https://ganjepenhan.com/%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d8%b1%d8%a3%d8%aa-%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%8c-%d8%aa%d8%a7-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a7%d9%86%d8%af%db%8c%d8%b4%db%8c%d8%af%d9%86/

  بخش دوم : فرد مدرن و جامعه مدرن

در بخش اول این مقاله مروری کوتاه داشتیم بر مدرنیته ، چگونگی تعامل عبدالبهاء با آن و خصوصیاتی همچون عقلگرایی که وی برای انسان مدرن در دنیای جدید لازم می داند .

 در این بخش سعی می شود روشهای عملی که عبدالبهاء برای رسیدن به این خصوصیات پیشنهاد میکند و همچنین چگونگی رابطه فرد و جامعه در جهان جدید ، بر مبنای آنچه از نظرات وی فهم می شود مورد کنکاش قرار گیرد .

بر هم خوردگی 

یکی از مهمترین دلائل موفقیت مدرنیزاسیون ایجاد تغییرات اساسی در روش اندیشه ورزیدن ِ انسان معاصر است ، همانطور که عبدالبهاء یادآور میشود ، این تغییر نگرش موجب شد تا انسانها و جامعه ایی که تن به چنین تغییراتی دادند  بتوانند در حوزه های مختلف  تحولات عمیقی در وضعیت خود بوجود آورده و در مسیر رشد ، ترقی و رفاه اجتماعی قرار بگیرند . در عین حال ایجاد هر نوع جابجایی و تغییر در مناسبات نهادینه شده جوامع ، گاه می تواند پیامدها و چالش های خاص خود را به همراه داشته باشد که می توان آن را حاصل طبیعی مناسبات جدید ِ  برقرار شده در جامعه محسوب کرد .

  در میان ویژگی های مدرنیته ، مرجع شدن ِ عقل و علم ، باور به توان انسانی ، فرد گرایی و تقویت آزادی های فردی ، توان ِ برهم زنندگی بالایی برای بهم ریختن و ایجاد تغییرات در ساختارهای جوامع سنتی داشته اند . 

« برزوزوفسکی » (Stanislaw Brzozowski )  از فیلسوفان هم عصر عبدالبهاء ، در خصوص برهم زنندگی در دوران مدرن می گوید :

« زندگی مدرن ، دنیای تغییرات دائمی است ، جایی که ، هر روز و هر ساعت تقریباً تمام اشکال توسعه یافته دیروز نابود می شود ، جایی که به دلیل ارتباطات جدیدتر و بیشتر بین مردم ، مسائل و وظایف بیشتر ایجاد می شود . آنچه دیروز به عنوان شکلی الزام آور وجود داشت ، متعلق به گذشته است و هنجار امروز ، فردا به همین سرنوشت دچار خواهد شد .» (۱)

وجهی از این فروریختن و نابود شدن را می توان در چگونگی شکل گیری روش های ارتباطی بین فرد و جامعه  در دوران مدرن دید . در این دوران با انقلاب صنعتی ، گسترش شهرنشینی ، تسهیل ارتباطات و تغییر در روش زندگی مردم ، مدل مناسبات و تعاملات اجتماعی پیوسته تغییر کرده و مدلهایی جدیدی از روابط اجتماعی شکل می گیرد که از نظر گروهی اجتناب ناپذیر و جزء ذات مدرنیته محسوب  و از نظر گروهی دیگر ، این مدل های جدید ِ ارتباطی ، بر هم زننده هنجارها و نظام اجتماعی حاکم بر جوامع ، تعبیر می شود. 

در توضیح این اتفاق ، محققینی همچون « دورکیم » (Emile Durkheim) (۲) معتقدند که ، یکی از نتایج مدرنیزاسیون تغییر شکل روابط اجتماعی افراد است . در تشریح این تغییر شکل ِ روابط ، وی دونوع همبستگی اجتماعی با عنوان « همبستگی مکانیکی » برای دوران پیشا مدرن و « همبستگی ارگانیک » را برای دوران مدرن معرفی میکند . از نظر وی ، همبستگی مکانیکی در جوامع سنتی بر پایه ارزشها ، باورها ، عقاید و هنجارهای مشترک شکل می گرفته ، که به آن « وجدان جمعی » نیز گفته می شود . در مورد  همبستگی ارگانیک ، « دورکیم » معتقد است ، این همبستگی حاصل افزایش جمعیت ، زیاد شدن مشاغل و تقسیم کار در دوران مدرن است و تا حدودی افراد را از هم بیگانه می کند ، در نتیجه ما شاهد کمترین اشتراک جمعی ، و نبود ِ وجدان جمعی  قدرتمند در آن جوامع هستیم .   

در توصیف نقش فرد در دو مدل جوامع سنتی و مدرن به صورت مختصر می توان گفت که ، در جوامع سنتی  ، آزادی های فردی ، حق  انتخاب و استقلال فکری و عملی فرد بسیار محدود و کم است ، زیرا فرد مکلف است برای حفظ همبستگی بر مبنای هنجارهای موجود در جامعه عمل نماید . این وضعیت در جوامع مدرن تغییر میکند ، نقش و استقلال فردی به دلیل شکل جدید جوامع که دیگر آن بافت قدیمی را ندارند ، تغییر کرده ، حقوق و آزادیهای فردی تقویت می شوند ، ولی به دلیل ساختارهای اجتماعی متفاوت با دوران سنتی ، از میزان وابستگی و همگرایی فرد و اجتماع کاسته می شود . 

  کندن و اتصال 

عبدالبهاء با کمرنگ شدن رابطه فرد و جامعه موافقت ندارد ، بررسی آثار  وی نشان می دهد که او در همه حال در صدد استحکام این رابطه و تحکیم هر چه بیشتر آن است ، اما این عدم موافقت به معنی قبول باز گشت به دوران پیشا مدرن نیست . با نگاهی به دیدگاه های وی می توان به این برداشت رسید که او برای پوشش نقاط ضعف در هر دو مدل سنتی و مدرن  یعنی ، کم رنگ بودن ِ  آزادی فردی ، حق انتخاب و ضعیف بودن امکان شکوفایی افراد در جوامع سنتی و وجود نوعی ترجیح منافع فردی بر نفع عمومی و گسست در روابط فرد و اجتماع در جوامع مدرن ، ایده های جدیدی بر مبنای « کندن » و « اتصال» (۳) مطرح می کند ، کندن از عوامل محدود کننده و انتخاب اتصالی جدید .

ایده ِ کندن و اتصال ، تشویق به برکندن از تمام عوامل ایجاد کننده ایستایی و سکون و برقراری تعاملاتی تازه بر مبنای دنیایی جدید می باشد . در این روش ، انسان در مرحله اول لازم است برای بدست آوردن استقلال فکری ، خود را از قیود تحمیلی و عوامل وابستگی نا کارآمد رها کرده و در مرحله بعد با تعقل و اندیشه ورزی نوعی جدید از رابطه با جامعه را بر مبنای شرایط و نیاز روز انتخاب کند .

   کندن از تقلید 

  « … تا این تقالید ( دینی ، وطنی ، جنسی ، سیاسی ) باقی ، بنیاد انسان بر باد است و عالم بشری در خطر عظیم .»(۴) 

 عبدالبهاء در این بیان هشداری مختصر و در عین حال کامل در مورد قدرت تخریبی تقلید ، به معنی متابعت و پیروی از افکار ، باور و رفتار دیگران بدون تحقیق و بررسی ارائه میکند . در نگاه اول ، مقوله تقلید ممکن است در حوزه رفتار فردی دسته بندی شود که تاثیرات منفی آنچنانی ندارد ، ولی از نظر عبدالبهاء به دلیل تاثیر پذیری متقابل فرد و جامعه از یکدیگر ، رواج فکر مبتنی بر تقلید در افراد می تواند موجب ایجاد جامعه ای مُقلد شود ، چنین جامعه ای به دلیل ماندن در گذشته ، روح نوآوری و تجدد خواهی را از دست داده و به سوی میرندگی حرکت میکند . 

به دلیل این توان ِ تخریبی بالا است که ، نفی و ترد «تقلید» در فکر و اندیشه و تشویق به ایجاد روح تحقیق و بکارگیری عقل که عبدالبهاء با عنوان « تحری حقیقت » از آن یاد میکند ، از نظر وی دو ستون اصلی قابل اتکا برای تحقق مدرن گرایی به حساب می آیند ،  زیرا در دیدگاه عبدالبهاء ، نفی تقلید و تشویق برای عقل گرایی به صورت ملموسی مخالف ایستایی و سکون ، سبب کنده شدن و فاصله گرفتن از گذشته ، و مشوق ِ تازه شدن و زندگی در حال هستند .  ( در بخش اول این نوشتار در خصوص تاکید و تشویق عبدالبهاء به عقل گرایی نکاتی ارائه شد )

 در مورد نقش و وظیفه تقلید در جوامع سنتی شاید بتوان گفت که ، تقلید نوعی مکانیزم حفاظتی و دفاعی برای جامعه سنتی است که سعی میشود با ترویج آن ، بافت به هم پیوسته و مستحکمی به جامعه داده شده و مانع از پراکندگی آن شوند .

افراد در جوامع سنتی از اخلاق ، باورها ، فرهنگ زیستی ، و روابط اجتماعی همسو با هنجارهای قابل قبول ِ جامعه ای که بدان تعلق دارند پیروی می کنند و یا مجبور به پیروی از آن هستند ، پس از نظر منطق ِ حاکم بر جوامع سنتی ، هر چه حوزه های تقلید افراد جامعه بیشتر باشد ، نظم اجتماعی و انسجام بیشتری بر آن جامعه حاکم خواهد بود . با این فرض می توان گفت ، پیروی بدون اندیشه از هنجارهای جامعه ، اعلام وفاداری به آن جامعه محسوب و به نوعی وابستگی و پیوند فرد و اجتماع را نشان میدهد و این یکی از کارا ترین مکانیزم چسبندگی فرد و جامعه در دوران پیشا مدرن به حساب می آید .  تقلید چسب این وابستگی است که مانع از برکندن فرد ، و قرارگیری در روند نو شدن می شود .

 حال با توجه به تعریف کارکرد و نقشی که تقلید در جوامع بر عهده میگیرد ، می توان نتیجه گرفت ،  « تقلید » می تواند همچون ترمزی روند بروز شدن و رشد جامعه را کند و یا متوقف نماید و با مهمترین ویژگی مدرنیته که همانا تفکر عقلانی و در حال زندگی کردن است ، تضاد داشته باشد ، زیرا :

  • تقلید موجب پرورش انسانهای ترسو در بکارگیری عقل و خرد می شود ، انسانهایی که جرأت اندیشیدن و دانستن ندارند .
  • تقلید به نوعی کوشش برای تکرار و باز آفرینی گذشته در زمان حال است ، بر این مبنا سعی در انطباق شرایط امروز با ساختارهای گذشته و میل به رجعتی ارتجاعی دارد .
  • تقلید با محدود کردن حقوق و آزادیهای فردی ، موجب سلب اختیار افراد در انتخاب و تصمیم گیری ها شده و مقدمات خمودی و ناکارآمدی جامعه را فراهم میکند .

 بیان زیر از عبدالبهاء به خوبی این ویژگیهای ناساز با دنیای مدرن را توصیف می کند . او در تحلیل اندیشه غیر مدرن می گوید :

« …  به دلیل نداشتن مطالعه و تحقیقات از شرایط روز دنیای خود بی خبرند ، اقدامی برای جستجوی حقیقت نمی کنند . دیدگاه های سطحی و بی ارزش دارند که حاصل ِ جهل و تقلید از گذشتگان است ، از خود علم و دانشی نداشته و تنها منبع اطلاعات آنها حکایات و روایات از گذشتگان است .»  نقل به مضمون (۵)

این حکایتِ ماندگان ِ در گذشته است که از نظر عبدالبهاء یکی از مهمترین علامت مدرن بودن ، یعنی باور به لزوم تغییر و هماهنگ شدن با زمان حال در آنها وجود ندارد . پس برای بروز شدن و در حال زندگی کردن لازم است این ساختار فکری در انسانها درهم ریخته ، پیله سکون و واماندگی پاره شده و انسانی با اندیشه و افکار ِ متعلق به دوران معاصر بیرون بیاید . بر مبنای این جهان بینی است که عبدالبهاء تاکید بر برکندن دارد ، او می گوید :

 « [ انسان باید ] این قمیص ( پیراهن ) رثیث (کهنه) هزاران ساله را بدرّد و بیاندازد . و پیراهنی که در نهایت تنزیه و تقدیس در کارخانه حقیقت بافته شده ، بپوشد .» (۶) 

این بیان عبدالبهاء استعاره ای است زیبا و حکمی است قاطع برای نو شدن ، بریدن از اوهام و خیالات و پذیرش ساختارهای جدید که بر مبنای حقیقت ِ جهان ِ معاصر استوار است . در دنیایی با ساختارهای اجتماعی جدید ، پیراهن های قدیمی ( عوامل ِ پیوند سنتی ) همچون ، هم نژاد بودن ، تعلق به یک سرزمین و یا دین و باور مشترک داشتن دیگر توان ایجاد همگرایی و حفاظت از جامعه در سطح کلان را نداشته و نقش موثر خود را از دست خواهند داد ، چنانچه امروزه شاهد هستیم ، به دلیل گستردگی مهاجرت و یا جابجایی جمعیتی ، مفهوم « ملت » بر اساس یک تعریف کلاسیک در بسیاری از کشورهای دنیا وجود ندارد و یا بسیار کمرنگ است . باید پذیرفت که آن جامه شکیل دیروزی ، امروز ، پیراهنی کهنه بیش نیست .

 اتصالی تازه

 راه حلهای ارائه شده از طرف عبدالبهاء تنها برای حل ِ  یک طرف معادله نیست ، وی با تشویق به کندن و بریدن از یک نوع رابطه سنتی مبتنی بر تقلید ، برای ایجاد تعادل در طرف دیگر معادله ، آلترناتیو و جانشین دیگری را برای اتصال فرد و جامعه در دنیای جدید معرفی و پیشنهاد میکند ، عامل ِ دلبستگی به خیر خود و خیر عموم  که میتوان آن را خیر مشترک نیز نامید .

خیر عمومی و یا خیر مشترک را « جان رالز » (۷) فیلسوف معاصر اینگونه تعریف میکند : «شرایط کلی معینی که به نفع همه است…» و یا یک تعریفی دیگر ،  آن را ، «مجموع شرایط زندگی اجتماعی که به گروه های اجتماعی و اعضای فردی آنها امکان دسترسی نسبتاً کامل به حقوق خود را می دهد » (۸) عنوان می کند .

کوشش برای ایجاد دلبستگی به خیر عمومی که نشأت گرفته از  مکتب فکری عبدالبهاء است ، نوک پیکان 

رفتارهای فردی و اجتماعی را به سوی هدفی بزرگ ، به گستردگی جهان هدایت میکند .  به همین دلیل عمل بر مبنای خیر عمومی که خیر فردی نیز در آن نهفته یک انتخاب از روی ناچاری و یا یک انتخاب غیر هماهنگ با دنیای مدرن نیست .

در دنیای جدید دیگر کسی فقط در روستای خود ، شهر خود و یا کشور خود زندگی نمی کند ، دنیای بیرون ِ هر فرد یک گستره جهانی است که به کمک پیشرفت تکنولوژی این گستره جهانی هر روزکوچک ترو وابستگی‌های متقابل بیشتر خواهد شد . این واقعیتهای اجتماعی مسیر آینده را نشان میدهند ، جهان در جهت همگرایی حرکت میکند و آنچنانکه عبدالبهاء عنوان میکند ، هر فرد لازم است جهانی فکر کرده ، عالم انسانی را همانند یک خانواده و تمام مردم را اعضای آن بداند ، قبول مدلی از همبستگی متقابل که نه بر اساس پذیرش اجباری ، بلکه بر مبنای فهم و درک واقعیت ِ جهان ، صورت میگیرد . 

 باید پذیرفت که به دلیل پیشرفت تکنولوژی ، بزرگ شدن شهرها و تغییر مدل زندگی افراد ، کم رنگ شدن رابطه فرد و جامعه و ضعیف شدن وجدان جمعی در جوامع جدید ، امری است اجتناب ناپذیر اما ، بر پایه نگاه مبتنی بر خیر مشترک می توان باور داشت ، گسست رابطه فرد و اجتماع  که در جوامع مدرن حاصل می شود یک درد لاعلاج و یا یک معمای غیر قابل حل نیست ، خلأ ناشی از کندن از مناسبات سنتی و کهنه ، با اتصالی جدید و منطبق با شرایط روز می تواند پُر شود .

 گفتمان جدیدی که توسط عبدالبهاء ترویج می شود ، گفتمانی وحدت محور است که در صورت گسترش و همه گیری می تواند مقدمات ایجاد ساختارهایی برای اتحاد عالم انسانی را فراهم آورد . عبدالبهاء تئوری خیر مشترک را در راستای ایده اتحاد جهانی بست می دهد ، زیرا بین رواج اندیشه اعتقاد بر لزوم ِ خیر مشترک و آرمان ِ وحدت عالم انسانی که بر پایه ایجاد وحدت در عین کثرت تعریف می شود ، رابطه ای مستقیم وجود دارد .  

 قرار گرفتن تکه های پازل نظریات عبدالبهاء در کنار هم ، به ما می گوید ، در زمانی که تقویت ناسیونالیسم و ایجاد ساختار دولت ـ ملت از نشانه های مدرنیته محسوب می شد ، و با در نظر گرفتن این نکته که زمزمه های « جهانی شدن » تقریباً از نیمه دوم قرن بیستم شروع می شود ، گفتمان و ایده مرکزیت قرار دادن ِ هدفی جهان شمول همچون کوشش برای آغاز روند شکل گیری «اتحاد جهانی » به عنوان عامل اتصال مجدد روابط فرد و جامعه که توسط عبدالبهاء ارائه می شود را می توانیم ایده ای فراتر از دوران مدرن و به نوعی تفکر پسا مدرن  بدانیم ، که خود ایده ای مدرن در جهان مدرن محسوب می شود ، که حرکت در جهت تحقق آن می توانست ساختارهای نوینی در دنیا ایجاد نماید . (۹)

 برای پی بردن به مکانیزم عملکرد این رابطه از نگاه عبدالبهاء ، لازم است به این قسمت از سخنان وی در غرب توجه داشته باشیم . عبدالبهاء در توصیف چارچوب رابطه فرد و جامعه که از نظر وی نوعی رابطه بر اساس شاخص های دوران مدرن می تواند باشد ،میگوید : 

  « … دایره افکار او (فرد) چنان اتساع یابد که منفعت عموم بشر را اساس سعادت هر فردی از بشر داند و مضرت کل ملل و دول را عین مضرتِ دولت و ملت خویش ، بلکه خاندان خود ، بلکه عین مضرت خویش شمرد ….» (۱۰) 

در وهله اول ، باید گفت این گفتار یک نگاه ِ آرمانگرایانه محض نیست ، توصیفی است از یک بینش و اندیشه مدرن و رشد یافته ، که جهانی می اندیشد . از این بیان می توان اینچنین برداشت کرد که ، همسان پنداری ، هم ذات پنداری و وابستگی متقابل بین خیر عمومی و خیر شخصی از خصوصیات فردی است که دایره افکار او گسترش پیدا کرده و به چنین فهمی رسیده ، فهمی که از نظر عبدالبهاء نشان از بلوغ فکری و اندیشه مدرن ِ متناسب با دوران معاصر دارد .

عبدالبهاء در این گفتار نوعی اخلاق مُنتَج از عقل و خرد را معرفی میکند ، که در گستره جهانی مطرح می شود یعنی ، قرار دادن اخلاق مبتنی بر خیر عموم به عنوان عامل تعیین کننده رفتارهای انسانی و شکل دهی چگونگی رابطه فرد و اجتماع در جهان معاصر .

 به این ترتیب عبدالبهاء تعریفی از عملکرد انسان مدرن ارائه می کند که در آن فرد ملزم به پذیرش ِ بی قید و شرط و یا بدون تحقیق ِ هنجارها ، عقاید و مدل رفتاری جامعه ای که بدان تعلق دارد نیست ، با این وجود در جامعه صنعتی و جدید ِ ایجاد شده در دوران مدرن که عوامل اتصال گذشته در آن کارایی ندارد ، بدون اتصال و جدا از جمع نیست . حق انتخاب دارد و میتواند شخصیت و استقلال فردی خود را حفظ نموده ولی در عین حال با تکیه بر نوعی اخلاق اجتماعی متناسب با دوران جدید ، هنجارهای متعلق به جامعه ای که در آن رشد پیدا کرده را ذیل یک هنجار بزرگ جهانی قرار داده و بر مبنای این جهان بینی ، چگونگی رابطه خود با جامعه را صورت‌بندی کند .

 در این صورت ، وجدان جمعی تنها در محدوده قوم و یا کشور او تعریف نمی شود ، او خود را متعلق به جامعه ای به وسعت جهان می داند . بر اساس این نحوه نگرش ، فرد از تمام نیرو و توان خود برای تامین خیر عموم استفاده خواهد کرد ، خیر عمومی که منفعت فردی و جمعی در درون آن نهفته و تنیده است . 

خروجی عملی چنین افکار و اندیشه مدرن را عبدالبهاء اینگونه تشریح می کند :

« … لهذا { فرد } به جان و دل به قدر امکان بکوشد که جلب سعادت و منفعت از برای عموم بشر و دفع مضرت از عموم ملل نماید و در علویت و نورانیت و سعادت عموم انسان بکوشد ، فرقی نگذارد . زیرا عالم انسانی را یک خاندان داند و عموم ملل را افراد آن خاندان شمرد ، بلکه هیئت اجتماعیه بشر را شخص واحد انگارد و هریک از ملل را عضوی از اعضاء شمرد . انسان باید علویت همتش به این درجه باشد تا خدمت به اخلاق عمومی کند و سبب عزت عالم انسانی گردد . » (۱۱) 

 ترویج این نوع رفتار در جامعه و اینکه افراد کل جهان را خود بدانند و خود را متعلق به کل جهان ، ساختارهایی نوین در چگونگی روابط فرد و اجتماع ایجاد خواهد کرد که با تمام عوامل پیوند در گذشته فرق داشته و بر اساس نیازهای روز ِ جهان شکل می گیرد .بر این مبنا ، هر گونه تصمیم گیری و اتخاذ سیاست و عملکرد ، چه در حوزه فردی و یا اجتماعی ، با نگاهی به چگونگی تاثیر آن بر جهان مورد ارزیابی قرار گرفته و نوعی درهم تنیدگی بین فرد و اجتماع حاصل خواهد شد که در آن رابطه فرد و جامعه الگو و دلیل تازه ای پیدا می کند ، نگاهی جهانی داشتن .

شاید بتوانیم بگوییم ترسیم عبدالبهاء از چگونگی به هم پیوستگی منافع فردی و اجتماعی  نزدیک به نظر جامعه شناسانی است  که معتقدند ، فرد بدون توجه به نقش آن در روابط اجتماعی قابل تعریف نیست ، در واقع فرد و جامعه دو روی یک سکه هستند و نمی توان آنها را از هم جدا کرد . 

در یک جمع بندی فهرست وار از آنچه که در اینجا ارائه شد ، اگر بخواهیم توصیفی از انسان مدرن و چگونگی رابطه آن با جهان را بر مبنای برداشت خود از  نظریات عبدالبهاء داشته باشیم ، موارد زیر می توانند چکیده ای از خصوصیات و شاخصه انسان مدرن باشند . 

– باور به توان ِ راهبری عقل در امور زندگی

– بدست آوردن جرات و جسارت بهره گیری از عقل

– دوری از تقلید و عوامل چسبندگی غیر مفید به گذشته

– پایبندی به نوعی اخلاق فردی و جمعی بر مبنای خیر عموم 

– ایجاد رابطه بین فرد و اجتماع بر پایه جهانی دیدن و جهانی عمل کردن

  زندگی در زمان حال

با توجه به اینکه ، هدف این نوشتار نگاه تاریخی و بررسی دوره زمانی شکل گیری مدرنیته نبوده و بیشتر  سعی شده مسئله مدرن شدن از دریچه ایجاد تغییرات در فکر و چگونگی بکار گیری عقل بررسی شود ، در پایان شاید بتوانیم  یک ارزیابی از میزان موفقیت خود و جهان اطراف خود ، در مدرن اندیشیدن و مدرن عمل کردن در عصر حاضر بر مبنای ملاک‌هایی که از عبدالبهاء می گیریم داشته باشیم.

امروز پس از گذشت بیش از یک قرن از زمان زیست عبدالبهاء ،  تغییرات بزرگی در مناسبات و تعاملات اجتماعی حاصل شده ، در مواردی یافته ها و روشهای اجرایی به دست آمده در دوران مدرن (از نظر زمانی و تاریخی) توسط تعدادی از صاحبنظران علوم اجتماعی به زیر سوال رفته ، ترمیم شده  و یا مورد بازنگری قرار گرفته و این روند همچنان ادامه دارد . 

 همانطور که در سطور بالا نیز اشاره شد ، مبنا قرار دادن خیر عموم و روند حرکت به سوی  اتحاد جهانی ، که از سوی عبدالبهاء برای انسجام بخشیدن به روابط فرد و اجتماع در دنیای جدید ارائه میشود ،  گر چه در وقت خود جلوتر از زمان و یک ایده پسا مدرن بوده اما باید پذیرفت که ، اگر نبود محدودیت‌های موجود در مسیر نشر این افکار ، شناخت این ایده ها و گام نهادن در مسیر اجرایی کردن ِ آنها در زمان حیات عبدالبهاء و یا پس از آن می توانست ساختارهای اجتماعی جدیدی را رقم بزند که با وجود آنها ، شرایط امروز دنیا می توانست بسیار بهتر از وضعیت فعلی باشد .  

وضعیتی که نشان می دهد ، علی رغم پیشرفت های شگفت انگیز در حوزه تکنولوژی مرتبط با زندگی انسانها، روند مدرن سازی اندیشه نتوانسته همگام با پیشرفت فن آوری حرکت نماید . امروز هم بسیاری از انسانها جرأت اندیشیدن پیدا نکرده اند ، زیرا شاهدیم که ، بند های تقلید و تعصب در اشکال مختلف جهان معاصر را در کنترل خود دارند . در قرن بیست و یکم بسیاری سعی دارند با رفو کردن پیراهن کهنه هزاران سالهِ باور ها و عقاید ، آن را در شکل و ترکیبِ جامه ای نو عرضه کنند . در موارد بسیاری حضور افکار آغشته به تعصب تعیین کننده پندار ، گفتار و کردار ما هستند .  خط فاصل بین منافع فرد و منافع دیگران پر رنگ است و هنوز فکر جنگ که نشانگر تکیه بر مبانی غیر عقلانی است قوی تر از اندیشه صلح می نماید .

این واقعیت‌های اجتماعی جهان معاصر به ما می گوید ، برای مدرن شدن و مدرن ماندن در اندیشه و عمل ، تامل بر آراء و ایده های عبدالبهاء دریچه های نوینی را برای رفع تناقض های موجود و در حال زندگی کردن باز میکند و سبب می شود که از خود بپرسیم ، 

آیا توانسته ایم پیراهن کهنه هزاران ساله (افکار و اندیشه های کهنه) را دریده و دور بیاندازیم ؟

 و سوال اساسی اینکه ، آیا در زمان حال زندگی میکنیم ؟

________________________________________________________________________________

یادداشتها

  •  ۱- ص ۳۴۷ Stanisław Brzozowski on the ideal of the modern man
  • ۲- امیل دورکیم ، Émile Durkheim ( ۱۹۱۷-۱۸۵۵) جامعه شناس بزرگ فرانسوی قرن نوزده و اوایل قرن بیستم
  • ۳- معرفی «کندن» و «اتصال » به عنوان ایده های عبدالبهاء ، صرفاً براشت نویسنده از نظریات عبدالبهاء است . این اصطلاحات بصورت مستقیم در آثار عبدالبهاء صورت‌بندی نشده .
  • ۴- مکاتیب عبدالبهاء جلد۳ ص۶۶ 
  •  ۵-   خطابات عبدالبهاء جلد ۲ ص ۳۳۴    
  •  ۶ – مکاتیب عبدالبهاء جلد ۳ ص۱۰۳. 
  •  ۷ – «جان رالز » فیلسوف لیبرال آمریکایی ۱۹۲۱-۲۰۰۲ از چهره های مشهور فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی در قرن بیستم
  •  ۸- برداشت از مقاله ،  The Common Good 
  • ۹-  تفکر پسا مدرن در اینجا به معنی ، ایده ایی که از نظر زمانی تعلق به جوامع بعد از دوران مدرن دارد .
  •  ۱۰ – خطابات عبدالبهاء جلد۳ ص۳۶.      
  •   ۱۱ – خطابات عبدالبهاء جلد۳ ص۳۶
  •    ___________________.  _______________________  _______________.              

کتابشناسی:

  • Stanisław Brzozowski on the ideal of the modern man 
  • By : Anna Dziedzic 
  • Published online: 20 October 2011  The Author(s) 2011. This article is published with open access at Springerlink.com
  • _ The Common Good
  • By : Claire Andre and Manuel Velasquez _ SANTA CLARA UNIVERSITY
https://www.scu.edu/ethics/ethics-resources/ethical-decision-making/the-common-good
  • عبدالبهاء ، مکاتیب حضرت عبدالبهاء _ جلد سوم _ مصر ، ناشر : فرج الله زکی الکردی ۱۹۲۱_
  • _ عبدالبهاء ، خطابات حضرت عبدالبهاء ، جلد سوم ، ناشر : لانگنهاین(آلمان ) _ لجنه ملی نشر آثار امری به لسان های فارسی و عربی ، بی نا 
  • _ عبدالبهاء ، خطابات حضرت عبدالبهاء ، جلد دوم ، لانگنهاین (آلمان) لجنه ملی نشر آثار امری به لسان های فارسی و عربی ، ۱۹۲۷
0
  • تحریریه گنج پنهان

.دنکیم لاسرا و یسررب ار نآ یدوز هب ام میت .تسا هدش لاسرا امش هاگدید

ارسال دیدگاه

حد اکثر ۵۰۰ کلمه

30 دقیقه

مقالات اخیر

فیلم های اخیر