و افراد ملت ارائه میکند ، همزمان توصیه میکند که کتابها و جزواتی در خصوص شرایط روز جهان ، تغییرات و پیشرفتهای علمی و فنی ایجاد شده در سطح دنیا ، تهیه شده و در اختیار مردم قرار گیرد . او سعی دارد با تقویت آگاهی افراد نسبت به آنچه در جهان از نظر گسترش فرهنگ عقل گرایی در جریان است ، بهره گیری از علم و دانش را برای پیشبرد امور به امری معمول و متداول تبدیل نماید .
اما این تمام داستان نیست ، برای ورود به دنیای جدید و بهره گیری از مواهب آن ، به وسائل و ابزارهایی نیاز است . چگونه و با چه ابزاری میتوان از دنیای کهنه جدا ، و وارده این دنیای جدید شد ؟ چه تغییراتی در ابزارها و وسائل لازم است ؟ در شروع رساله مدنیه عبدالبهاء دو وسیله و ابزار تاثیر گذار و مهم را برای گذار از دوره پیشا مدرن به دوره مدرن تشریح میکند . دو ابزاری که از نظر وی لازم است دولتمردان ، نخبگان و مردم برای گذار از گذشته به آینده ، به آن مجهز شوند ، « دیده بصیرت » و « عقل دوربین » .
وی در این باره می نویسد :
« به “دیده بصیرت”ملاحظه نمایید که این آثار و افکار و معارف و فنون و حکم و علوم و صنایع و بدایع مختلفه متنوعه ، کل از فیوضات عقل و دانش است ، هر طایفه و قبیله ای که در این بحر بی پایان بیشتر تعمق نمودند از سایر قبایل و ملل پیش ترند . » (۸)
« … ( به انسان ) حواس و قوای باطنیه عطا گشته که در امور خیریه جمعیت ِ بشریت صرف نماییم و به “عقل دوربین ” بین اجناس وانواع موجودات ممتاز شده، دائماً مستمراً در امور کلیه و جزئیه و مهمه و عادیه مشغول گردیم تا جمیع در حِصن حصین دانایی محفوظ و مصون باشیم و در کل احیان به جهت سعادت بشریه اساس جدید و صنع بدیعی ایجاد و ترویج نماییم .» (۹)
اولین قدم ، تغییر نوع نگاه به جهان پیرامونی است ، مسلح شدن به دیدگاهی خالص ، شفاف و بدون غبار ِ حاصل از گذشته . « دیده بصیرت » را میتوان نوعی نگاه واقع بینانه از روی آگاهی و دانایی ، بررسی و تحقیقی هوشیارانه ، مبتنی بر عقل و خرد دانست که میتواند با کنار زدن موانع فهم ِ درست ، حقیقت ماجرا را برای ما روشن کند . این دیده بصیرت و یا دیدگاه خرد گرا است که بدون در نظر گرفتن هیچ مصلحتی ، به ما میگوید ، راه نجات ، پرداختن به عقل و علم است ، بدون هیچ واسطه و شرط و شروطی . و از نظر عبدالبهاء ، این اولین ابزار موفقیت مردم است .
« عقل دوربین » ترکیب دیگری است که عبدالبهاء آن را ابزاری لازم برای رسیدن به علم ، دانش و دانایی میداند ، دانش و دانایی که تنها حافظ انسان در مسیر ساختن ِ بنیانهای رشد و ترقی است . در واقع عقل دوربین یعنی کوشش برای دیدن آینده بر اساس شرایط موجود و پیش بینی سیر تحولات در زمانهای پیش رو است . نوعی آینده نگری مبتنی بر جستجوی دائمی و تجزیه و تحلیل داده های حاصل از این جستجو . عقل دوربین تفکری آینده نگر است که میتواند به افراد یک ملت ، خصوصاً حاکمان و نخبگان تصمیم گیر آن ، در جهت چگونگی تدوین یک استراتژی و یا راهبرد برای موفقیت در آینده کمک نماید .
گفتیم ، قدرت ملی یعنی ، مجموع تمام امکاناتی که در اختیار یک ملت و یا یک کشور جهت تحقق اهداف آن قرار دارد . هر کشوری که توان بهره گیری بهینه تری از این امکانات را داشته باشد ، بهتر در مسیر موفقیت گام بر میدارد .
بر خلاف باور رایج در برخی از کشورها ، داشتن نیروی نظامی قوی ، توان اقتصادی بالا و یا وسعت سرزمینی و جمعیت زیاد ، هیچکدام به تنهایی عامل قدرت ملی محسوب نمیشوند ، بلکه در مواقعی، این سوء برداشت و نگاه تک بعدی میتواند موجب خسارات هنگفتی برای یک ملت شود . یافته های جدید میگوید ، استعداد برای نوآوری ، پایداری و محکم بودن نهادهای اجتماعی و کیفیت دانش و علوم پایه ، از عوامل مهم سنجش این قدرت هستند .
بررسی نظریات عبدالبهاء در این زمینه به ما نشان میدهد ، جان ِ جهان ، در هر زمان و در هر مکانی افکار عالیه است . آن عامل اتصالی که میتواند تمام عوامل بالقوه و بالفعل ِ قدرت در یک کشور را به همدیگر متصل و کلیّتی یک پارچه از یک قدرت ملی را به نمایش بگذارد ، افکار عالیه و یا اندیشه های مدرن پیشرو در ذهن مردمی ، خردورز ، جستجو گر ، علم پژوه و آینده نگر است . زیرا نوع نگرش و جهان بینی ِ مبتنی بر خرد ، وقتی در بین دولتمردان ، نخبگان و یا مردم یک کشور رواج ، و در کنار عوامل دیگری همچون منابع طبیعی ، زیرساختهای علمی ، صنعتی ، اقتصادی ، سیستم های حکومتی و نظامی قرار میگیرد ، قدرت و توانی را ایجاد میکند که ، امکان تحقق اهداف ملی یک کشور را میسّر و تسریع میکند .
**************************************************************************************
.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید